بررسی نقش مردم در اندیشه سیاسی جنبش اخوان‌المسلمین

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار علوم سیاسی گروه اندیشه سیاسی در اسلام پژوهشکده امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی

2 کارشناس ارشد علوم سیاسی پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی

چکیده

پژوهش حاضر به بررسی نقش مردم در اندیشه سیاسی جنبش اخوان­المسلمین می­پردازد. کانون مرکزی جریان ریشه­دار اخوان­المسلمین با شعبات مختلف و قدمتی نزدیک به یک قرن، در کشور مصر قرار دارد. این کشور از دیرباز مهد شکل­گیری جریان­ها و گروه­های اسلام­گرا بوده است. از طرفی اخوان­المسلمین به‌عنوان یک جریان معتدل سنی مذهب با سازمان­دهی منسجم و توان گفتمانی بالا، امکان جذب نخبگان جهان اسلام را دارد. تاکنون جنبش اخوان­المسلمین با پشت سر گذاشتن فراز و نشیب­های بسیار که متأخرترین آن­ها رویدادهای انقلاب ژانویه 2011 و حوادث پس از آن است. تحولات مهمی در حوزه­های اندیشه­ای، سازمانی و فعالیتی به­خود دیده است. به­نوعی که مهم­ترین این دگرگونی در حوزه اندیشه سیاسی این جریان است. . بر این اساس  مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، در پی پاسخ یه این سوال است که آیا مردم در منظومه اندیشه­ای بنیان­گذران و متفکران اخوان­المسلمین نقش فعال و محوری دارند یا نقش حاشیه­ای و غیرفعال را دارا می­باشند؟ یافته­های پژوهش نشان دهنده آن است که هم‌زمان با تحولات سیاسی - اجتماعی، اهمیت یافتن نقش مردم در تصمیم­گیری­های حاکمیتی و افزایش سهم دموکراسی­های انتخاباتی در جهان معاصر، تحولاتی در مبانی اندیشه سیاسی رهبران اخوان از شیخ «حسن البنا» تا «یوسف قرضاوی» به وقوع پیوسته است که زمینه را برای نقش پررنگ­تر مردم در اندیشه سیاسی اخوان فراهم آورده است. این تحولات به­گونه­ای است که برخی از آن­ها با دیدگاه اولیه رهبران اخوان در تقابل و تضاد قرار دارد. در نتیجه جایگاه مردم در اندیشه سیاسی اخوان­المسلمین در زمینه­هایی مانند ایفای نقش در حاکمیت، تأکید بر حاکمیت اصل شورا، لزوم مشارکت در انتخابات، آزادی فعالیت­های سیاسی و تحزب، رعایت حقوق و آزادی­های اجتماعی - مدنی، داشتن حق انتقاد و اعتراض و زمینه­های دیگری که باعث ایجاد نقش محوری برای مردم شده است؛ ارتقاء یافته است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

A Study of the Role of People in the Political Thought of Muslim Brotherhood Movement

نویسندگان [English]

  • Seyed Sadrodin Moosavi Jashni 1
  • abbas alibakhshi 2
1 Asistant Professor of Political science at Imam Khomeini and Islamic Revolution Research Center
2 IRDC
چکیده [English]

The present research studies the role of people in the political thought of the Muslim Brotherhood movement. The central base of the Brotherhood's rooted current, with various branches and a century-old history, is in Egypt. So far, the Muslim Brotherhood has seen significant developments in the arena of thought, organization, and activity, having left behind many ups and downs, most recent of which are the events of the January 2011 revolution and subsequent events. In a way, the said event was the most important of these changes in the field of political thought of Muslim Brotherhood. Based on this, using descriptive-analytical method, the main question of this research is: whether the people in the intellectual system of the founders and thinkers of the Muslim Brotherhood have an active or pivotal role or have a marginal and inactive role.These changes are such that they are in conflict with the original viewpoints of its leaders. In this sense, the status of the people has been promoted in the Muslim Brotherhood's political thought, and in important cases such as playing a role in governance, increasing the sense of nationalism, emphasizing the rule of consultation, the need for participation in the elections, the freedom of political activism and political parties, the observance of social and civil rights and freedoms, the right to criticize and protest, and ... have become pivotal in Brotherhood’s thought.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Muslim Brotherhood
  • Political Thought
  • People
  • Egypt

جنبش اخوان­المسلمین در مرکزی موسوم به «دارالإخوان» به تاریخ 11 آوریل 1929 توسط «شیخ حسن البنا»[1] به‌عنوان «المرشد العام»[2] موجودیت یافت. البنا از ابتدای فعالیت­ این جنبش، سه مرحله در راستای تحقق اهداف خویش در نظر گرفته بود:

-   مرحله تبلیغ، تفهیم و تفاهم؛

-   مرحله جذب، انتخاب و سازمان­دهی؛

-   مرحله عمل؛ که کلیه فعالیت­های اخوان­المسلمین در آن دسته­بندی می­شدند (آقایی و صفوی، 1365: 22).

پس از آن به‌تدریج شعبه­های این جمعیت در شهرهای دیگر مصر دایر گردید و حتی برای تربیت زنان نیز مرکزی موسوم به «المهد امهات المسلمین»[3] تأسیس شد (حلبی، 1374: 157). روزنامه اخوان­المسلمین به‌عنوان ارگان رسمی جمعیت منتشر گردید که در آن مقاله­هایی  مستدل آتشین و کوبنده علیه استعمار خارجی و تحت­الحمایگی دولت مصر نوشته می­شد. بدین ترتیب اخوان­المسلمین با ساختار و تشکیلاتی منسجم به‌عنوان یکی از بزرگ­ترین و سازمان­یافته­ترین جریان­های اسلامی کار خود را آغاز کرد و در این مدت طولانی فراز و فرودهای بسیاری را دیده است؛ اما همچنان به کار خود ادامه می­دهد. این جنبش در سطح بین­المللی تأثیرگذارترین جریان سیاسی اسلام­گرای سنی می­باشد که در 17 کشور عربی و 10 کشور غیرعرب شعبه دارد و صدها نویسنده، خطیب، متفکر و شخصیت جهانی به جامعه اسلامی تقدیم کرده است.

از طرفی آگاهی و درک مناسب از جایگاه و نقش مردم در امور سیاسی جامعه بسیار مهم و تعیین کننده است؛ زیرا تاکنون اهمیت نقش مردم به‌عنوان یکی از ارکان اصلی تشکیل­دهنده جامعه در اندیشه سیاسى اسلام مورد توجه نبوده؛ بلکه شناخت مشروعیت، شرایط، وظایف و. حاکم از بالا مورد بررسی قرارگرفته است. همین موضوع درباره اخوان­المسلمین نیز وجود دارد و با این­که آثار بسیاری در زمینه­ی اندیشه و عملکرد این جریان نگارش یافته است؛ اما به عنصر مهم مردم در چارچوب اندیشه سیاسی این جریان پرداخته نشده است. بر این اساس در پژوهش حاضر به بررسی نقش مردم به‌عنوان مهم­ترین رکن دموکراسی دنیای معاصر در چارچوب اندیشه سیاسی جنبش اخوان­المسلمین می­پردازیم و به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که آیا مردم در منظومه اندیشه­ای اخوان به‌عنوان بازیگران اصلی محسوب می­شوند یا این­که ذیل سایر ارکان، نقش فرعی ایفاء می­کنند؟ بدین ترتیب ابتدا در مبانی نظری تحقیق نظام اندیشه­ای جمعیت اخوان­المسلمین را بر اساس سه رهیافت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تحلیل کرده، آن­گاه ساختار سازمانی، اصول و اهداف این جریان مورد بررسی قرار می­گیرد و پس از آن یافته­های تحقیق را در قالب بدنه اصلی با تأکید بر نقش مردم در اندیشه سیاسی اخوان­المسلمین بر اساس داده­های حاصل مورد ارزیابی قرار می­گیرد.

الف- مرور پیشینه­ی تحقیق

اگرچه تاکنون تحقیقات مختلفی در رابطه با جنبش اخوان­المسلمین به رشته تحریر درآمده است، اما عمده تمرکز این مطالب بر تاریخچه، سیر تحولات، اندیشه و این جریان بوده و اثری که به­طور مشخص مردم از دیدگاه اندیشه­ای اخوان­المسلمین را مورد بررسی قرار دهد؛ نگارش نیافته است. بنابراین می­توان مهم­ترین آثار مرتبط با محوریت پژوهش حاضر را به­طور خلاصه این­گونه معرفی کرد:

