نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری روابط بین الملل، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، عضو مدعو گروه روابط بین الملل دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
3 دانشیار روابط بین الملل، ، دانشکده حقوق، الهیات علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
4 استادیار روابط بین الملل، دانشکده حقوق، الهیات علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Abstract
Understanding today's world situation demands that the national interests should not be defined just in terms of formal diplomacy and also some factors such as urban diplomacy, public diplomacy, soft power and historical, cultural and economic identity should be consider as other aspects of promoting national interest and advancing foreign policy. Therefore, based on a descriptive-analytical method, we seek to answer this key question that how urban diplomacy and public diplomacy can play a parallel and complementary role in foreign policy. In response it seems that urban diplomacy in a parallel way could have the complementary and effective role on public diplomacy’s function based on the development and improvement of relations between nations and citizens, connection with key people and establishment of strategic relations in foreign policy with an emphasis on the tourism industry and engagement with sister cities and also NGO’s, cultural interactions and expanding values and norms. So In this parallel move, as cities in an intangible competition can improve their dignity and status from national to regional or international levels, platform for the development of diplomacy (state-nation) would develop on the operational stage. Thus, it will provide tourist attractions, investors, economic prosperity and information transfer.
Key words:
Public diplomacy, urban diplomacy, foreign policy, national interest
کلیدواژهها [English]
دیپلماسی ابزاری است که به واسطه آن کشورها از خلال نمایندگان رسمی و غیررسمی به مدیریت، هماهنگی و صیانت منافع ویژه و یا بهطورکلی همه منافع خود میپردازند. در این مسیر میتوان گفت دولتها دیگر بازیگران صفر در صحنه بینالمللی نیستند و موازی با مردم قرار خواهندگرفت. در این راستا، اگر زمانی مسائل سیاست جهان تنها به وسیلۀ تعامل دولتها حلوفصل میشد، اکنون مسائل دیگری در دستور کار سیاست بینالملل قرارگرفته که از صلاحیت و اقتدار دولتها خارج شده و مرز تفاوت میان مسائل داخلی و بینالمللی سیاست کمرنگتر شده است.
در عصر گسترش فنّاوری و انتقال اطلاعات و جهانیشدن ما شاهد ادغام هویتهای بازیگران فروملی، ملی و فراملی و تلفیق سطوح تحلیل محلّی، ملی و جهانی هستیم، آنچنانکه تغییراتی از قبیل، افزایش ارتباطات فرامرزی میان بازیگران غیردولتی، افزایش قوانین و مقررات فراکشوری، گسترش جامعه مدنی جهانی به علاوه تشدید آگاهی جهانی همراه با وابستگی متقابل و گردش پرشتاب کالاها، خدمات، انسانها و اطلاعات (موجب فرسایش حاکمیتها، کاهش نقش دولتهای ملی، کمرنگ شدن مرزها و قلمروزدایی) شده است.
در چنین شرایطی اشکال جدید دیپلماسی مانند دیپلماسی شهری، دیپلماسی عمومی، دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی اقتصادی، دیپلماسی رسانهای و ... موجب همافزایی و همتکمیلی کارکردهای دیپلماسی رسمی، (دولت- دولت) خواهد شد. در این چارچوب، دیپلماسیهای نوین نه تنها در رقابت با دیپلماسی رسمی نیستند بلکه به نوعی میتوانند پیوند و توازن جدیدی برای کسب منافع ملی حداکثری ایجاد کنند. بر این اساس به روش توصیفی- تحلیلی درصدد پاسخ به این سؤال اصلی هستیم که؛ دیپلماسی شهری و دیپلماسی عمومی چگونه میتوانند در سیاست خارجی نقش موازی و مکمل را ایفا کنند؟ در پاسخ به این سؤال به نظر میرسد؛ دیپلماسی شهری در جهت موازی بر موضوعاتی است که ارتباط مستقیم با شهروندان را داشته و با تأکید بر صنعت گردشگری و تعامل با شهرهای خواهرخوانده و همچنین سازمانهای غیردولتی مردمنهاد و تعاملات فرهنگی و گسترش ارزشها و هنجارها میتواند نقش مکمل و مؤثری بر کارکرد دیپلماسی عمومی مبتنی بر توسعه و بهسازی روابط بین ملتها و شهروندان، ارتباط با افراد کلیدی، برقراری روابط استراتژیک، در سیاست خارجی را ایفا کنند.
الف- مفهوم شناسی دیپلماسی شهری[1]
دیپلماسی در معنای کلی آن تعامل با جوامع برای تأمین منافع، افزایش نفوذ، کاهش آسیبپذیری، با کمترین هزینه تعریف میشود و آنچه در بطن دیپلماسی وجود دارد تلاش برای جلوگیری از تخاصم و افزایش همکاریهای سیاسی و اقتصادی و تبادل دانش، هنر و تمشیت روابط خارجی است (امیری، 1396: 26). دیپلماسی سنتی از حیث بازیگران و اهداف و موضوعات با دیپلماسی شهری متفاوت است در واقع بازیگران دیپلماسی رسمی (دولت - دولت) است و بازیگران دیپلماسیهای نوین مبتنی بر روابط (مردم- دولتها) است. بر این مبنا بازیگران دیپلماسی شهری، هویتهای فرو ملی) شهرها و مقامات محلی( و بازیگران اصلی دیپلماسی سنتی دولتها هستند. دیپلماسی سنتی، به مسائل سیاست اعلی، یعنی مسائل مهم و حساس که ناظر به مسائل ملی و بینالمللی است میپردازد. درحالیکه مسائل مرتبط با دیپلماسی شهری، موضوعات مربوط به سیاست اعلی را کمتر در برمیگیرد و به موضوعات سیاست ادنی یا سیاست نرم میپردازد (دهشیری، خرمی،1397: 91).
دیپلماسی شهری به عنوان مکمل دیپلماسی رسمی، به عملکرد مدیریتهای شهری برای کنترل کشمکشها و تقویت همکاریهای جهانی بینشهری و دستیابی به منافع و علایق شهری و شهروندی مشترک با هدف برقراری و ایجاد یک زیست شهری پایدار همراه با انسجام فرهنگی و اجتماعی گفته میشود. این نوع از دیپلماسی، ابزار سیاستگذاری شهری، فرآیندها، نهادها و ترتیبات اقتصادی- سیاسی و اجتماعی- فرهنگی است تا مدیران شهرهای مختلف جهان بتوانند فضایی امن، دموکراتیک، سرشار از رفاه، نشاط و آزادیهای مبتنی بر حقوق بشر برای شهروندان خود و شهروندان جهانی ایجاد کنند (نجاتی حسینی،1391: 83).
دیپلماسی شهر میتواند محصولی از اقدامات هماهنگ سازمانهای مردمنهاد باشد. میتوان گفت: این شکل از دیپلماسی در نتیجهای از ابتکارات اولیه سازمانهای مردمنهاد به یک همکاری فراگیرتر تبدیل میشود و در واقع دیپلماسی شهری پدیدهای درحال تحول است که در آن پس از مدتی همکاری به وجود میآید و این سازمانهای مدنی مردمنهاد مبنای دیپلماسیهای شهر هستند (Van Overbeek, 2008: 20).