از بین کتاب­های مختلف با محوریت جنبش اخوان­المسلمین می­توان به کتاب «الاخوان­المسلمون، کبری الحرکات الاسلامیه المعاصره» (56-1955م) نوشته اسحاق موسی­الحسینی اشاره کرد که نویسنده با دقت نظر به تحلیل ریشه‌های اصولی و پنداشت­های جنبش اخوان­المسلمین در دوران تأسیس و شکوفایی فعالیت این جمعیت در جهان عرب می­پردازد. علی اصغر حلبی در کتاب «تاریخ نهضت­های دینی و سیاسی معاصر» (1374) از کوشش مسلمانان برای کسب آزادی، استقلال، مقابله خرافات، پیکار با استبداد و خودکامگی در کشورهای اسلامی سخن می‌راند و درباره سیدقطب، اقبال لاهوری، ابوالاعلی مودودی و انقلاب مشروطیت نکاتی چند مطرح می­کند. ریچارد میشل در کتاب دو جلدی «جمعیت اخوان ‏المسلمین» (1395) با تکیه بر منابع و مستندات فراوان به همراه توضیحات تکمیلی و اصلاحی دو تن از شخصیت­های برجسته اخوانی (در چاپ فارسی کتاب) تاریخ و اندیشه بزرگ­ترین جنبش سیاسی مصر را مورد تجزیه و تحلیل دقیق قرار می­دهد. کتاب «جنبش­های اسلامی در جهان عرب» (1390) تألیف هرایر دکمیجان در دو بخش: بنیادگرایی اسلامی؛ عوامل ظهور، خصوصیات و نمودها و رستاخیز اسلامی در جهان عرب (بررسی موردی) در چارچوب مشخص، نگاهی تحلیلی از جنبش­های معاصر جهان اسلام از جمله اخوان­المسلمین دارد. بهزاد قاسمی در کتاب «اخوان­المسلمین مصر و تجربه نظام سیاسی؛ از برآمدن حسن البنا تا برافتادن محمد مرسی» (1394) درصدد تحلیل روند نظام‌سازی این جریان و تجربه حکومت‌داری بوده تا نشان دهد چرا اخوان‌المسلیمن مصر نتوانست به گفتمان مسلط جامعه تبدیل شود. «پیشینه­ی تاریخی و اندیشه سیاسی اخوان­المسلمین» (1390) نوشته علی جنتی، ضمن اشاره به نحوه­ی شکل‌گیری، اصول راهبردی و ابعاد تشکیلاتی اخوان­المسلمین، سیر اندیشه سیاسی و تحولات آن را مورد بررسی قرار می­دهد و در پایان اشاره­ای به دیدگاه آن­ها نسبت به دموکراسی دارد. علی اکبر علیخانی و همکاران در مجموعه 19 جلدی «اندیشه سیاسی متفکران مسلمان» (1390) به منظور هویت­شناسی سیاسی، به طرح و واکاوی اندیشه سیاسی متفکران مسلمان از قرون نخستین اسلامی تا عصر حاضر پرداخته­اند که در آن اندیشه برخی از رهبران جنبش اخوان­المسلمین نیز مورد بررسی قرار می­گیرد.

از میان مقاله­های مرتبط، مقاله­ «مقایسه اندیشه­های سلفی اخوان با سلفی­های جهادی - تکفیری» نوشته مهدی اخلاقی­نیا (1389) اصول، ارکان و وجوه تشابه و افتراق فکر سیاسی اخوان­المسلمین مصر با جماعت‌های جهادی مورد بررسی قرار می­گیرد. معصومه رادگودرزی در مقاله «سیر تحول ایدئولوژیک اخوان­المسلمین مصر و چالش­های پیش­رو» (1392) مهم‌ترین تحولات ایدئولوژیک این جنبش در طول حیات سیاسی هفتاد ساله آن را بررسی کرده و معتقد است این تحول و انتقال ایدئولوژیک در تعامل با محیط داخلی، منطقه‌ای و فضای بین‌المللی بوده است. همچنین «بسترهای تاریخی تحول گفتمان سیاسی اخوان­المسلمین مصر با تأکید بر مسئله نظام سیاسی» که توسط عبدالله عطایی و بهزاد قاسمی (1393) نگارش یافته است، ضمن بررسی تاریخی تحول گفتمان سیاسی اخوان­المسلمین مصر معتقد است اگرچه این جنبش از گفتمان اندیشه‌های سیاسی نخستین (خلافت و حکومت اسلامی) به گفتمان دموکراتیک گذر کرده است اما ناکامی در برپایی نظام سیاسی و دولت، روند تحولی، تأسیس دولت و بقای اخوان­المسلمین را به آینده‌ای نامعلوم واگذار کرده است. در مجموع باید گفت آثار منتشر شده در زمینه­ی «اخوان­المسلمین و مردم» ذیل اندیشه سیاسی این جریان قرار داشته و پژوهش حاضر به­صورت مستقل و بدیع این موضوع را مورد بررسی قرار می­دهد.

ب- مبانی نظری

اندیشه از مهم­ترین عناصر اثرگذار در رفتار سیاسی نهضت­ها و جنبش­های سیاسی است و مراحل و مؤلفه­های خاصی دارد که نقطه تمرکز آن تفکر و تأمل درباره پدیده­های سیاسی می­باشد. پدیده­های سیاسی نیز در جامعه سیاسی تحقق می­یابند، پس نقطه آغازین بررسی اندیشه سیاسی، نظر به جامعه سیاسی است. با مشخص نمودن نقطه آغازین اندیشه سیاسی می­توان نقطه ثقل و کانون توجه درباره نحوه کشف عناصر سیاسی و تعاملات ذهنی با آن را روشن کرد. همچنین با توجه به مسلک و مرام عقیدتی و نهادهای فکری، هر گروه نحوه­ی ارزش­گذاری خود را در پدیده­های سیاسی دنبال می­کند. اندیشه سیاسی، صرف‌نظر از اندیشمند، فضای اجتماعی و معرفتی آفرینش آن، پاسخی به یک بحران یا نیاز سیاسی و اجتماعی است (علیخانی، 1390: 116). اندیشه سیاسی به عملی شدن فلسفه و بنیان­های معرفت و شناخت سیاسی نهفته تأکید دارد. در واقع، اندیشه سیاسی می­کوشد برای یافتن الگویی عملی، مفاهیم مدنظر سیاست را عینی و آشکار سازد.

به سخنی دیگر اندیشه سیاسی در تأسیس نظام سیاسی نقش اساسی ایفاء می­کند و از میان آن­ها نتیجه مطلوب خود را در می­یابد. بر این اساس، در بحث نظری، هدف نهایی این است که مطلوبیت‌های شناخته شده در عرصه عمل تحقق یابد. در واقع اندیشه و فکر سیاسی ویژگی عمل­گرایانه­تر دارد و از حالت صرف انتزاع در فلسفه سیاسی فاصله می­گیرد (اخلاقی­نیا، 1389: 113). اخوان­المسلمین به‌عنوان یک جریان مهم سیاسی - اجتماعی دارای اندیشه نظام­مند، رفتار معین مرتبط با آن اندیشه را بروز داده و با عضوگیری و فعالیت به‌عنوان یک تشکل اجتماعی محسوب می­شود. بر این اساس این جمعیت حول محور یک اندیشه و تفکر مشخص با مرجعیت، اهداف و اثرگذاری، خود را در ساحت اجتماعی مصر عرضه نموده است. به همین دلیل، واکاوی اندیشه سیاسی منتسب به گروه­های سیاسی نظیر جنبش اخوان­المسلمین مصر، بهترین راه برای شناخت ماهیت عملکرد سیاسی این جریان به شمار می­آید. بر این اساس اعتقاد اخوان به فعالیت و مبارزه سیاسی در راستای رسیدن به آرمان­های جامعه اسلامی به‌عنوان یک وظیفه اساسی را می­توان در قالب نظام­های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی این­گونه تبیین کرد:

1- نظام اجتماعی

اخوان­المسلمین مبنای دعوت خود را بر زیربنای مستحکمی بنیان نهادند که اساس آن «فرد صالح» است؛ لذا تربیت و پرورش افراد، گامی مهم به‌سوی جامعه اسلامی سالم می­باشد؛ زیرا فرد در شریعت اسلامی هسته اولیه جامعه را تشکیل می­دهد. ولی نخستین ستون در جامعه، پیروی از دین اسلام است و هر کس بدان بگرود پیمانی محکم بر گردن دارد. این پیمان برای فرد قبل از جامعه­اش حقوقی مترتب می­شود و تعهداتی برقرار می­نماید، هر چند که به دور از محل تجمع مسلمانان یا آن­چه میهن اسلامی می­نامیم، زندگی کند. در واقع میهن مسلمانان در این بینش اسلامی هر سرزمینی است که مسلمانی در آن قدم گذارده باشد (دکمیجان، 1390: 188).

 در اندیشه اخوان فردگرایی مطلق نیست، بلکه مقید به ضوابطی در چارچوب جامعه اسلامی است که می­تواند بنیان آن را تقویت کند. در اسلام مصلحت فرد و مصلحت جامعه دارای پیوستگی بوده و میان این دو مصلحت تضاد واقعی وجود ندارد. اساس فداکاری در راه جامعه و آرمان­های والای آن با فداکاری در راه استفاده شخصی هم­سنگ است، خواه این استفاده معنوی یا مادی باشد. خانواده نیز به‌عنوان یک واحد برای بقای زندگی یا به‌عنوان نظام پایدار برای تجدید حیات لازم است که در این صورت اسلام میان مرد و زن توازن برقرار کرده و پاکدامنی همسران، حقوق و وظایف هر یک را مشخص نموده است (موسی‌الحسینی، 1387: 78). بر اساس همین عقاید است که اخوان­المسلمین از ارزش­های مادی، لیبرالی و سوسیالیستی روی برتافته و آن­ها را نکوهش می­کنند. زیرا این ارزش­ها در واقع از قانونی نادرست سر برآورده­اند که ساختار آن مادی و ارزش­های ثابت در این مکتب­ها بسته به عرف و منطق آن­ها، ناپایدار است.

2- نظام سیاسی

اصل مورد قبول اخوان­المسلمین این است که منبع حاکمیت «خداوند متعال» همان منبع زندگی و هستی است. انسان جانشین خداوند در روی زمین است و نمی­تواند با اراده کسی که او را به جانشینی منصوب کرده، مخالفت کند. اراده خداوندی در رسالت محمد(ص) تجلی یافته است و در این رسالت مقرر گردیده که هر گروه مسلمان ناگزیر از داشتن امیر یا حاکمی هستند. امیر با اراده آزاد ملت برگزیده می­شود تا آن­چه را که در رسالت آمده است به اجرا بگذارد. اما امور جامعه اسلامی به­صورت شورایی اداره می­گردد و هیچ یک نباید ادعای عصمت نماید یا مطابق نظر خود امور را به پیش برد. اولی­الأمر و اهل شورا با اجتهاد خود اموری را که نص صریح نیامده است، کشف می­کنند. در واقع حاکمیت اهل شورا برای مردم و حکومت به­طور یکسان و برابر است. از دیدگاه اخوان‌المسلمین در دوره جدید، ارجح آن است گزینش و انتخاب اولی­الأمر و اهل شورا توسط مردم صورت بگیرد (زگال، 1380: 124). وظایف اولی­الأمر یا شورا در دو مورد اصلی زیر قرار دارد:

-   نظارت بر حکومت در راستای اجرای شریعت؛

-   اجتهاد در قانون­گذاری در راستای پاسخ­گویی به نیازهای روز؛

از طرفی اخوان­المسلمین دموکراسی غربی را قبول ندارند و اگر گفته شود که دموکراسی به معنای آن است که منبع حاکمیت در جامعه سیاسی «ملت» باشد، می­گویند که اسلام بزرگ­ترین مکتب آرمانی است که برای «اراده ملت» احترام قائل شده است؛ ولی با این شرط که این اراده با قانون الهی تضاد نداشته باشد. در این میان نباید حقوقی همچون آزادی­های اساسی منصوص در شریعت را از کسی سلب کرد. اسلام چارچوب­های حاوی این اندیشه را باز گذارده تا بدون حد و مرز به اجرا درآید. این امر بیان­گر دوراندیشی دین اسلام نسبت به دگرگونی محیط­ها، زمان­ها، تفاوت عرف­ها و تمدن­ها است (جنتی، 1390: 10).

3- نظام اقتصادی

در اندیشه اخوان­المسلمین نظام اقتصادی، همانند نظام سیاسی از شریعت اسلامی گرفته می­شود، زیرا خداوند متعال به‌تنهایی مالک همه چیز است. کار در اسلام، تولید است و هر تولید تناوب را به دنبال دارد. تولید متناوب به‌منظور مصرف و رفع نیازهای اقتصادی صورت می­گیرد (نقوی، 1360: 84). اخوانی­ها مبانی اساسی نظام اقتصادی خود را این­گونه ترسیم کرده­اند:

-   مالکیت اموال محدود و مشروط به استخلاف است؛

-   کار بی­پاداش و پاداش بدون کار نیست؛

-   غنیمت در تلاش و تکاپو است؛

-   عدم زیان­پذیری و عدم زیان­رسانی؛

-   مسلمانان یار و یاور یکدیگر هستند و تأمین مایحتاج کوچک­ترین آن­ها برعهده همه آن­ها است.

این جریان همچنین درباره مالکیت معتقد است مسلمانان می­توانند هر آن­چه را خداوند حلال دانسته به روش مشروع مالک شوند. بنابراین حق مالکیت تضمین شده است و تنها به حلال بودن ملک و وسیله مالکیت، محدود می­گردد. اما حق بهره­برداری مقیدتر است، زیرا مالک باید مبانی کلی را به‌گونه‌ای رعایت کند که بر هیچ‌یک خللی وارد نسازد. مالک می­تواند از طریق خرید، فروش، رهن و ... در ملک خود تصرف کند، مشروط بر این­که در حدود مقررات باشد. اسلام مجاز نمی­داند که فرد به­گونه­ای در ملک خود تصرف کند که به دیگران زیان برساند. اگر نظام اقتصادی اسلام اجرا شود،‌ فرد نمی­تواند پول را نگه دارد و ناچار به هزینه کردن آن، خواه برای دستیابی به کالاهای مصرفی یا تولید است. در هر دو مورد پول بی­وقفه در گردش می­ماند و هر گردش پول افزایش سود را در پی دارد که به افزایش قدرت خرید و در نتیجه افزایش تقاضا برای کالاها می­انجامد و به‌نوبه خود تولیدکنندگان را به افزایش تولید تشویق می­نماید. این به معنای افزایش تقاضا برای نیروی انسانی و بالا رفتن دستمزدها است. اسلام حاوی اصل همیاری افراد جامعه اسلامی است، این اصل در عین حال که ارزش­های اخلاقی را در بردارد، متضمن ارزش­های مادی نیز می­باشد، زیرا همیاری تنها موعظه­ی حسنه یا فضیلتی نیست که مردم از آن سخن می­گویند. بلکه همیاری حق هر مسلمان و وظیفه اوست که این با زکات می­تواند محقق شود و زکات نیز حق خداوند در مال است. پس زندگی اقتصادی باید تحت تسلط ارزش­های معنوی اسلامی قرار گیرد (موسی‌الحسینی، 1387: 81-79). بنابراین اخوان­المسلمین هرگز از احقاق حق کارگر، دستگیری از پا افتادگان و توسعه اقتصادی متعادل غفلت نورزیده و معتقد است افرادی که توان کار کردن ندارند باید تحت تکفل جامعه قرار گیرند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل ۱. چارچوب اندیشه‌ای جنبش اخوان‌المسلمین

(منبع: نگارنده)

پ- روش تحقیق

این پژوهش از نوع تحقیقات کیفی با روش توصیفی - تحلیلی به گردآوری داده­ها و اطلاعات به‌شیوه­ی کتابخانه­ای - اسنادی در چارچوب استفاده از کتب، مقالات و منابع اینترنتی می­پردازد. نوع تحلیل این مقاله، درون متنی و بر مبنای آثار و نوشته­های رهبران و متفکران جماعت اخوان­المسلمین می­باشد. در این روش ضمن مراجعه و فیش­برداری از منابع مربوطه به تجزیه و تحلیل یافته‌ها پرداخته و نتایج مطالعات در روند تحقیق قرار گرفته است.

ت- ساختار تشکیلاتی

ساختار تشکیلاتی اخوان­المسلمین شامل هیئت رئیسه­ای مرکب از مرشد عام، دفتر ارشاد عام و هیئت مؤسسان (شورای مشورتی) است. مرشد عام، رئیس کل جمعیت بوده و سرپرست دفتر ارشاد عام و رئیس هیئت مؤسسان است. مرشد عام اخوان توسط هیئت مؤسسان یا شورای مشورتی با حداقل چهل سال سن و پانزده سال سابقه عضویت با دوره مسئولیت شش ساله و تنها یکبار انتخاب مجدد صورت می­گیرد. این­گونه انتخاب سبب اعمال محدودیت­هایی برای رهبری جمعیت شده است. تاکنون 9 مرشد عام ریاست جمعیت اخوان­المسلمین را برعهده داشته است که به ترتیب عبارتند از: حسن البنا (1949-1928)، حسن الهضیبی (1973-1949)، عمر التلمسانی (1985-1973)، محمدحامد ابوالنصر (1996-1986)، مصطفی مشهور (2002-1996)، مأمون الهضیبی (2004-2002)، محمدمهدی عاکف (2010-2004)، محمد بدیع (2013-2010)، محمود عزت (از2013 تاکنون). هیئت مؤسسان با نظارت عالیه به‌عنوان مرجع قانون­گذاری و سیاست­گذاری اخوان­المسلمین از دو مجلس شورای عام و مجمع عمومی برای دفتر ارشاد عام تشکیل شده است و دفتر ارشاد عام ساختار اداری، آموزشی و تبلیغاتی جمعیت می­باشد (حلبی، 1374: 158).

دفتر ارشاد عام 12 عضو دارد که اعضای آن از بین هیئت مؤسسان انتخاب می­شوند. هیئت مؤسسان متشکل از اعضای مؤسس باسابقه جمعیت است که وظیفه آموزشی، ارشادی، تبلیغاتی و نظارتی دارند. دفتر ارشاد عام اخوان­المسلمین در راستای بیداری جهان اسلام تشکیل گردیده و اعضای آن مؤظف به رازداری و شرکت منظم در جلسات هستند. وجود دفتر جهانی ارشاد عام بر گسترش فعالیت اخوان­المسلمین در بیرون از مرزهای مصر مؤثر بوده است، چرا که هیئت­های تبلیغی برای جذب به کشورهای مختلف عربی و اسلامی فرستاده شده­اند. در واقع سازمان اخوان­المسلمین کشورهای مختلف در یک تشکیلات بین­المللی تحت عنوان «تنظیمات عالمی» زیر نظر اخوان‌المسلمین مصر مشارکت دارند. ساختار اداری این جمعیت به چهار بخش دفتر اداری، کمیته­ها، اداره شعب و اداره منطقه تحت نظارت دفتر ارشاد عام قابل تقسیم است. بودجه جمعیت به‌وسیله‌ی جمع‌آوری حق عضویت، هدایا و اوقاف تهیه می‌شود. علاوه بر این شعبه­های اخوان­المسلمین در سطح مناطق و شهرهای مختلف دارای مجلس اداری هستند که توسط مجمع عمومی همان شعبه انتخاب می­شوند و به فعالیت می­پردازند. نمودار زیر ساختار تشکیلاتی اخوان­المسلمین را به­خوبی نشان می‌دهد:

 

 
   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 2: ساختار تشکیلاتی جمعیت اخوان­المسلمین

(منبع: نگارنده)

با در نظر گرفتن تغییرات اساسی که صحنه سیاسی مصر پس از برکناری «محمد مرسی» از ریاست جمهوری (2013) به خود دیده است، اخوان­المسلمین نیز تغییرات سازمانی و ایدئولوژی قابل توجهی تجربه نموده است. اخوان در دوره پس از مرسی اقدام به تأسیس نهادهای غیررسمی در قالب سازمان رسمی خود کرده است. این نهادها شامل گروه­های مختلفی می­باشد که اقدام به انتشار پیام‌های سیاسی و سازمان‌دهی اعتراضات می­کنند (قاسمی، 1394: 170). توقیف دسته­ای اعضای اخوان سبب شده است تا فعالیت­های این جنبش حالت غیرمتمرکز به­خود بگیرد و موجب درهم شکستن روابط سلسله مراتبی آن گردد. این موضوع باعث افزایش قدرت اعضای حلقه­های پایین­تر در سطح منطقه­ای شده است؛ چرا که سازمان­های خُرد بهترین تاکتیک برای اجرای سیاست­های جنبش با پرداخت کمترین هزینه است. اکنون ساختار خوشه­ای جایگزین ساختار سلسله مراتبی سُنّتی اخوان شده و حلقه­های سه نفره جایگزین حلقه­های هفت نفره گردیده است تا خطرات امنیتی برای فعالیت کاهش یابند. در واقع بازتولید ایدئولوژیکی و مذهبی جنبش یکی از مهم­ترین اهداف اخوان‌المسلمین پس از مرسی بود که تربیت نیرو در این میان نقطه کلیدی برای نیل به این مهم است.