همچنین دیپلماسی شهری، هنر کاربردی روابط بینالملل برای مذاکرات، تعامل، توسعه و بهسازی روابط بین ملتها ورای مشکلات و معضلات روابط دولتها است و بخش مهمی از دیپلماسی عمومی کشورهای مردمسالار و پیشرفته به شمار میرود (جمالی نژاد، 1392: 61). این فعالیتها راهکارهایی ارائه میدهد که بهوسیله آن شهرها باهدف نشان دادن تواناییها و علاقهمندیهای خود، ارتباطات و تعهداتی را با دیگر بازیگران بینالمللی اعم از مجامع، سازمانها و شهرهای مختلف به عهده میگیرند. به این معنا، دیپلماسی شهری نوعی از تمرکززدایی از ارتباطات بینالمللی است که شهرها بازیگران اصلی آن هستند (نجاتی حسینی، 1390: 126)؛ بنابراین شبکههای شهری عناصر مهم چشمانداز جهانی هستند و دیپلماسی شهری برای درک بهتر پیامدهای سیاست جهانی رابطه مهمی با عناصر شهری دارد(Aouto,2017:16) . دیپلماسی شهری، مسائل محلی مربوط به سیاستهای فرهنگی و اقتصاد را نیز دربر میگیرد. در مواردی که دیپلماسی شهری نقشی در تأمین یا حفظ صلح داشته است، قطعاً متولیان و اعطاکنندگان چنین اختیاری، مقامات محلی نبودهاند بلکه دولتها در سطحی کلان نسبت به موضوع مزبور تصمیمگیری نموده و سپس به دنبال اجرا و عملیاتی کردن آن، بخشی از راهحلهای فرهنگی را از طریق دیپلماسی شهری قابل تحقق دانستهاند. کارگزاران دیپلماسی سنتی دیپلماتها و کارکنان وزارت امور خارجه هستند درحالیکه کارگزاران دیپلماسی شهری مقامات محلی هستند که ممکن است حتی اطلاعاتی کافی در زمینه مسائل سیاسی نداشته باشند (دهشیری، خرمی،1397: 91).
میتوان گفت ایده دیپلماسی شهری حول چند مضمون صورت گرفته است که هدف نهایی آن برقراری زیست فضای شهری پایدار، ایجاد فضای دموکراتیک و آزادی حقوق بشر برای شهروندان خود و شهروندان جهان است (نجاتی حسینی، 1390: 126). بر این اساس دیپلماسی شهری عبارت از فرآیندی که مؤسسات در شهرها با یکدیگر درگیر روابط با بازیگران بینالمللی با هدف «حفظ منافع» خود در تعاملات دو طرفه خواهند شد. این بازیگران به نمایندگی از شهر خود، وارد روابط دوجانبه، چندجانبه فعال یا منفعلانه فرهنگی، اقتصادی و سیاسی میشوند (van der Pluijm,2007: 1).
در این راستا مؤسسات عمومی غیردولتی با ارتباطات بین شهرداریها و سازمانهای مردمنهاد درگیر در یک منطقه میتواند به یک همکاری مستقل و پایدار تبدیل شوند. در واقع همکاری جامع چند بازیگر فرو ملی، میتواند مفهوم دیپلماسی شهری را به خود بگیرد؛ البته میتوان گفت در این حالت استفاده از مفهوم دیپلماسی شهری کاملاً اختیاری است و نمیتواند به معنای واقعی و جامع دیپلماسی شهری رنگ و لعاب روابط بینالمللی بگیرد. ازاینرو عملکرد دیپلماسی شهری که در واقع تحرک هویتهای فرو ملی در زمینه تعاملات خارجی است، باید هماهنگ با سیاستهای ملی و سیاست خارجی باشد؛ در این صورت مانعی وجود ندارد که در راستای سیاست خارجی، فروملی تعاملات خارجی داشته باشند (Van Overbeek,2008: 20).
دیپلماسی شهری با هدف برقراری صلح بینالمللی و رشد و توسعه اقتصادی نواحی شهری و بهرهگیری از تجارب موفق در زمینه رعایت حقوق شهروندی و ارتقای رفاه عمومی، میتواند نقش خود را در ارتقای روابط دیپلماتیک غیررسمی و به عنوان مکمل دیپلماسی رسمی حکومت مرکزی به منصه ظهور رساند(دهشیری، خرمی،1397: 91).
برخی نویسندگان برای دیپلماسی شهری نگاه ارزشی و هنجاری قائل میشوند آنها معتقدند؛ دیپلماسی شهری ابزار سیاستگذاری شهری است که به منظور کنترل کشمکشها برای تقویت همکاریهای جهانی میان- شهری و حصول به منافع عالی شهری و شهروندی مشترک استفاده میشود و بر شش موضوع امنیت شهری، توسعه شهری، اقتصاد شهری، شبکه شهری، نمایندگی شهری و فرهنگ شهری متمرکز است. مجموع این فعالیتها توسط مقامات حکومتهای محلی یا موجودیتهای فروملی به منظور ارتقای انسجام اجتماعی، جلوگیری از منازعات، برقراری صلح و بازسازی پس از منازعات در یک منطقه درگیر منازعه، انجام میشود و در این راستا دیپلماسی شهری به دنبال گسترش نقش شهرها به عنوان اعضای جامعه بینالمللی، اشاعه ارزشهای دموکراسی، حاکمیت قانون و حقوق بشر است (دهشیری،1397: 93).
برخی از نویسندگان تعریفی از دیپلماسی شهری ارائه میدهند؛ مبنی بر اینکه بازیگران دو طرف، بر همکاری شهرها و شهروندانشان در هر دو طرف، به هر شکلی که میتوانند تلاش میکنند تا به بهترین روش منافع خود را کسب کنند. در این تعریف علاوه بر شهر، ساختمان و معماری آن، شرایط جوامع انسانی و شرایطی که در آن زندگی میشود نیز تأکید دارد Van Overbeek,2008: 15)).
بنابراین میتوان گفت دیپلماسی شهری به دو بخش تقسیم میشود. دیپلماسی شهری دوجانبه[2] و دیپلماسی شهری چندجانبه[3]. در تعریف دیپلماسی شهری دوجانبه همانگونه که از نامش پیداست دیپلماسی میان دو شهر است و در حالت دوم دیپلماسی چندجانبه که بستر تعاملات فرامرزی را باز میکند. در این صورت مزیت دیپلماسی چندجانبه شهری در این است که، نهادها و سازمانهای بینالمللی میتواند در کنار کلانشهرها به همکاریهای بینالمللی اعتبار بیشتری ببخشد و آن دسته از راهحلهای دوجانبه که نتوانسته پاسخگوی مشکلات شهری باشد در این شکل از دیپلماسی فعالتر میشود (زرقانی،1393: 170).
در اصل علت به وجود آمدن این نوع از دیپلماسی مبتنی بر کاستیهای دیپلماسی سنتی برای تحقق اهداف سیاست خارجی و تأمین منافع بازیگران دولتی و غیردولتی عرصه بینالملل در چهارچوب تعاملات فزاینده و چندوجهی اقتصاد جهانی است. دیپلماسی سنتی اساساً قائل به برتری سیاست بر اقتصاد بوده و عمدتاً بر پایه روابط دوجانبه و چندجانبه دولتهای ملی و یا حداکثر در قالب تعاملات بینالدولی در سازمانهای بینالمللی عمل میکند (موسوی شفایی،1389: 22).
در این راستا دیپلماسی شهری توانایی این را دارد که یک بازیگر کارآمد در جوامعی باشد که محیط آن دچار درگیریهای شده و ظرفیتهای انسانی، مالی و مادی محلی را با مکانیسمهای سازمانهای غیردولتی بینالمللی و کمکهای خارجی در خود جا داده است (Van Overbeek,2008: 15).
براین مبنا با شکلگیری قلمرو عمومی جهانی همراه با تحولات پیچیده ژئوپلیتیکی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مفهوم دولتمحوری از دیپلماسی گرفتهشده و دیپلماسی به طور انحصاری دیگر در اختیار دولتها نیست. لذا برای مقابله با چالشها و تهدیدات ناشی از این تغییرات، دیپلماسیها نیازمند مسئولیت مشترک با همکاری دولتها و کنشگران جدید جهانی هستند (رزمجو، خسروی،1395: 31). وجه مشترک تعاریف دیپلماسی شهری نشان میدهد که شهرها در سیاست جهانی و روابط بینالملل قابلیت جایگزین شدن برخی از نقشهای دولتها را دارند. دیپلماسی شهری در واقع بخش اجرایی و عملیاتی دیپلماسی رسمی است که با نشان دادن تواناییها و پتانسیلهای شهری به موازات دیپلماسی عمومی و با به کار بردن آن در جهت توسعهی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی شهرها، در عرصه گسترش تکنولوژی و تبادل اطلاعات به افزایش وزن سیاست خارجی و کسب منافع ملی میانجامد.