ث-اصول و اهداف

شعار شناخته شده اخوان‌المسلمین «الاسلام هو الحل: اسلام تنها راه­حل» است. اما شعار اصلی آن­ها که هدف و نقشه راه را ترسیم می‌کند، چنین است: «الله غایتنا و الرسول قدوتنا و القرآن دستورنا و الجهاد سبیلنا و الموت فی سبیل الله أسمی أمانینا: خداوند هدف ما، پیامبر الگوی ما، قرآن قانون اساسی ما، جهاد راه ما و مرگ در راه خدا، والاترین آرزوی ما است» (عاکف، 1389: 58). حسن البنا در تبیین این شعار و ترسیم نقشه راه، اخوان را گروهی دینی و مجموعه‌ای سیاسی معرفی می‌نماید. وی از این طریق مجوز ورود اخوان­المسلمین به عرصه سیاسی را صادر کرد که منجر به ایفای نقش فعال سیاسی این جنبش در قبال تحولات جهان اسلام و عرب گردید. اصولی که البنا بر آن اعتقاد داشت عبارت بودند از:

-   اجتناب از جدال‌های مذهبی و فرقه‌ای؛

-   استراتژی گام به گام؛

-   استفاده از ظرفیت نیروهای مختلف؛

-   تشکیل حکومت اسلامی؛

-   مقابله با استعمار و تهاجم (موسی‌الحسینی، 1387: 175-169).

همچنین اخوان­المسلمین از طریق کانال­های مختلف در پیش­برد و گسترش فعالیت­های خود جهت رسیدن به اهداف مذکور استفاده می­کنند که می­توان آن­ها را در 5 روش زیر این­گونه خلاصه کرد:

۱- سلسله مراتب

به شکل هرمی از رأس به‌قاعده و از قاعده به رأس که در تحول و حرکت بسیاری از مؤسسات رسمی، دولتی، اقتصادی و اجتماعی تأثیرگذار بوده است.

2- شاخه نظامی

از ستون­های اولیه تشکیل دهنده اخوان­المسلمین است که در جریان جنگ سال 1948 فلسطین در کنار نیروهای عربی علیه اسرائیل و در سال 1951 از افسران ارتش مصر پشتیبانی کرد. تحرکات نظامی و ترورهای سیاسی از ابزارهایی بود که شاخه نظامی اخوان در دهه 1940 با هدف تغییرات اجتماعی و سیاسی به‌عنوان خشونت علیه حکومت از آن استفاده کرد.

3- گسترش به جهان اسلام

جمعیت اخوان­المسلمین محوری برای پیوند حرکت­های اسلامی در کشورهای دیگر شد. دعوت به وحدت دو جهان عربی و اسلامی، استقلال و عدم جهت­گیری به‌سوی شرق یا غرب یکی از مهم­ترین اهداف و شعارهای این جریان است (هدایت، 1386: 88).

4- اصلاحات

جنبش اخوان­المسلمین برنامه اصلاحی وسیعی در راستای برقراری عدالت اجتماعی، برابری، آزادی، صلح و چگونگی حل مشکلات عمومی تهیه و تدوین کرد. این اصلاحات محبوبیت مردمی زیادی برای اخوان خصوصاً بین طبقات فقیر که اکثریت مردم مصر را تشکیل می­داد، به وجود آورد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 3: راهبردهای جنبش اخوان­المسلمین جهت دستیابی به اصول و اهداف

(منبع: نگارنده)

5- فعالیت مرحله­ای

اخوانی­ها معتقد بودند مراحل متعددی وجود دارد که حرکت آن­ها باید از آن عبور کند تا به هدف خود برسد؛ نهایتاً این مراحل به عملی ساختن شرع خداوند در زمین منجر می­شود (علیخانی، 1388: 120).

ج- اخوان­المسلمین و نقش سیاسی مردم

چگونگی و جایگاه نقش مردم در نظریه اهل سُنّت با عنوان شورا مطرح می­شود. اندیشمندان سُنی بر اساس «الگوی خلافت» شورای "اهل حل و عقد" را در کنار شیوه­های دیگری همچون استخلاف و ... در نظام سیاسی اسلامی پس از پیامبر(ص) به رسمیت می­شناسند (قوی، 1394: 953). از طرفی مهم­ترین دغدغه حسن البنا، آگاهی و مقابله مردم نسبت به استعمار و آثار مخرب آن بوده است. وی تشکیل حکومت اسلامی را بر مبنای «مسئولیت حاکم در برابر خدا و مردم، وحدت امت در چارچوب برادری و حق امت در کنترل حاکمان» تعیین نمود (البنا، بی­تا، الف: 185). البنا به‌عنوان متقاضی نمایندگی مجلس در انتخابات شرکت و به این نهاد راه یافت، به همین سبب نظام پارلمانی را متناسب با قانون اساسی مبتنی بر نظام اسلامی می­دانست.

پس از ترور حسن البنا به علت سیاست طرد و عدم تحمل دیدگاه­ها، دوران بحرانی بر جمعیت اخوان­المسلمین آغاز شد تا این­که سیدقطب[4] در سال 1953 رسماً به عضو  اخوان­المسلمین شد. در این دوره وی نقش محوری یافت و به‌عنوان ایدئولوگ مبارز، حرکت اخوان­المسلمین که به سستی گراییده بود را به رادیکال­گرایی مبدل ساخت. سیدقطب از مهم­ترین تئوریسین­های اخوانی است که اندیشه­های او در شکل­گیری جریان رادیکالیسم اسلامی و ظهور گروه­های شبه‌نظامی در سراسر جهان اسلام نقش بنیادین داشته است (رادگودرزی، 1392: 160). سیدقطب در سراسر آثار خود درصدد تبیین جهان­بینی اسلام با طرح قواعد مشخص جهت برتری آن بر سایر ایدئولوژی­های جهانی بود.

تحول دیگر ایدئولوژیک جریان اخوان­المسلمین پس از اعدام سیدقطب و شکست مصر از اسرائیل در دهه نود میلادی روی داده است. در این دوره متفکرین اخوانی مطالعات جدیدی در زمینه علوم انسانی بر اساس اصول اسلامی انجام دادند و تفسیر نوینی از حقوق مردم و جامعه در چارچوب اسلام ارائه نمودند. آن­ها بر ضرورت و امکان اجتهاد نوین برای حل مشکلات جهت انطباق با مسائل روز بر مبنای واقعیت با پای­بندی به اصول تأکید می­کردند. این نوع نگاه در جریان اخوان­المسلمین باعث ظهور چهره­های اسلام­گرای معتدل و اصلاح­طلبی همچون شیخ یوسف قرضاوی[5] شد که خود بیان­گر به حاشیه رفتن اندیشه­های سیدقطب بود. با این توضیحات باید گفت نقش مردم در اندیشه سیاسی اخوان­المسلمین نیز تحولاتی را پشت سر نهاده و با مرور زمان اهمیت بیشتری یافته است. بررسی جایگاه مردم در نظام سیاسی و اندیشه­ای اخوان را می­توان در چارچوب­های زیر این­گونه توضیح و مورد بررسی قرار داد:

1- نقش مردم در حاکمیت

حسن البنا با تبیین عناصر تشکیل دهنده دولت اسلامی در سه عنصر مهم حاکمیت الهی، امت اسلامی و وطن اسلامی به ترسیم حکومت اسلامی مورد نظر خویش می­پردازد. وی با اعتقاد به این­که دولت قدرت حاکمیت خود را مستقیماً از مردم می­گیرد نه خدا، بر نقش مهم مردم در حاکمیت تأکید و حکومت موروثی را رد می­نماید (اصلانی و مرندی، 1393: 121-120). در همین راستا او ضمن تأکید بر سازگاری اصول دموکراسی با حاکمیت الهی، رابطه زمامدار با مردم را در چارچوب قرارداد اجتماعی دانسته و حق حاکمیت مردم در سیاست را به رسمیت می­شناسد.