ب- سیر تحولات تاریخی دیپلماسی شهری
در عمل، روابط بینالملل شهری قبل از اینکه دولتها به معنای امروزی باشد، در تاریخ باستان آسیا به عنوان مثال جاده ابریشم وجود داشته است و شهرها با هم مجموعهای از شبکه قوانین تجارت، معاملات، قوانین مهاجرت متقابلی را داشتهاند و از طریق همین شبکههای شهری بسیاری از شهرهای جهانی به یکدیگر نزدیک بودند ,2018: 17) Nijman). بر این اساس شاید مفهوم دیپلماسی شهری و موضوعات آن در حال حاضر جدید به نظر میرسند، اما تحقیقات نشان میدهد که از دولتشهرهای یونان باستان تا شهرهای دوران قرون وسطی و دوران اسلامی، همچنان این شهرها بودند که ارتباطات تجاری، فرهنگی و اجتماعی بین جوامع را به صورت مستقیم و غیرمستقیم بین خود برقرار میکردند، با شکلگیری دولت - ملتها و همچنین شکلگیری روابط بین کشورها بر اساس مناسبات بین دولتها به واسطه دولتهای مرکزی، ارتباطات بینشهری تحتالشعاع ارتباطات سیاسی و اقتصادی دولتها قرار گرفت (Surmacz.2018:11).
شهرها در ابتدای شکلگیری خود محصور در قلمروهای پیرامونی بوده و بیشتر با پسکرانههای خود در سطح محلی تعامل داشتند. از اینرو هر شهری حوزهی نفوذ خاصی داشت که اساساً نیازهای غذایی خود را از آن قلمرو تأمین میکرد به تدریج همزمان با شکلگیری امپراطوریهای بزرگ, شهرها نیز تعاملات خود را از سطح محلی به سطح منطقهای در درون امپراطوری و حتی فراتر از این به سطح جهانی متناسب با شرایط مرسوم آن زمان رساندند. در واقع حوزهی نفوذ بسیاری از شهرهای اصلی یک امپراطوری نه تنها شامل شهرهای امپراطوریهای مجاور میشد، بلکه امپراطوریهای دوردست را نیز در برمیگرفت. به عنوان مثال بسیاری از شهرهای چین از طریق یک سلسله از شبکهی شهرهای منطقهای و یا شهرهای امپراطوریهای مجاور مانند: سمرقند، تاشکند، تبریز، بغداد، تعاملات اقتصادی گستردهای با شبکهی شهرهای قاره اروپا، به ویژه با شهر رم داشتند. شهر رم مرکز امپراطوری رم محسوب میشد که در ارتباط با امپراطوری چین، این امپراطوری به عنوان یک امپراطوری دوردست تلقی میشد. بنابراین شهرهایی همچون رم، ونیز، دمشق، تبریز، بغداد، بمبئی، پکن، مالاکا دارای حوزهی نفوذ جهانی بودند و در آنها کالاهای شهری (کشاورزی - صنعتی ) و پولهای رایج آن زمان از طریق شبکهی راههای زمینی و دریایی مبادله میشد. این شهرها در واقع مانند حلقههای یک زنجیر باهم در ارتباط و تعامل پیوسته بودند و از حوزهی نفوذ یکدیگر بهرهمند میشدند. این نوع روابط در گذشته باعث شده است که بسیاری از نظریهپردازان جهانیشدن در اواخر قرن بیستم بر این اعتقاد باشند که روابط بینالملل و جهانیشدن خیلی قبلتر از شکلگیری حکومتهای ملت پایه در تمدن بشری در قالب امپراطوریهای بزرگ و با تمرکز بر مکانهای شهری آن زمان شکل گرفته بود (احمدی پوروهمکاران،1391: 158).
نکته قابل توجه این است که تعاملات و ارتباطات شهری به معنای امروزی، موضوعی است که اساساً در دوران پس از جنگ جهانی دوم و در فضای جنگ سرد میان غرب و شرق ایجاد شده است. تعداد فزایندهای از دولتهای محلی قصد دارند برای حمایت از شهرهای آسیبدیده از جنگ و یا شهرهای که درگیریهای داخلی دارند به منظور تحکیم دموکراسی، تضمین صلح و ثبات و افزایش مشارکت شهروندان در فرآیندهای دموکراتیک به طراحی برنامههای برای تعاملات در سطح منطقه و بینالمللی بپردازند .(Van Overbeek,2008: 15) در این دوره ریشه شکلگیری دیپلماسی شهری بر این مبنا استوار بود که مردم شهرها میتوانند صرفنظر از مسائل سیاسی و امنیتی که بین دولتها در جریان است، با یکدیگر تعاملات گوناگون فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی برقرار نمایند. بسیاری از سازوکارهای همکاری شهری یا خواهرخواندگی (شهرهای همسان) شهرها، میراثی از فضای تعاملات شهری بعد از دوران جنگ جهانی دوم است. این نوع تعاملات، بعد از جنگ جهانی دوم در بین کشورهای غربی، سپس به بلوک شرق و جهان سوم گسترش و رواج یافته است (دهشیری، 1397: 94). بر این اساس میتوان گفت: وجود این عناصر در شهرهای قدیمی حاکی از یک نظام کنترلی و سیاسی بوده که تمام جنبههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شهر را نظارت نمودهاند و بیشک دیپلماسی یکی از لوازم کنترلی و ابزار ارتباط آنها با دیگر شهرها و واحدهای سیاسی فضایی مرتبط بوده است. بنابراین اگر رابطه خواهرخواندگی بین شهرها را از مصادیق دیپلماسی شهری بدانیم ریشه آن به سال 1920 برمیگردد (saunier, 2008: 126).
یکی از الزامات دیپلماسی شهری اهمیت به نقش خواهرخواندگی[4] است. در این تفاهمنامه عموماً قراردادی، بین دو کشوری بسته میشود که شهرهایشان زمینههای مشترکی با یکدیگر داشته باشند. مهمترین کارکرد این قراردادها توسعه دیپلماسی است که در آن مردم و بازیگران فرو ملی نقش عمدهای دارند و اولین رابطه با نشست مسئولان ارشد بوده و توسعه گردشگری، مشارکت در بازسازی و تبادل مدیریت امور شهری و رفت و آمد شهروندان را با خود به همراه میآورد.
پ- الزامات و ضرورت خواهرخواندگی در دیپلماسی شهری
پیمان خواهرخواندگی، رابطهی دوستانه و هدفمندی است که برای تبادل اطلاعات و تجربیات و توسعهی مناسبات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، شهری، فنی و سیاسی میان یک جامعهی شهری با جامعهی شهری مشابه خارجی برقرار میشود. شهرهای دوقلو، شهرهای خواهرخوانده و حتی شهرهای برادرخوانده عناوینی هستند که شهرهای جهان را به یکدیگر پیوند میدهند. این پیوند با اتمام جنگ جهانی دوم در سال 1945 برای نخستین بار در شهرهای کشورهای اروپایی شکل گرفت. مدتی بعد و در سال 1956 رئیسجمهور وقت آمریکا در ارائهی برنامه «مردم به مردم» خود در شکلگیری پیمانهای خواهرخواندگی بین شهرهای آمریکا با شهرهای جهان تأکید کرد و بدین ترتیب حرکتی جهانی برای این موضوع ایجاد شد، در اروپا این پیوند را ایجاد شهرهای دوقلو مینامند، درحالیکه در آمریکا پیوند خواهرخواندگی بین شهرها بسته میشود و شوروی سابق از این پیوندها با عنوان برادرخواندگی نام میبرد ( احمدی پور و همکاران،1391: 168).
این شهرها به طور فزایندهای در سطح بینالمللی فعال هستند. آنها شبکهها، پروژههای دوقلو و طرحهای اقتصادی زیادی را برای توسعه به اشتراک میگذارند. انتقال اطلاعات، امضای توافقنامههای همکاری، در تهیه پیشنویس ملی و سیاستهای بینالمللی، ارائه کمکهای توسعه، تصویب کمک به پناهندگان و موارد دیگر از طریق جمله همکاریهای ایست که به طور غیرمتمرکز از شهر به شهر یا از منطقه به منطقه دیگر در میان شهرهای خواهرخوانده در جریان است,2017:3) . Marchetti).
تفاهم خواهرخواندگی بین شهرهایی امضا میشود که نوعی وجه تشابه و همسانی از قبیل ویژگیهای باستانی، تاریخی، فرهنگی، نمادها مشترک و غیره با یکدیگر داشته باشند تا از ظرفیتهای یکدیگر برای پیشبرد اهداف خاص علمی، فنی، گردشگری و نظایر آن استفاده کنند . خواهرخواندگی بدون توجه به قراردادهای رسمی بین دولتها بهوسیلهی شهرداران و مدیران محلی که ارتباط نزدیکی را با شهروندان دارند ، انجام میشود و باعث رشد و توسعهی پایدار شهرها، کاهش مشکلات جوانان، تعاملات فرهنگی و تلاش برای ارسال کمکهای بشردوستانه در زمان بحران میشود (احمدی پور و همکاران،1391: 168).
بنابراین مقامات محلی بازیگران مهمی در سیاست جهانی محسوب میشوند و با مراجعه به مقامات محلی، مقامات و مدیران در سطح کلان، وزارتخانهها، دادگاهها و همه واحدهای فرعی که از طریق آن مدیریت عمومی بهصورت محلی اعمال میشود، میتوان به طور فزایندهای درگیر اشکال نوآورانه انجام امور بینالمللی شد و سیاستهای جهانی را تحتالشعاع قرارداد زمانی که «شبکههای شهری» به وجود میآید ما شکلها و تأثیرات عمده این فعالیتها را در خواهر خوانندگیها با ترسیم تابلوهایی با چشمانداز وسیع دیپلماسی شهری و مقایسه بینالمللی، فرصتها و چالشهای شهری را شاهد خواهیم بود (احمدی پور و همکاران،1391: 168).
خواهرخواندگی یک کاتالیزور قوی اقتصادی است که در تغییر سطح فرهنگی، ورزشی، همچنین در زمینه تحکیم مناسبات اقتصادی بین کشورهای مربوطه نقش بسزایی دارد. همچنین در نیل به اهداف (توسعه پایدار) بشردوستانه بستر بسیاری از تعاملات بینالمللی را فراهم میکند و در رساندن پیغام صلح به گوش جهانیان فعال است. شهرها در حال حاضر، به خاطر امکانات گسترده، عملکرد هدایتی و فرآیند «جهانیشدن» را انعکاس میدهند و در تسریع آن نقش دارند و از این حیث، اقدام به ایجاد یک رابطه غیرمتمرکز از طریق انعقاد قراردادی موسوم به خواهرخواندگی میکنند.
پیمان خواهرخواندگی ظرفیت لازم را برای مشارکت شهرها فراهم میکند که این امر باعث توسعهی پایدار شهرهای درگیر میشود. از جمله فعالیتهایی که شهرهای دوست و خواهرخوانده در آنها مشارکت دارند، میتوان به تبادل دانش و اطلاعات و تجارب، گسترش سرمایهگذاری و صنعت گردشگری در شهرها، اجرای پروژههای مشترک در امر توسعه شهری و ارتقای سطح زندگی و همکاری در زمینه افزایش تفاهم، انسجام و گسترش تواناییهای فنی و مدیریتی در کلانشهرها اشاره کرد (قاسمی،1395: 6).
خواهرخواندگی را میتوان حرکت در مسیر دو رخداد مهم جهانی، شهری شدن جهان و ظهور شهرهای جهانی و تکیه بر مشارکت آگاهانه شهروندان و به ویژه تشکلهای غیردولتی و داوطلب، حرکت در مسیر تحقق سیاست تمرکززدایی و مدیریت واحد شهری، آموزش مستمر و به هنگام بودن پیکر مدیریت شهری به دانش و درک جدید و بهکارگیری دستاوردهای نوین جهان، ایجاد فرصتهای سرمایهگذاری برای سرمایهگذاران داخلی و بهرهگیری از ظرفیتهای سرمایهگذاران خارجی در راستای رشد و شکوفایی شهر، ایجاد فرصتهای گردشگری و تعاملات فرهنگی در راستای معرفی همهجانبه شهر در عرصه بینالمللی دانست.نکته قابلتأمل در این مقاله ارتباط افراد و یا به عبارت دیگر شهروندان خواهرخوانده با یکدیگراست. از این حیث نگاه به موضوع دیپلماسی شهری توجه ما را به سایر دیپلماسیهای موازی مانند دیپلماسی عمومی جلب میکند. زیرا دیپلماسی عمومی ارتباط با افراد و تأثیر افکار عمومی بر سیاست خارجی را تبیین میکند و بر این اساس می توانگفت دیپلماسی شهری یک مفهوم چندوجهی به شمار میآید.
ت- تعریف ماهیت دیپلماسی عمومی[5]
دیپلماسی در جهان امروز به شکل رسمی و غیررسمی متداول یافته است میتوان گفت دیپلماسی در مفهوم سنتی آن به عنوان جوهر، هدف و نگرشهای روابط یک دولت با دیگر دولتها به قصد بر آنها قلمداد میشود. به این دیپلماسی، دیپلماسی رسمی گفته میشود. یعنی دیپلماسی فقط در میان مقامات رسمی جریان دارد و هدف آن تأثیرگذاری یک دولت بر دولت دیگر و یا در نهایت تأثیرگذاری متقابل است (دیپلماسی دولت - دولت). گونه دیگر، دیپلماسی عمومی است که هدف آن تأثیرگذاری دولتها بر مردم کشور هدف است (دیپلماسی دولت - مردم). از آنجا که در اینگونه دیپلماسی از عنصر فرهنگ در سطح بالایی استفاده میشود، به دیپلماسی فرهنگی هم معروف است. به عبارت دیگر دیپلماسی فرهنگی زیرمجموعه یا بخشی از دیپلماسی عمومی است که با بهکارگیری فرهنگ به عنوان مبنای قدرت نرم سعی دارد از بستر فرهنگ به تعامل با دیگران بپردازد (شفیعی،1395: 167).
دیپلماسی عمومی برای نخستین بار در آمریکا در سال 1965 توسط «ادموندگولین» رئیس مدرسه حقوق و دیپلماسی فلچر در دانشگاه «تافتس» همراه با تأسیس مرکز «ادوارد آر. مورو[6]» برای دیپلماسی عمومی به کار گرفته شد. این مرکز در یکی از اولین بروشورهای خود، دیپلماسی عمومی را تأثیرگذاری بر نگرشهای عمومی برای شکلدهی و اجرای سیاستهای خارجی و شامل ابعادی از روابط بینالمللی میداند که فراتر از دیپلماسی سنتی است (Cull,2009;19). طبق این استنادات، نخستین کاربرد دیپلماسی عمومی در واقع در امریکا نبود و بر اساس مقاله «نیکولاس جی. کول[7]» کاربرد این عبارت در متن روزنامههای «نیویورکتایمز»، «واشنگتنپست» و «کریستینس ساینس مانیتور» بوده است.
ملیسن معتقد است: دیپلماسی عمومی یک راهبرد ارتباطی ویژه و هدفمند است برای ساخت یک تصویر مثبت از یک کشور که نزد افکار عمومی خارجی است. مفهوم دیپلماسی عمومی، به شدت متوجه افکار عمومی و حتی متمرکز بر آن است. امروز توجیه لزوم تأثیرگذاری بر افکار عمومی دیگر کشورها، از راه به کار گرفتن ابزارهای مختلف ارتباطی و رسانهای میسر است (Melissen, 2005: 18).