از نظر سیدقطب نقش مردم در نظام سیاسی اسلام یا حکومت اسلامی انتخاب مجریان شریعت است. اما شخصی که اجرای قانون را برعهده دارد، تنها مجری قانون است که آن را از طریق انتخاب مردم به دست آورده است و نقش قانون­گذار نخواهد داشت. در صورت بروز اختلاف­نظر میان مجریان نیز حکم مسئله را قانون شریعت مشخص می­کند. به اینترتیب پذیرش فرمان، اطاعت از شخص نیست، بلکه فرمان‌برداری از شریعت خداست که مجری به اجرای آن اقدام کرده است. پس در صورت تجاوز مجری قانون از شریعت خداوند، ریاست و فرمان‌برداری وی نیز ساقط می­شود (قطب، 1953: 17-16). سیدقطب تفویض حاکمیت به غیر از خداوند را نوعی شرک می­داند چرا که از نظر وی حاکمیت صرفاً به خدا تعلق دارد، از طرفی دیدگاه­های وی در مورد حاکمیت «الله» به معنای اعتقاد محض به نظام تئوکراسی نیست. در واقع سیدقطب، نخستین و اساسی‌ترین گام در گشایش وضعیت کنونی در جهان اسلام را حاکمیت خداوند می­داند تا همه امور بر مبنای قوانین الهی تنظیم شود. این مهم نیز از طریق ایجاد جماعتی از مؤمنان پیشتاز و پیش‌گام صورت می‌گیرد که در راه احیای ارزش‌های اولیه و اصیل اسلامی تلاش می‌کنند. در نهایت، با تلاش و مجاهدت این گروه، دولت اسلامی تأسیس می‌شود و با عمل به رویه خود، کلید حل تمامی مشکلات را در اختیار بشر می‌گذارد.

این در حالی است که شیخ یوسف قرضاوی معتقد است در اسلام، حاکم وکیل خداوند و دارای حق الهی در روی زمین نیست. بلکه حاکم وکیل مردم است که توسط آن­ها انتخاب و اختیار می­شود، مردم او را به پرسش و انتقاد می­گیرند و همچنان که حاکم را نصب کرده­اند، اگر شرایط نصب را از دست داد، عزلش می­کنند (قوی، 1394: 954). وی ضمن تأکید بر حاکمیت الهی تنها در بُعد تشریعی، مشروعیت قدسی حکومت اسلامی را نادیده می­گیرد و با طرح نظریه «دولت مدنی» قدرت حاکمیت را برخواسته از اراده مردم می­داند. شاید برای همین مصطفی مشهور، قائم مقام رهبری اخوان­المسلمین در سال 1995 تنها تردید اخوان نسبت به دموکراسی را چگونگی واگذاری حاکمیت به مردم می­داند چون این حاکمیت باید در چارچوب شریعت باشد (Howeidy, 1995: p15). در واقع وی اصل حاکمیت خداوند که اساس قانون­گذاری و تشریع در جامعه اسلامی می­باشد را با اصل حاکمیت مردم که بر پایه دموکراسی و مردم­سالاری استوار است در تضاد نمی­بیند.

2- تحول از امت­گرایی به ملی­گرایی

مفهوم امت اسلامی یکی از مفاهیم کلیدی است که از روزهای آغازین پیدایی جهان اسلام و اندیشه­های سیاسی مبتنی بر حکومت اسلامی، ذهن مسلمانان را به خود مشغول کرده است. امت اسلامی، مفهومی کل­گرا است و شامل تمام مسلمانان دارالإسلام می­شود که پیش از انشقاق کشورهای اسلامی در عصر مدرن، تحت لوای حکومت اسلامی و خلافت تعریف می­شدند. برخلاف مفهوم امت، مفهوم ملت و ملیّت با ظاهر و تعاریف معاصر، مفهومی مدرن به‌حساب می­آید و به‌رغم سابقه قومیت­گرایی­های مختلف در تاریخ اسلام، به دلیل تعارض با مفهوم امت و عدم همخوانی با مفهوم جدید ملی­گرایی، قومیت­گرایی در سازوکار اعتقادی مسلمانان و جوامع اسلامی سنتی و ماقبل مدرن، تعریف نمی­شد (قربانزاده، فائضی­نیا و ترابی، 1396: 15).

اخوان­المسلمین از آغازین روزهای تأسیس، مفهوم «امت» را پررنگ­تر از مفهوم «ملت» دنبال کرده است اما می­توان رگه­هایی از «ملی­گرایی عربی» را در دیدگاه مؤسس این جریان پیدا کرد. عنصر جمعیت در اندیشه حسن البنا به‌جای مفهوم ملت که بر اشتراکات فرهنگی، تاریخی، روانی و نژادی تأکید دارد، بر مفهوم امت استوار بود که جنبه عقیدتی صرف داشت و از این لحاظ از معنای ملت متمایز است (البنا، 1992: 325). در اندیشه وی مرز عقیده دینی جایگزین مرز جغرافیایی و تعیین کننده حدود امت اسلامی است. در واقع اعتقاد به توحید، نبوت، شریعت، قرآن و سنت فرد را جزء اعضای امت اسلامی قرار می­دهد، از این­رو «ملی­گرایی جغرافیایی» از دیدگاه البنا مردود است: «هنگامی که می‌گویم وطن، منظورم مصر به‌تنهایی نیست بلکه مقصودم تمام کشورهای عربی و دولت‌های اسلامی است. وطن ما اخوان­المسلمین هر وجب از سرزمینی است که در آن یک مسلمان باشد و شعار "لا اله الا الله" را افراشته باشد» (البنا، 1992: 326). بر همین اساس نیز دولت مورد تأیید اسلام را مبتنی بر نظام خلافت می­داند، البته اندیشه دولت خلافت نزد البنا در زمره­ی نظریه­های جدید خلافت و بیان­گر نوعی نظریه «دولت اسلامی» است که تمایلات مردم­گرایانه داشته و ضمن توجه به برخی اندیشه­ها و عقاید گذشته، عناصر دولت ملی را نیز مورد توجه خود قرار می­دهد (اصلانی و مرندی، 1393: 121). او برادری اسلامی را تنها چارچوب مقبول و هویت‌ساز جامعه اسلامی می‌داند و دیگر ارتباطات مفهومی همچون ادعای ملی‌گرایان،‌ لیبرال‌ها و پان‌عربیست‌ها را عامل شکل‌گیری بحران هویت در جامعه اسلامی می‌داند. برادری اسلامی در اندیشه البنا بر دو رکن برادری در دین و برادری در سرزمین به‌طور هم‌زمان استوار است. او بر اساس آموزه‌های دینی که همه مؤمنان را برادر می‌داند، این مفهوم را پردازش می‌کند.

از طرفی سیدقطب با هر نوع وطن‌دوستی یا ناسیونالیسم مخالف بود و در مقابله با وفاداری‌های ملی و طایفه‌ای، تنها وفاداری به اسلام و خداوند را طلب می‌کرد؛ لذا مشروعیت رژیم‌های کشورهای اسلامی را که بر پایه غلبه یا انتخاب و تأیید مردم بنا شده بود، رد می‌کرد و آن را برخلاف شرایع اسلام می‌دانست. وی معتقد بود اسلام در جامعه اسلامی جاری و امت اسلامی نام گروهی از مردم است که رفتار، اندیشه، ارزش و قانون اسلامی دارند. سیدقطب نه تنها مسئله ملیت را در پیروزی اسلام نامهم می­دانست که به­رغم رویکردهای پان­عربیسم آن را با اسلام متضاد می­خواند. شکاف سیاسی اصلی انسان­ها از دیدگاه او میان امت اسلامی و جهان جاهلی ضداسلامی است که آن­ها را به دو قلمرو دارالاسلام و دارالکفر تقسیم می­کرد (صادقی و چیت­سازیان، 1392: 55). سیدقطب با بیان تصویری منفی از جامعه عربی قبل از اسلام که مبتنی بر شرافت‌ها و تعصب‌های قومی و خانوادگی بود، تأکید می­کرد که اولین و مهم‌ترین موفقیت اسلام جایگزین کردن ارزش­های انسانی با این تعصب­ها بوده است (قطب، 1372: 75). به اعتقاد سیدقطب همه اشکال تعصبات قومی، نژادی و وطن‌پرستانه از ویژگی­های جامعه جاهلی است و در اندیشه اسلامی پذیرفته نمی‌شود؛ او می‌گفت سرزمینی که باید فرد مسلمان خود را متعلق به آن بداند و از آن دفاع کند «دارالاسلام» است.

اما طی دهه­های اخیر عقاید سیاسی و مذهبی اخوان­المسلمین به­گونه­ای شکل گرفته است که برخلاف عقاید ضدملی­گرایی سیدقطب، مخالفت جدی و سرسختانه­ای با این مفهوم نکرده است. نوع نگاه جدید اخوانی­ها به ملی­گرایی متأثر از فضای عمومی ناسیونالیسم در جهان عرب می­باشد. به­گونه­ای که در حال حاضر تأکید بر ملت و ملیّت در اندیشه اخوان­المسلمین به‌آرامی از یک تاکتیک فراتر رفته و به‌عنوان بخشی از برنامه­های آن، این جمعیت را تحت تأثیر قرار داده است (قاسمی، 1394: 118). به این ترتیب طی روندی با تشکیل و به­رسمیت یافتن شعبه­های بومی و ملی اخوان­المسلمین، این جریان با کاستن از نقش جهانی خود (امت­گرایی) تمرکز بیشتری به مسائل داخلی (ملی­گرایی) داشته است.

3- حاکمیت اصل شورا

به نظر متفکران اخوانی فلسفه شورا در اسلام، کنترل مردم بر مردم در چارچوب قوانین الهی است. پس باید این نکته را در نظر داشت که اولویت با اعمال و اجرای شریعت اسلام نه حکومت شخص یا طبقه­ای خاص است. هدف اساسی رهبران اخوان­المسلمین، برقراری نظامی است که به یک ‌رشته اصول شرعی پای­بند باشد و بنابراین شریعت اسلامی به‌عنوان یک اصل مسلم و لایتغیر، بر دولت اسلامی اولویت می­یابد. دموکراسی و شورا از دیدگاه حسن البنا از طریق شورای قانون­گذاری که منافع مردم را نمایندگی می­کند اعمال می­شود، زیرا اعضای آن در راستای دستیابی به منافع مردم از طریق انتخابات آزاد و عادلانه انتخاب شده­اند. از طرفی وی معتقد است شورای قانون­گذاری که در آن نظرات گروهی نه فردی اعمال می­شود، نباید برخلاف قانون الهی باشد.