در واقع دیپلماسی عمومی یا مردمی در واقع جریانی است که حکومتها از طریق آن، حکومت کشور دیگر را دور میزنند و فرآیندهای سیاسی کلی و جامعه مدنی آن کشور را هدف قرار میدهند. این اقدام بر پایه این فرض است که افکار عمومی دارای اهمیت است (هیل، 1387: 376). برخی دیگر دیپلماسی عمومی را برنامههای دولت- محوری میدانند که هدفش اطلاعرسانی یا تأثیرگذاری بر افکار عمومی کشورها است و دراینباره ابزارهای اصلی آن عبارتاند از: انتشارات، تصاویر متحرک، مبادلات فرهنگی و رادیو و تلویزیون (سیمبر و قربانی، 1388: 48).
ث- کارکرد اجرایی دیپلماسی عمومی
بهطورکلی دیپلماسی عمومی دو دستاورد مهم دارد: الف تأمین منافع دولتها در صحنه بینالمللی ب؛ تحقق جهانی امن برای دستیابی به صلح و امنیت بینالمللی بنابراین دولتها در تلاش هستند با تحت تأثیر قرار دادن شهروندان یک کشور و تغییر نگرش آنها بر رفتار آن دولت تأثیر بگذارند (رزمجو، خسروی،1392: 35). در مجموع دیپلماسی عمومی توان خود را به کار میبرد برای ایجاد جذابیت و تحت تأثیر قرار دادن مردم بهطوریکه بتواند وجهه بینالمللی خود را افزایش دهد.
یکی از ویژگیهای دیپلماسی عمومی نحوه عملکرد و کارکرد آن است لذا میتوان سه بعد را برای آن شناسایی کرد الف: رابطه سازی؛ یکی از مهمترین کارکردهای دیپلماسی عمومی ارتباط بلندمدت با مردم جوامع خارجی به منظور شناساندن یک کشور به آنها و ایجاد فهم از جامعه، مردم و ارزشهای آن کشور در ذهن مخاطبان خارجی از طریق فراهم کردن زمینه درک متقابل است. این رابطه سازی همانطور که بیان شد از طریق تعاملات بلندمدت با شخصیتهای کلیدی یک جامعه، اعطای بورس، برگزاری سمینار، آموزش، کنفرانسها و ایجاد شبکههای حقیقی است. میتوان گفت کارکرد اساسی دیپلماسی عمومی روابط بلندمدت با مردمان کشورهای خارجی به منظور ایجاد شرایط درک متقابل و شناسایی ارزشها و منافع مشترک است تا بستر لازم برای پذیرش سیاستها و کنشهای کشور عامل از سوی کشور هدف مشخص شود.
ب: مدیریت تصویر؛ مرحله دوم دیپلماسی عمومی تلاش دارد به مدیریت تصویر بپردازد اینکه کشوری در محیط بیرون از قلمروش چه وجهه و چه جایگاهی دارد و چه تصویری از آن در اذهان دیگر مردمان جوامع نقش میبندد برای دولتمردان بسیار اهمیت دارد. بازنمایی و ترویج تصویر مثبت از یک کشور موجب ارتقاء وجهه و خوشنامی آن در جامعه جهانی میگردد. در این زمینه دیپلماسی عمومی از ظرفیتهای دیپلماسی رسانهای مدد میجوید زیرا رسانه ابزاری است که ادراکها به واسطه آن مدیریت میشود. چنانچه تعاملات بلندمدت با مردم و مدیریت تصویر به خوبی انجام شود در نتیجه دیپلماسی عمومی گام سوم که افزایش اعتبار است را برمیدارد.
ج: افزایش اعتبار؛ دیپلماسی عمومی موجب افزایش اعتبار دولتها در میان جوامع خارجی است که موجب ارتقاء ظرفیت اقدام مشروع آنها در سایر کشورها میشود؛ یعنی هر چه رتبه اعتباری یک دولت در فراسوی مرزهای آن بالاتر باشد با سهولت بیشتری قادر به پیشبرد سیاستها و اهداف خویش خواهد بود. البته باید توجه داشت که اعتبار ویژگی پویایی دارد و همیشه پایدار نیست بلکه تحت شرایطی به دست میآید و تحت شرایطی نیز از دست میرود (هادیان، سعیدی،1392: 44-45).
با تشریح عملکرد دیپلماسی عمومی به جایگاه مهم شهروندان و به عبارت دیگر افراد در سیاست خارجی اشاره شد ازاینرو دیپلماسی عمومی نقش مهمی در ایجاد تصویری جذاب از کشور و دسترسی به نتایج مطلوب را فراهم میکند. براین اساس فعالیت رسانهها و برنامههای تبلیغات فرهنگی، بخش عمدهای از عملکرد سیاست خارجی بر مبنای دیپلماسی عمومی است که از طریق آن زمینه اعتمادسازی و تفاهم را ایجاد میکند. از طرفی دیپلماسی شهری نیز از طریق بسط تعامل میان شهروندان و شهرهای خواهرخوانده برای دستیابی به نتایج مطلوب و جذب گردشگران و تعاملات فرهنگی تلاش میکند با ایجاد اعتماد و برقراری روابط با مردم سایر کشورها تعامل داشته باشد. از این منظر، تبین همافزایی بین دو مفهوم دیپلماسی عمومی و دیپلماسی شهری در این مسئله نهفته است که هر دو در تلاش هستند حوزهی عمل خود را در زمینههای فرهنگ، سیاست، اقتصاد، هنر، تبادلات دانشگاهی و یا هر زمینهای که بتواند درک و فهم مشترکی را نسبت به کشور در اذهان مردم و شهروندان ایجاد نمایند، بسط و گسترش دهند.
ج- ضرورت همافزایی دیپلماسی شهری و دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی
1- چارچوب مفهومی سیاست خارجی
سیاست خارجی یک سلسله اقداماتی طراحیشده است که توسط سیاستگذاران یک کشور در مقابل سایر کشورها و یا موجودیتهای بینالمللی جهت کسب اهداف خاص تعریفشده و برحسب منافع ملی مشخص شده است (یعقوبی،1387: 19). در واقع به صورت مجموعه تصمیمها، کنشها و اقدامات ارادی و هدفمند دولتها نسبت به بازیگران یا موقعیتهای خارج از حاکمیت آنها تعریف میشود (دهقانی فیروزآبادی،1390: 35). سیاست خارجی تلاش میکند برای بهینهسازی عمل در نظام بینالملل به منظور دستیابی به اهداف منافع ملی اقداماتی را انجام دهد (موسوی،1387: 80). میتوان گفت: سیاست خارجی مجموعهای از اقداماتی که یک دولت در ورای مرزهای خویش به منظور پیشبرد اهداف در رابطه با بازیگران حکومتی و غیر حکومتی به عمل میآورد (قوام،1390: ص 243). سیاست خارجی هر کشور برونداد تعامل دیالکتیک عوامل مادی محیطی و زمینههای فرهنگی، هویتی و تاریخی آن است. در این میان، فرهنگ ملی یکی از مهمترین عوامل مؤثر در ساخت هویت ملی، انگارههای ذهنی نخبگان، نقش و منافع ملی و جهتگیریها و استراتژیهای سیاست خارجی است. این مسئله به واسطه جداناشدنی سیاست خارجی در حلقههای به هم پیوسته اجتماعی و تأثیر عناصر فرهنگی هویتی در شکلگیری و تحول سیاست خارجی به وجود آمده است (موسویزاده،1387: 187).
دیپلماسی مهمترین راه و ابزار نیل به این اهداف و منافع محسوب میشود. دولتها میتوانند از طریق دیپلماسی به انجام مذاکرات، تبادل نمایندگیها، توسعهی همکاریها، دیدارها و گفتگوها، به اهداف و منافع خود دسـت یابد (رحمانی، 1394: 66). بر این اساس موفقیت یک سیاست خارجی به ویژه از طریق کاربرد دیپلماسی مناسب، زمانی اتفاق میافتد که این سیاست و دیپلماسی مربوط به آن، ضمن درک شرایط زمانی و مکانی مبتنی بر ارزیابی دقیق واقعیات جهانی، بینالمللی، منطقهای و البته داخل کشور و در ارتباط با دیگر بازیگران نظام جهانی، متناسب با نیازهای درازمدت و کوتاهمدت و حتیالامکان عاری از تعارضات گوناگون باشد. همچنین موفقیت سیاست خارجی مشروط به آن است که بهوسیله نیروها و عوامل داخلی حمایت شود و از جانب نهادهای بینالمللی نیز قابل قبول و تعاملی فرض گردد (پوراحمدی، 1386: 152).