نکته مهم و ضروری این است که در دموکراسی اخوانی شریعت باید بر دولت محاط شود و البته نوع حکومت، مدنی و مبتنی بر فرآیندهای دموکراتیک است. اصل شورا که در نظریه­های سُنّتی اهل سُنَّت تحت­الشعاع اصل خلافت و شخص خلیفه قرار داشت، در نظریه­های جدید اسلام­گرایی و به­ویژه تئوری­های میانه­رویی نظیر اخوان­المسلمین، به مهم­ترین اصل حکومت­داری تبدیل شده است. در واقع دموکراسی اخوانی به‌عنوان یک نظام سیاسی مبتنی بر تشکیل حکومت پارلمانی با محوریت اصل شورا است. از نظر قرضاوی همان­طور که قرآن به حاکم دستور مشورت با مردم داده، مردم را نیز به سبب مشورت ستوده است، پس این حق مردم است که مراقب رفتار حاکمان خود باشند. ضرورت مشورت بین مردم بر اساس قرآن و سنت فعلی و قولی رسول الله (ص) و اجماع مسلمانان می­باشد که مهم­ترین مورد آن «انتخاب حاکم» است. بدین ترتیب از نظر اخوان­المسلمین در دوره جدید، راهکار پیشرفته جلوگیری از استبداد در دموکراسی نهفته است: «دشمنان اسلام که می­دانند در سایه دموکراسی این امکان وجود دارد که مسلمانان بتوانند به درجات بالای نظام دست یافته، اسلام را به­طور کامل عملی و حکومت اسلامی را بر پایه اراده مردم برقرار کنند، همواره به‌وسیله کودتاها جلوی شکل­‌گیری دموکراسی واقعی را گرفته­‌ا­ند» (قرضاوی، ۲۰۱۳: ۱۵۸).

4- مشارکت در انتخابات و حق تعیین سرنوشت

یکی از ویژگی­های بارز جریان اخوان­المسلمین پذیرش چارچوب­های دموکراتیک به‌عنوان راهی برای دستیابی به قدرت و تعامل با سایر گروه­های سیاسی است. در واقع علی­رغم وجود استراتژی مبارزه در این جریان، تقویت روند مبارزه دموکراتیک و حضور در قدرت از طریق سازوکارهای دموکراتیک مدنظر قرار گرفته است (واعظی، 1391: 394). حسن البنا با بیان نقش «اهل حل و عقد» بر نظام پارلمانی صحّه گذاشته و سازوکارهای جدید حکومت­داری را در تضاد با اسلام نمی­بیند. از نظر وی اهل حل و عقد در زمینه­های مختلف به حکومت مشاوره می­دهد و می­تواند نقش قانون­گذاری را برعهده بگیرد. بر این اساس نظام پارلمانی راه دستیابی، چگونگی انتخاب و شیوه­های مختلف اهل حل و عقد را مشخص می­کند (ابراهیم علی، 1999: 246).

حسن البنا در این زمینه بیان می­دارد:

«اگر منظور از دموکرسی، نظامی است که از قواعد اساسی جامعه اسلامی از جمله دین، خانواده، آزادی معاملات و حقوق افراد دفاع کند، به­طوری که قوانین برای حمایت از ضعیفان و کمک به آنان باشد و حکومت حق داشته باشد که در امور عمومی طوری مداخله کند که رسیدن به اصلاحات اجتماعی را میسر سازد، اگر مقصود از حکومت و دموکراسی، آن است که ملّت در حکومت به­طور مستقیم و یا غیرمستقیم مشارکت داشته باشد، بر این اساس که همه افراد حق مشارکت در امور کشور را دارند. اگر مقصود از نظام دموکراسی این مفاهیم باشد، ما به دموکراسی خوش آمد می­گوییم، زیرا این بخشی از آن چیزی است که اسلام حنیف ارمغان آورده است.» (البنا، بی­تا، الف: 185).

سیدقطب نقش مردم در انتخابات و حق تعیین سرنوشت خود را منحصراً انتخاب مجریان در اقدام به اجرای قانون شریعت می­داند. وی حق قانون­گذاری را مختص شرع مقدس دانسته که مردم در آن نقشی ندارند (قطب، بی­تا، 17-16). در واقع نگاه سیدقطب درباره دموکراسی ادامه دهنده اندیشه «مودودی» است که معتقد است دموکراسی در اسلام جایگاه و منزلتی ندارد. سیدقطب نیز نظام دموکراسی را با استناد به برخی آیات قرآنی از جاده دین منحرف می­داند. در مقابل محمدمهدی عاکف دموکراسی درست را آن شکل از دموکراسی می­داند که به قوانین خداوند پای­بند باشد، چرا که در اساسنامه اخوان­المسلمین شریعت منبع اصلی مشروعیت است: «دموکراسی ما آزادی کامل را به فرد اطمینان می­دهد با این شرط که او مجاز به انجام آن­چه از نظر شریعت حرام است، نمی­باشد و در عین حال از آن­چه حلال است، منع نشده است» (Mecham, 2009: 192). در واقع جمعیت اخوان­المسلمین پس از تحولات سال 2011، پیدایی حکومت­های عرفی مردم­سالار را زمینه­ای برای مشارکت این جریان در قدرت می­دانند. از سوی دیگر اخوان در دوره کنونی به موانع و حساسیت­های داخلی و خارجی فراوان ایجاد حکومت اسلامی در بیشتر کشورهای عربی واقف است. به همین دلیل اخوان­المسلمین نوین دموکراسی را سیستمی باز در مقابل دیکتاتوری برای همه افکار و عقاید می­داند که در آن هیچ­کس از انتقاد مصون نیست. از نظر آن­ها دموکراسی با نمایان ساختن کاستی­ها و مشکلات، اشتباهات را کاهش می­دهد، در حالی که در دیکتاتوری همه باید بدون بحث و انتقاد تصمیمات اتخاذ شده توسط یک نفر را اطاعت و اجرا کنند.

5- تحزب و فعالیت سیاسی

اخوان­المسلمین ابتدا با شیوه­های پارلمانتاریستی و حزبی مخالف بود زیرا تحزب را سرچشمه شرارت­ها و مفاسد سیاسی و اجتماعی می­دانست که با اصول اساسی اسلام سازگاری ندارد. اما به­تدریج در این مفهوم تجدیدنظر کرده و به رویکرد حزب تکثرگرا نزدیک شدند. این تحول در مارس 1994 با انتشار دو بیانیه مهم و رسمی درباره «زنان مسلمان در جامعه اسلامی؛ شورا و نظام حزبی» صورت گرفت (قاسمی، 1394: 114). حسن البنا مخالف سرسخت آزادی احزاب سیاسی بود و آن­ها را به­دلیل ایجاد فساد اجتماعی، بزرگ­ترین اشتباه و تهدیدی بالقوه برای وحدت جهان اسلام می‌دانست. از نظر وی حزب و فعالیت حزبی جز ایجاد تفرقه و اختلاف در جامعه اسلامی دستاورد دیگری ندارد:

«روزگاری وضعیت امت ایجاب می­کرد که آن­ها به نام امت سخن بگویند و حقوق ملی امت را درخواست کنند، اما امروز چنین نیست؛ راهی برای شیوه­های تقریبی وجود ندارد و اضمحلال این احزاب گریزناپذیر است. قوای امت باید در یک حزب گرد آیند و برای برقراری مجدد استقلال و آزادی به کار گرفته شوند. در واقع علت مخالفت البنا با تحزب­گرایی به پیامدهای نامطلوب، تفرقه­افکنانه و پراکندگی آن زمان مصر برمی­گشت: «احزاب موجود در مصر در مظاهر و امور شخصی با هم اختلاف دارند که به هیچ وجه مورد توجه و عنایت اخوان­المسلمین نیست و دعوت و رسالت خود را که میراث رسول خداست، بسیار گرامی­تر از این قضایا و منزلت­های حزبی به شمار می­آورد.»(البنا، بی­تا، ب: 228-226)

اما یوسف قرضاوی برخلاف البنا و سیدقطب مانع شرعی و فقهی جهت تشکیل احزاب و تعدد آن­ها در درون حکومت اسلامی نمی­بیند. قرضاوی معتقد است دوره دیدگاه اجتهادی «امام البنا» درباره ضرورت انحلال احزاب سیاسی در راستای ایجاد ائتلافی واحد که بار مسئولیت آزادسازی، استقلال و اصلاحات را بر دوش کشد و از پراکندگی که دشمنان از آن سود می­برند دوری کند، به پایان رسیده است. مخالفت حسن البنا بر واقعیت احزاب سیاسی در زمان خود و نیاز مردم مصر به وحدت و یکپارچگی همه نیروهای ملی برای رویارویی با اشغال­گران انگلیسی قرار داشته است (قرضاوی، 1390: 196). این دیدگاه نشان­دهنده عقب­نشینی قرضاوی از نظریه حکومت اسلامی و نزدیک شدن به نظریه دولت اسلامی است. چرا که وی دگرگونی در ساختار سیاسی را تنها از طریق مشارکت سیاسی رسمی و فعالیت حزبی می­داند. این تغییر رویکرد با ظهور اندیشه­های نو توسط اعضای اصلاح­طلب و اعتراض و جدایی اعضای جوان­تر و میانه­رو اخوان در سال­های منتهی به انقلاب مصر منجر شد که اخوان­المسلمین برای اولین بار اعلام کند می­خواهد چارچوب حزبی تمام عیاری به خود بگیرد که منجر به تدوین اساسنامه و فعالیت سیاسی حزبی شود (اصلانی و مرندی، 1393: 92-91). این تأکید با اندیشه­های بنیادین این جریان مانند نظام شورایی و انحصارگرایی حزبی متقابل است. زیرا اصل در نظام شورایی مرکزیت قدرت حاکم و اعطای تصمیم­گیری پایانی به آن است و استفاده از دیدگاه­های دیگر افراد و گروه­ها به انگیزه بهینه­سازی فرآیند تصمیم­گیری صورت می­گیرد.