در واقع اجرای سیاست خارجی دو مرحله مرتبط به هم را شامل میشود: مرحله اول مرحله سیاستگذاری است که در آن گزینههای سیاسی، موضعگیریها و تاکتیکها در چارچوب محیط داخلی طرفهای ذیربط مورد بحث و بررسی قرارگرفته و درباره آنها تصمیمگیری میشود. مرحله دیگر یعنی تعامل و دیپلماسی، اجرای سیاستها در قبال بازیگران دیگر، معرفی مواضع و تقاضاهای تعیینشده در مرحله قبلی و جستجوی راهحلهایی از طریق مبادله، مذاکره و یا ترکیبی از هر دو را ایجاب میکند (نوابخش، 1387: 147).
2- همافزایی[8] دیپلماسی شهری و دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی
در هر بحثی که مربوط به دیپلماسی است باید میان دو مفهوم سیاست خارجی (محتوی) و راههای رسیدن به تهیه (شیوه تهیه محتوی) تفاوت قائل شد. برای رسیدن به دیپلماسی روشهای بسیاری در عصر فناوری اطلاعات و گسترش تکنولوژی وجود دارد. بنابراین اشکال مختلف دیپلماسی ازجمله دیپلماسی شهری به بسیج منابع شهری برای کسب منافع حداکثری سیاست خارجی میپردازد. به رسمیت شناختن آن توسط سازمان ملل متحد منجر به تأسیس مؤسسه جهانی دیپلماسی شهری شد که این امر صلح پایدار و توسعه همکاری اجتماعی و اقتصادی را به همراه دارد (Van der Pluijm,2007,13). بر این اساس دستگاه سیاست خارجی هر کشور، به دنبال کسب منافع حداکثری، کسب پرستیژ، حیثیت، اعتبار و آبرو در صحنه بینالمللی است که خود، موجب افزایش و توان قدرت نرم یک کشور میگردد. به این معنا که جایگاه و موقعیت یک کشور در نظام جهانی در پیشبرد اهداف و منافع ملی آن کشور مؤثر است. در این راستا مدیریت افکار عمومی، یکی دیگر از وظایف سیاست خارجی در چارچوب قدرت نرم است. دیپلماسی عمومی به عنوان یکی از ابزارهای کلیدی قدرت نرم، بخشی است که میتواند با اتخاذ روشهای نرم و به دور از خشونت، افکار عمومی جهان را مدیریت نماید (ملیسن، 1389: 41). از اینرو موقعیت و مشروعیت بینالمللی یک کشور در اتخاذ سیاست خارجی آن کشور تأثیر بسزایی دارد (خراسانی، 1390: 23).
از طرفی جهانیشدن و در پرتو آن، توسعه و پیشرفت سریع در فناوری ارتباطات و اطلاعات، گسترش استفاده از وسایل ارتباطی سریع و در پی آن دسترسی آسان به اطلاعات، شرایط بینالمللی را دگرگون ساخته، این دگرگونی ساختاری و ماهوی در نظام بینالملل دیپلماسی عمومی را تبدیل به ابزاری نموده است که دولتها با توسل به آن بهتر میتوانند به اهداف ملی خود در رابطه با دیگر کشورها و در صحنه بینالملل دست یابند. جهتدهی افکار عمومی، نقش رسانههای تصویری، شنیداری و نوشتاری با برد بینالمللی، تأثیر مهاجرتها، بینالمللی شدن افکار و اندیشهها، گسترش نقش نهادها و سازمانهای بینالمللی غیردولتی، تبادل فرهنگها، جابجایی و ارتباط آسان نخبگان، درگیر شدن جامعه مدنی در امور سیاسی- بینالمللی، جهانیشدن فرهنگها، از جمله زمینهها و حوزههایی هستند که دیپلماسی عمومی میتواند با اتّکا به آن و انسجام بخشیدن به سیاستهای دولتها بر افکار و اذهان مردم سایر کشورها اثر گذارد (سازمند، براتی،1393: 63).
با جهانیشدن و رشد وابستگی متقابل دولتها، ما شاهد اختلاط فعالیتهای دیپلماتیک هستیم و بسیاری از کارکردهای دیپلماتیک مکمل یکدیگر هستند بنابراین میتوان گفت در حال حاضر قدرت دولت برای نظارت و مدیریت زیرساختهای اقتصادی و فعالیت بینالمللی، به میزان قابل توجهی تضعیفشده است و ساختارهای رسمی دولت به تنهایی نمیتواند به دستگاه دیپلماسی کمک کند (Wang, 2006: 32).
همچنین پدیده شهروندی تحت تأثیر جهانیشدن، به طور فزایندهای باعث گردید تا شهرها، از طریق نیازهای پیچیده شهروندان به منظور ارتقاء وضعیت فردی شهروندان با سایر شهرها همکاری کنند. از آنجا که شهرهای مهم یک کشور در سطح شهرهای جهانی معرفی میشوند، پتانسیل ایجاد شبکههای شهری را دارند. این شبکههای شهری یا به عبارتی شهرهای خواهرخوانده، در روند شکلدهی نیاز شهروندان و شهرها مؤثرتر واقع میشوند. طبق تعریف رنه، حضور یک شهر در یک شبکه میتواند پایه و اساس وضعیت جهانی آن شهر باشد (Godarzi,2016: 478).
بنابراین سیاست جهان بهگونهای است که دیگر دولتها تنها بازیگران جهانی نیستند و حکمرانی خوب ترکیبی از همکاری این نیروها خواهد بود. بازیگران غیردولتی به طور فزایندهای نقش مهمی در سیاستهای جهان به دست آوردهاند. آنها با ترکیب جامعه مدنی و کنترل افکار عمومی میتوانند اعمال قدرت کنند (Marchetti,2017: 8). در چنین وضعیتی واحدهای محلی مانند؛ سازمان غیردولتی مردمنهاد، سازمانهای شهری، شهرداری، شوراهای شهر و غیره از جمله کنشگرانی هستند که به عنوان نماینده مستقیم افکار عمومی و اراده مردم میتوانند در بالاترین مقام اجتماعی آن شهر، در بسیاری از حوزههای اقتصادی، فرهنگی و هنری و حتی سیاسی با دیگر کشورها وارد مذاکرات همهجانبه شوند. این روابط بدون شک در مراودات دولتها و ملتها تأثیرگذار است (Pluijm, 7002: 6).
بنابراین ضرورت همافزایی دیپلماسی شهری و دیپلماسی عمومی فعال از این حیث مورد اهمیت است؛ که نقشآفرینی مؤثر در این حوزه بر ارتقاء قدرت ملی و پیشبرد سیاست خارجی کشورها و ملتها تأثیر خواهد گذاشت و آنهم به نوبه خود منجر به افزایش قدرت چانهزنی در جامعه بینالملل خواهد شد و به تبع آن ارتقاء منزلت و اعتبار بینالمللی و جایگاه کشور در نظام سلسلهمراتب ژئوپلیتیکی جهانی را سبب خواهد شد. در همافزایی این دو شکل از دیپلماسی در واقع این حرکت موازی، به اثرگذاری حاکمیت بر فرآیندها، تصمیمگیریها و رفتارها در سطوح منطقهای و جهانی ختم میشود که این موضوع به صورت تسلسل وار به افزایش منافع ملی منجر میشود. وقتی رابطه سازی، مدیریت تصویر، اعتباربخشی و توجیه افکار عمومی در یک حرکت موازی با جذب گردشگری، اکوتوریسم، افزایش انعقاد تفاهمنامههای خواهرخواندگی، تبلیغات و اطلاعرسانی، اشاعه فرهنگ و ارزشهای ژئوپلیتیک کشور قرار گیرد در نتیجه توجه به دیپلماسی شهری نه تنها امری لازم، بلکه از مقولههای ضروری و اجتنابناپذیر در مدیریت شهری کشور و به ویژه کلانشهرها خواهد بود به طور اساسی اگر کارکرد دیپلماسی عمومی به خوبی اجرا شود میتوان انتظار داشت به قدرت موازی و تکمیلکننده دیپلماسی شهری برای کسب حداکثر وزن دیپلماتیک جهت رسیدن به منافع ملی تبدیل خواهد شد.