در واقع تحول در ایدئولوژی اخوان­المسلمین، بیش از هر چیز خود را در نظام احزاب سیاسی مورد نظر آن‌ها نشان می­دهد. در حالی که رهبران نسل اول اخوان احزاب سیاسی را عامل ایجاد تفرقه و جدایی مسلمانان می­دانستند، نسل جدید رهبران تاکتیک­های جمعیت را تغییر داده­‌اند. امروزه اخوان معتقد به نظام کامل حزبی آزاد و قابل رقابت برای فعالیت و مشارکت انتخاباتی است. این تحول در اندیشه سیاسی اخوان­المسلمین و نوع مواجه آن با نظام­های سیاسی، موجب پذیرش تکثرگرایی سیاسی و ارزش­های دموکراتیک به‌عنوان حقوق انسانی پذیرفته شده در اسلام از جانب این گروه شده است. اخوان در ابتدا به دلیل تجارب دشوار حاکمیت جمهوری­های ریاستی، تأکید خاصی بر قدرت پارلمان و نظام پارلمانی در مقابل نظام ریاستی داشت (قاسمی، 1394: 123). اما مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری مصر در سال 2012 و به­دست آوردن منصب ریاست جمهوری توسط محمد مرسی و اقدامات وی ثابت کرد از این مرحله عبور کرده و با کسب قدرت سیاسی، نظام ریاستی را پذیرفته است.

6- برخورداری از حقوق و آزادی­های عمومی

جمعیت اخوان­المسلمین حمله به آزادی بشر و تضعیف آن را یک چالش برای اراده خالق می­داند که آزادی را برای انسان­ها به ارمغان می­آورد. آزادی حق طبیعی انسان است و معنای زندگی برای انسان را به­وجود می­آورد. در این دیدگاه آزادی پایه ایمان در راستای تحقق عدالت است به‌طوری که تمام جنبه­های زندگی اجتماعی را شامل می­شود. بنابراین کسانی که در قدرت هستند باید از آزادی­های خود محافظت کنند و شرایط را برای آزادی مردم فراهم نمایند. اما اخوان آزادی را مطلق نمی­داند، بلکه آن را در چارچوب اصول شریعت قرار می­دهد، زیرا آزادی مطلق به معنای هرج و مرج است (یاسین عبدالله، 2014: 10). محدودیت­های آزادی از دیدگاه اخوان­المسلمین عبارتند از:

-   آزادی نباید یکپارچگی نظم عمومی را تهدید کند؛

-   آزادی نباید آزادی دیگران را محدود کند؛

در واقع جنبش اخوان­المسلمین با ارائه روایت خاصی از اسلام، درصدد آن هستند که تعاریف جدیدی از حقوق و آزادی­های سیاسی و اجتماعی که در دموکراسی­های غربی رایج است مطرح نمایند. آن­ها با تأکید بر اصول و معیارهای کلان شریعت مانند عدالت، آزادی، حقوق مردم و شورا بر کم‌اهمیتی و نقش کمتر فروع و مسائل خرد شریعت مانند حجاب پافشاری می­کنند. همچنین بر لزوم قوانین دولتی در اجرای احکام شریعت، اختیار و آزادی افراد و شهروندان در اجرای شریعت، پرهیز دولت از انحصارگرایی، ضرورت آزادی­هایی مانند آزادی بیان و رسانه­ها، آزادی مذهبی، عدم تبعیض نژادی، مذهبی و اصل برابری شهروندان تأکید دارند (واعظی، 1391: 201). تضمین آزادی عقیده و بیان از سویی به تبلیغ و رواج مبانی اعتقادی این جنبش (دعوت به اسلام سنت سلف صالح) می­انجامد اما از سوی دیگر، گروه­های مخالف دین از محیط آزاد به سود گستراندن آموزه­ها و اندیشه­های خود بهره می­گیرند که شاید با آموزه­های دینی ناسازگار باشد. از همین روی، اخوان می­کوشد با قیدهایی مانند حفظ آداب عمومی و مبانی اساسی، آزادی اندیشه را به ناسازگاری­اش با عقیده همه مسلمانان مقید کنند (عطایی و قاسمی، 1393: 110). این جنبش همچنین بر آزادی اجتماعات و مشارکت در آن­ها تأکید می­کند. نمونه­هایی از آزادی اجتماعی که به امنیت عمومی آسیب می­رساند و به گسترش خشونت کمک می­کند از دید اخوان پذیرفته نیست. اگرچه برگزاری آئین و آزادی اقلیت­های دینی و مذهبی در اجرای شعائر دینی­شان، به دلایل خاصی نزد اخوان پذیرفته است و بر آن تأکید دارند (البنا، 1992: 130).

7- حق انتقاد و اعتراض

در اندیشه سیاسی حسن البنا عنصر جهاد و انقلاب به‌عنوان نوعی اعتراض علیه دولت پذیرفته شده است. با این حال اولویت اصلی با در نظر گرفتن روش­های اصلاحی و انذاری است و انقلاب و جهاد آخرین وسیله برای برکناری دولت نامشروع محسوب می­گردد. در واقع وی برخلاف دیدگاه­های سنتی، اصل قیام در برابر حکومت جائر و فاسد را مشروط به مناسب بودن شرایط و اثربخش نبودن به کارگیری روش­های اصلاحی می­داند. سیدقطب نیز جهاد را مهم­ترین فریضه دینی مسلمین علیه کفار دانسته و آن را عنصر مهمی در برپایی حکومت اسلامی می­داند. قطب اعتقاد دارد جنگ امری نهادینه شده در زندگی مسلمانان است و فقط مربوط به دوره گذار نیست. وی لازمه اطاعت مردم از حاکم را در اقامه شریعت و قانون الهی توسط حکومت می­دانست و اعتقاد داشت اسلام با صراحت اطاعت مسلمانان از حاکمی که بر اساس حکم خداوند عمل نمی­کند را نهی کرده است (قطب، 1372: 83). اما یوسف قرضاوی معتقد است که با استفاده از ابزارهای جدیدی نظیر احزاب و پارلمان که دموکراسی در اختیار مردم نهاده است امکان اعتراض از طریق مسالمت­آمیز وجود دارد و جایی برای قیام یا جهاد باقی نمی­ماند (قرضاوی، 1390: 197).

نتیجه­گیری

اندیشه سیاسی جریان اخوان­المسلمین در قرن 21 در سنجش با گذشته تاریخی آن در جهان اسلام بسیار متحول شده است. تلاش نخستین مؤسسان و رهبران اخوان بازگشت به اندیشه خلافت اسلامی معطوف بود، اما پس از چند دهه به­ویژه در دوره معاصر اهداف اخوان تغییر کرد. این اهداف به ایجاد دولت و نظام سیاسی به­شیوه مدرن و دموکراتیک روی آورد. ایدئولوژی جدید اخوان دربرگیرنده هدف اساسی این جریان مبنی بر تأسیس یک دولت مبتنی بر شریعت همراه با نظام دموکراتیکی است که حمایت از طیف وسیعی از آزادی­های مدنی را در دستور کار خود دارد. در همین راستا نیز نقش مردم به‌عنوان یکی از مهم­ترین ارکان در اندیشه و نظام سیاسی مدنظر اخوان­المسلمین به یک عنصر محوری تغییر یافته است.

اگرچه همه رهبران اخوان عموماً نگرش دموکراسی اخوانی را پذیرفته­اند اما این ایده بیشتر در میان نسل جوان‌تر آن رواج پیدا کرده است. به­گونه­ای که حسن البنا به‌عنوان بنیان­گذار و رهبر نسل پیشین دیدگاه نسبتاً سخت­گیرانه­ای به حزب و فعالیت سیاسی دارد و سیدقطب اندیشه خود را بر اساس مخالفت با دیدگاه­های رایج سرمایه­داری و کمونیستی و در واکنش به دنیای غرب و شرق ارائه داده است. بنابراین انقلابی مهم در اندیشه سیاسی اخوان­المسلمین در طول دو دهه اخیر اتفاق افتاده است که این انقلاب پشتوانه­ای اساسی برای مشارکت انتخاباتی فعال در سیستم قانونی و رسمی مصر فراهم کرده بود. ایدئولوژی سیاسی معاصر اخوان، مفهوم دولت مدنی است که از آزادی­های مدنی و حکومت قانون در قالب شریعت اسلام دفاع می­کند و این دولت تنها از طریق مشارکت سیاسی فعال نیروهای اسلام­گرا در انتخابات، تشکیل خواهد شد. برای همین شیخ یوسف قرضاوی با تفکری نرم­تر و مصلحانه به نظر مردم اهمیت داده و تأسیس حکومت اسلامی را منوط به خواست و اراده مردم جامعه اسلامی می­داند. به­واقع تأکید اخوان­المسلمین بر پذیرش مسائل و حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم نشان دهنده آگاهی و اهمیت در قالب واقعیت­های موجود برای جلب رضایت شهروندان در راستای کسب مشروعیت سیاسی و اجتماعی است. همین امر به اتخاذ مشی و رویکردهای جدید سیاسی و اجتماعی این جریان با حفظ چارچوب­ها و اصول اسلامی بر پایه رضایت عمومی و تفکرات مدرن سیاسی منجر شده است.