رابطه سازی، مدیریت تصویر اعتباربخشی توجیه افکار عمومی
اکوتوریسم، خواهرخواندگی، تبلیغات و اطلاعرسانی، اشاعه فرهنگ
3- ضرورت همافزایی تعاملات فرهنگی
با حضور شهروندان در عرصههای فراتر و فروتر از عرصههای ملی شاهد گسترش بیش از پیش تقابلها، تعاملها و تعارضهای فرهنگی هستیم. در این وضعیت غالباً مناطق دور و نزدیک جهان به هم مربوط و پیوستهاند و این ارتباط و پیوستگیها، آگاهیها و هویتهای نو را شکل میدهد و بنیاد زندگی اجتماعی بشر را در عرصههای مختلف دگرگون میسازد؛ که از جمله آنها میتوان به عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و تکامل آنها به ترتیب در ساختارهای جهانیشدن اقتصاد، جهانیشدن سیاست و جهانیشدن فرهنگ اشاره کرد. در فاصلۀ میان این تحولات است که شاهد تغییر قواعد بازی در نظام بینالملل، ظهور بازیگران جدید، تغییر اولویتها در منافع ملی کشورها ، افزایش پیوندها و وابستگیهای فراملی هستیم (گودرزی،1396: 63).
بسیاری از شهرها را میتوان به عنوان یک پدیده فرهنگی مورد توجه قرارداد و مقبولیت جوامع شهری به عنوان مقاصد گردشگری هم از همین قابلیت فرهنگسازی و تمدنسازی آنها ناشی میشود (رهنما،1390: 6). در این راستا از تعاملات فرهنگی نباید مغفول بماند زیرا تعاملات فرهنگی فرایندی است که از طریق آن دولتها میتوانند با توسل به ظرفیتها، امکانات، توانمندیها و ویژگیهای فرهنگی خود بر افکار عمومی و رفتار سایر کشورها اثر بگذارند. در واقع، دولتها با ابزار فرهنگی و به معرض گذاشتن نمادهای فرهنگی، جذابیتهایی را در افکار عمومی مردم سایر کشورها ایجاد میکند تا از طریق نفوذ ناشی از آن، بر رفتار و سیاستهای دولت بیگانه اثر گذارد (رحمانی،1394: 70). یکی از تعاملات و وجه مشترک میان دیپلماسیهای موازی، چه در دیپلماسی عمومی و چه در دیپلماسی شهری؛ تماس فرهنگی، انتقال اطلاعات، تبادل ارزشها و هنجارهای شهری و در نهایت جذب مخاطبین است که این امر در عصر گسترش تکنولوژی و فناوری باعث تعاملات فرهنگی گستردهای میشود.
از بررسی پیمانهای همکاری میان شهرها چنین برمیآید کـه امـروزه جـدا از پروژههای خواهرخوانـدگی شهرها، فرهنگ نقش مهمی در دیپلماسی شـهری ایفـا میکند و فراهم ساختن امکان برقراری ارتبـاط متقابـل جوانان با فرهنگهای متفـاوت از طریـق برنامههای فرهنگی و ورزشی، ساماندهی بازدیـدهای فرهنگیها مقامات شهری از شهری دیگر و ارائـه رهنمودهـایی در جهت ارتقاء توسعه فرهنگی تنها نمونههایی از فعالیت در بعد فرهنگی دیپلماسی شهری هستند (Pluijm,2007:18).
فعالیتهای دیپلماتیـک در حوزه تبادل ارزشهایی چـون آزادی بیـان، دیـن و برابری جنسـیتی بخشـی از ابعـاد گسـتردهتـر روابـط فرهنگی است. امروزه ارزشهای جهانی و جهانشمول وجه مشترک جامعه بینالمللی است و همین ارزشها است که برای همگان در جامعه دارای ارزش و اعتبار هستند. ارزشهایی که برگرفته از باورهای جهانی و جهانشمول که دولتها، افراد، سازمانهای حکومتی، سازمانهای مردمنهاد و شرکتهای فراملی نسبت به آن اجماع دارند (ذاکریان،1395: 19). اگرچه دیپلماسی فرهنگی بخش مهمی از فعالیتهای دیپلماتیک شهرها را تشکیل میدهد امـا برخی از پژوهشگران اظهارمـی دارنـد کـه از ظرفیـت کامـل ایـن مورداستفاده نمیشود. فرصتهای مشارکت در جامعهپذیری و رشـد اجتمـاعی افـراد و ثبات اقتصادی و سیاسی جوامع مهم هستند و جوانان نقشی کلیدی در سازماندهی شرایط زنـدگی بهتـر در جوامع شهری ایفا مـیکننـد (زرقانی،1393: 176).
میتوان گفت تفاوتهای فرهنگی از شهر تا شهر و از یک طبقه اجتماعی تا یک طبقه اجتماعی دیگر، نمود پیدا میکنند که تأثیر آشکاری در روند روزانه زندگی، جنب وجوش، آرامش خیابانها و امنیت یا خشونت در مکان عمومی را دارد. در درازمدت، تفاوتهای فرهنگی در نظم و ترتیب ریختشناسی پدیدار میشود. مثلاً شهرهای اروپایی به شکل گروهی مطلوبترین شهرهای جهان هستند. آنها شهرهایی ثروتمند با مشکلات کمی از نظر فقر، جرم، جنایت و ویژگیهای قومی نسبت به دیگر شهرهای جهان هستند. آنها ترکیب جذابی از برنامهریزی و طراحی دوران باستان و اوایل تاریخ مدرن را دارند (اچ، دیوید، کاپلان جیمزا وهمکاران، 1396: 436).
بنابراین هویت شهر به معنای مجموعه ویژگیهایی است که در طول زمان حضوری مداوم در تعریف شهر داشته باشد و یک شهر علاوه بر پاسخگویی به تغییرات و نیازهای جدید در امتداد تاریخ خود قرار داشته باشد. این مفهوم هویت شهر مفهومی پویاست و لزوماً به تثبیت و تکرار اجزای خاص شهر منجر نمیشود. بهاینترتیب ممکن است در شهری رنگ و مصالح خاص نما عامل تشخیص هویت باشد و در شهر دیگری فعالیتها و آداب و رسوم خاص محلی آن برای تعاملات فرهنگی مدنظر قرار گیرد. بر این اساس مؤلفههای فرهنگی شهرها در چگونگی ساخت شهر، رویدادها، حافظه جمعی، منظر شهری و... نقشی دوگانه دارند؛ یعنی از یکسو در هویتسازی شهر مکان یا مقصد نقشآفرین هستند و از سوی دیگر ساختار اولیه شهر بر اساس آنها بنیان نهاده شده و در فضای زندگی متبلورمی شود (پرچکانی،1395: 42).
با توجه به مطالب فوق درمییابیم که هر شهر هویت فرهنگی خاص خود را خواهد داشت که دیپلماسی عمومی میتواند با بهرهگیری از ابزار رسانه و جذب مخاطب و تصویرسازی به گسترش تعاملات فرهنگی و برندسازی فرهنگی آن شهر بپردازد. شهرها، مناطق و مکانهای گردشگری برای جلب نظر گردشگران به طور روزافزون با هم رقابت میکند و اغلب شهرهای دنیا که جمعیتی بیش از یک میلیون نفر دارند، مایلاند جذابترین و مشهورترین باشند. شهرها از گذشتههای دور در قالبهای مختلف از یک تصویر کارتپستالی ساده گرفته تا صحنههایی از فیلمهای مختلف از خود در ذهن مخاطب، منظر ذهنی یا برند بصری ایجاد کردهاند و با این تصاویر توانستهاند در ذهن مخاطبان جای بگیرند. اینکه دیپلماسی عمومی در این مسیر موازی تا چه حد میتواند مکمل دیپلماسی شهری باشد بستگی به استفاده و کاربرد ابزارهای دیپلماسی شهری دارد. در این راستا ادغام سازمانهای دولتی - ملی و تلفیق ارگانهای غیررسمی، سازمانهای خصوصی، انجمنها، سازمانهای مردمنهاد، موجب افزایش ارتباطات فرامرزی میان مخاطبین سایر دولتها میشود (رهنمایی،1390: 6).
4- ضرورت تعاملات اقتصادی
دیپلماتهای شهری از دو طریق، اول از طریق جـذب توریســت، شرکتهای سرمایهگذار خارجی، سازمانهای بینالمللی و بسترسازی برای رخدادهای بینالمللی و دوم از طریـق صدور خـدمات و دانـش میتوانند سـود اقتصـادی فعالیتهای شهری را تضمین کرده و بـه مشـارکت با سـایر شـهرها بپردازنـد (زرقانی و دیگران،1393: 176). دیپلماسی در عرصه شهریاش یکی از مهمترین ابزارهای توسعه و گسترش گردشگری محسوب میشود؛ بهعبارتدیگر بازاریابی گردشگری در واقع در جهان پیش روی این روزها برقراری ارتباط و تبلیغ به منظور عرضه محصول همچون فتح بازارهای بینالمللی است. دیپلماسی شهری با ایفای نقش ارتباطی، حال چه در موضوع گردشگری یا هر موضوع دیگری در شهر نقش اساسی در جذب درآمدهای پایدار برای شهرداریها را ایفا میکند. گردشگری صرفاً یک پدیده تکبعدی نیست بلکه در ابعاد بسیاری همچون اقتصاد، محیط اجتماعی و فرهنگی قابل تأمل است. گردشگری آغاز توسعه پایدار در کشورها محسوب میشود و دیپلماسی شهری موجب همافزایی اقتصادی خواهد شد (مهدوی و دیگران،1396: 41).
همچنین در شرایط فعلی جامعه جا به جایی کالا، خدمات، مردم، اندیشهها، سیاستها و... به واسطه و در فرآیند جهانیشدن رخ داده است و با توجه به اینکه جهانیشدن بر شهرها در زمینههای اقتصادی، فرهنگی و مدیریتی تأثیر میگذارد، شهرها نیز بر جهانیسازی و عناصر آن تأثیر میگذارند. جهانیسازی با فراهم کردن زمینههای اساسی برای ایفای نقش گسترده بازیگران جدید در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی، تبدیل شهرهای ملی به شهرهای جهانی یا درنهایت شهرهای جهانی را ممکن میسازد (Godarzi,2016: 478). میتوان گفت بازیگران اصلی در این فرایند، سازمانهای مردمنهاد یا غیرانتفاعیها و شهرداران هستند. به عبارتی دیگر در میان این بازیگران مؤثر در دیپلماسی شهری، چهار نوع تیپ به هم مرتبط وجود دارند.
- شرکتهای فراملی سودآور
- سازمانهای مردمنهاد غیردولتی جامعهای که تمایل به اهداف عمومی دارند، مقامات محلی هر دو منطقه (شهر مبدأ و مقصد) سازمانهای خصوصی یا ترکیبی که بخشهای خاص را از طریق مدیریت میکنند (Marchetti, 2017: 3).
شـهرهای بسـیاری در جوامع پیشرفته، سازمانهای اقتصادی خاصی را برای جذب انواع سرمایه در شهر اختصاص میدهند. جهان شهرهایی مثل توکیو، نیویورک و لندن با تبدیل شدن به مرکز فرهنگی، اقتصادی و سیاسی از اعتبار خاصی برخوردارند. این اعتبار موجب شده است که سود اقتصادی هر یک از این سه شهر با سود کشـورهایی بـا اقتصاد متوسط مثل کانادا، سوئد و اسپانیا یکسان باشد. نظریه برند شهری بعد قابل توجه این بازی دیپلماتیک است. برند شهری به معنـای بهکارگیری مدلهای بازاریابی تجاری در شهرها و تبدیل نمودن یـک شـهر به یـک برنـد تجـاری اسـت کـه موجـب راهاندازی انجمنهای مختلف اقتصادی میگردد. بنابراین عجیب نیست که این جهان شـهرها، از سازمانهای بزرگـی برای جذب سرمایه بیشتر و پایهگذاری مراکـز اصـلی مشارکتهای چندملیتی استفاده میکنند. صـرف ده درصد از منابع عمومی برای توسعه دیپلماسی شـهری و مشـارکت شـهرها با یکدیگر موجـب جابهجایی گستردهتر منابع در سـطح محلـی میگردد که ماننـد کاتالیزوری بـرای سرمایهگذاریهای جدیـد عمـل میکند و تأثیرات آن را چند برابر میسازد. ازآنجاکه مسائل اقتصادی از مهمترین ابعـاد توسـعه محسـوب میشوند دیپلماسـی شـهری از این طریـق بـه رشـد اقتصادی شهرها و بالا رفتن رتبه آنها در میان شـهرهای دیگر تأثیر بسزایی دارد (زرقانی و دیگران،1393: 176).
از این بازیگران در فرآیند توسعهی شهری مهم هستند و در بعد اقتصادی از طریق افزایش جریان کالا و خدمات، سرمایه و حتی نیروی کار برای دستیابی به توسعه ضروری به شمار میآیند. مناطق شهری بزرگ نقطهی اتصال سرزمین به جریان مبادلات جهانی هستند. پیوند و توازن دیپلماسی عمومی در بعد اقتصادی از طریق ارتباط با افراد کلیدی، سرمایهگذاران برجسته و افراد توانمند در شاخص اقتصادی محکمتر خواهد شد. در این وضعیت با انتقال اطلاعات و دانـش به روز اقتصادی، دیپلماسی شهری میتواند سود حداکثری اقتصاد خود را تضمین و با گسترش شبکههای اقتصاد شهری و سرمایهگذاریهای کوچک و بزرگ، تفاهمنامههای اقتصادی همافزایی کارساز خواهد بود.
نتیجهگیری
با توجه به آنچه بیان شد نویسندگان این مقاله در تلاش بودند که دو مفهوم دیپلماسی عمومی و دیپلماسی شهری را تبیین و هر یک از ابزارهای کارآمد آن را در جهت پیشبرد سیاست خارجی تحلیل کنند. نکته قابل توجه در این دو شکل از دیپلماسی به عنوان پیوند مشترک و مکمل در اجرای سیاست خارجی این است که هر دو شکل دیپلماسی در واقع یک مفهوم چندوجهی مشترک دارند که در تعریف دقیق دو مفهوم مورد نظر اجماع نظری وجود ندارد ولی وجه مشترک همه تعاریف این است که هر دو از ابزارهای گوناگونی برای رسیدن به محتوی سیاست خارجی بهره میگیرند. به عبارت دیگر دیپلماسیهای نوین مردم- دولت در حوزههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، علمی، هنری، اجتماعی وارد شدهاند و مردم و شهرها به نقش بیبدیل در افزایش قدرت ملی و وزن ژئوپلیتیکی تبدیل شدهاند؛ بنابراین با توجه به تحولات نظام بینالملل، جهانیشدن و ظهور بازیگران غیردولتی و سازمانهای غیردولتی برای کسب منافع ملی باید به شناخت ابعاد، ابزار و محدودیتهای آنها پرداخت و بستر تعامل با سازمانهای مردمنهاد، مراکز غیرانتفاعی، نهادهای فرهنگی، هنری، علمی، اقتصادی، گردشگری، جهانگردی، رسانهها، ارتباطات الکترونیک و وزارتخانهها میان شهروندان و مخاطبان خارجی را فراهم کرد. بدیهی است این امر باید در شرایطی فراهم شود که جامعه بینالملل در رسیدن به حفظ صلح و امنیت بینالمللی بسترهای لازم را داشته باشد