اندیشه سیاسی اخوان­المسلمین در ساحت­های گوناگونی دستخوش تحول گشته که زمینه را برای حضور و نقش پررنگ­تر مردم در حکومت فراهم می­آورد. برای مثال شیخ یوسف قرضاوی معتقد است در اسلام، حاکم وکیل خداوند و دارای حق الهی در روی زمین نیست و اگر شرایط نصب را از دست داد، عزلش می­کنند. در واقع وی اصل حاکمیت خداوند که اساس قانون­گذاری و تشریع در جامعه اسلامی می­باشد را با اصل حاکمیت مردم که بر پایه دموکراسی و مردم­سالاری استوار است در تضاد نمی­بیند. تحول دیگر در اندیشه اخوان را می­توان در رویکرد این جنبش به مفهوم امت اسلامی مشاهده کرد. اخوان­المسلمین از آغازین روزهای تأسیس، مفهوم «امت» را پررنگ­تر از مفهوم «ملت» دنبال کرده است اما می­توان رگه­هایی از «ملی­گرایی عربی» را در دیدگاه مؤسس این جریان پیدا کرد. بدین ترتیب طی روندی با تشکیل و به­رسمیت یافتن شعبه­های بومی و ملی اخوان­المسلمین، این جریان با کاستن از نقش جهانی خود (امت­گرایی) تمرکز بیشتری به مسائل داخلی (ملی­گرایی) داشته است.

اصل شورا نیز در اندیشه اخوان پررنگ است؛ به­نظر متفکران اخوانی فلسفه شورا در اسلام، کنترل مردم بر مردم در چارچوب قوانین الهی است. پس باید این نکته را در نظر داشت که اولویت با اعمال و اجرای شریعت اسلام نه حکومت شخص یا طبقه­ای خاص است. اصل شورا که در نظریه­های سُنّتی اهل سُنَّت تحت­الشعاع اصل خلافت و شخص خلیفه قرار داشت. اما در نظریه­های جدید اسلام­گرایی و به­ویژه تئوری­های میانه­رویی نظیر اخوان­المسلمین، به مهم­ترین اصل حکومت­داری تبدیل شده است. در واقع دموکراسی اخوانی به‌عنوان یک نظام سیاسی مبتنی بر تشکیل حکومت پارلمانی با محوریت اصل شورا است. بدین ترتیب از نظر اخوان­المسلمین در دوره جدید، راهکار پیشرفته جلوگیری از استبداد در دموکراسی نهفته است.

یکی از ویژگی­های بارز جریان اخوان­المسلمین پذیرش چارچوب­های دموکراتیک به‌عنوان راهی برای دستیابی به قدرت و تعامل با سایر گروه­های سیاسی است. در واقع علی­رغم وجود استراتژی مبارزه در این جریان، تقویت روند مبارزه دموکراتیک و حضور در قدرت از طریق سازوکارهای دموکراتیک مدنظر قرار گرفته است. اخوان­المسلمین ابتدا با شیوه­های پارلمانتاریستی و حزبی مخالف بود زیرا تحزب را سرچشمه شرارت­ها و مفاسد سیاسی و اجتماعی می­دانست که با اصول اساسی اسلام سازگاری ندارد. در حالی که رهبران نسل اول اخوان احزاب سیاسی را عامل ایجاد تفرقه و جدایی مسلمانان می­دانستند، نسل جدید رهبران تاکتیک­های جمعیت را تغییر داده­‌اند. امروزه اخوان معتقد به نظام کامل حزبی آزاد و قابل رقابت برای فعالیت و مشارکت انتخاباتی است. این تحول در اندیشه سیاسی اخوان­المسلمین و نوع مواجه آن با نظام­های سیاسی، موجب پذیرش تکثرگرایی سیاسی و ارزش­های دموکراتیک به‌عنوان حقوق انسانی پذیرفته شده در اسلام از جانب این گروه شده است. اخوان در ابتدا به­دلیل تجارب دشوار حاکمیت جمهوری­های ریاستی، تأکید خاصی بر قدرت پارلمان و نظام پارلمانی در مقابل نظام ریاستی داشت. اما مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری مصر در سال 2012 و به­دست آوردن منصب ریاست جمهوری توسط محمد مرسی و اقدامات وی ثابت کرد از این مرحله عبور کرده و با کسب قدرت سیاسی، نظام ریاستی را پذیرفته است.

حقوق و آزادی­های عمومی از دیگر مواردی است که در اندیشه اخوان دچار تحول شده است. جمعیت اخوان­المسلمین حمله به آزادی بشر و تضعیف آن را یک چالش برای اراده خالق می­داند که آزادی را برای انسان­ها به ارمغان می­آورد. آزادی حق طبیعی انسان است و معنای زندگی برای انسان را به­وجود می­آورد. در این دیدگاه آزادی پایه ایمان در راستای تحقق عدالت است به‌طوری که تمام جنبه­های زندگی اجتماعی را شامل می­شود. بنابراین کسانی که در قدرت هستند باید از آزادی­های خود محافظت کنند و شرایط را برای آزادی مردم فراهم نمایند. اما اخوان آزادی را مطلق نمی­داند، بلکه آن را در چارچوب اصول شریعت قرار می­دهد، زیرا آزادی مطلق به­معنای هرج و مرج است. در واقع جنبش اخوان­المسلمین با ارائه روایت خاصی از اسلام، درصدد آن هستند که تعاریف جدیدی از حقوق و آزادی­های سیاسی و اجتماعی که در دموکراسی­های غربی رایج است، مطرح نمایند.

از دیگر مسائلی که در اندیشه اخوان دچار تحول شده، حق اعتراض و قیام برعلیه حاکم می باشد. در اندیشه سیاسی حسن البنا عنصر جهاد و انقلاب به‌عنوان نوعی اعتراض علیه دولت پذیرفته شده است. با این حال اولویت اصلی با در نظر گرفتن روش­های اصلاحی و انذاری است و انقلاب و جهاد آخرین وسیله برای برکناری دولت نامشروع محسوب می­گردد. در واقع وی برخلاف دیدگاه­های سنتی، اصل قیام در برابر حکومت جائر و فاسد را مشروط به مناسب بودن شرایط و اثربخش نبودن به کارگیری روش­های اصلاحی می­داند. سیدقطب نیز جهاد را مهم­ترین فریضه دینی مسلمین علیه کفار دانسته و آن را عنصر مهمی در برپایی حکومت اسلامی می­داند. اما یوسف قرضاوی معتقد است که با استفاده از ابزارهای جدیدی نظیر احزاب و پارلمان که دموکراسی در اختیار مردم نهاده است امکان اعتراض از طریق مسالمت­آمیز وجود دارد و جایی برای قیام یا جهاد باقی نمی­ماند.



[1] . حَسَن البَنَا زاده 14 اکتبر 1906 دهکده محمودیه در دلتای رود نیل؛ بنیان­گذار جمعیت اخوان­المسلمین و نخستین مرشد عام آن به سال 1928 در مصر است. وی تأثیر بسیار عمیقی بر اندیشه­های اسلامی قرن بیستم گذاشته است. البنا در 12 فوریه 1949 توسط عوامل حکومت مصر ترور شد، از او با عنوان «امام شهید» یاد می­شود.

[2] . رهبر عموم

[3] . سرزمین مادران مسلمان

[4] . سیدقطب متولد 9 اکتبر 1906 روستای موشه در استان اسیوط مصر؛ نویسنده و نظریه­پرداز مصری که به دلیل بازنگری در تأثیر برخی مفاهیم اسلامی بر تحولات سیاسی و اجتماعی نظیر جهاد مشهور است. برخی از مخالفان وی را آموزگار گفتمان تکفیر در سده بیستم می­دانند. سیدقطب در تاریخ 29 اوت 1966 با حکم دادگاه به دار آویخته شد.

[5] . متولد 9 سپتامبر 1926 استان غربیه مصر؛ عالم دینی سنی مذهب، رئیس و مؤسس اتحادیه جهانی علمای مسلمان می­باشد. وی یکی از اصلی­ترین تئوریسین­های جریان موسوم به «الوسطیۀ» و از تربیت شده­های مدرسه حسن البنا و اخوان­المسلمین است. شهرت قرضاوی به دلیل کتاب­ها، برنامه­های دینی تلویزیونی و موضع­گیری علیه برخی حکام عرب و سران کشورهای عربی است. وی در تحولات موسوم به بهار عربی به‌شدت از خیزش مردم در تونس، مصر، یمن و لیبی حمایت کرده است.

-     ابراهیم علی، حیدر (1999)، التیارات الاسلامیه و قضیه الدمقراطیه، بیروت: مرکز دراسات الوحده العربیه.
-     آقایی، بهمن و صفوی، خسرو (1365)، تاریخ پیدایش، تحولات و فعالیت­های جنبش اخوان­المسلمین در یک قرن اخیر، تهران: رسام.
-     البنا، حسن (1992)، مجموعه رسائل الامام الشهید حسن البنا، قاهره: دارالتوزیع و النشر الاسلامیه.
-     البنا، حسن (بی­تا)، نحو النور، بیروت: الرسالة.
-     البنا، حسن (بی­تا)، بین الامس و الیوم، بیروت: الرسالة.
-     جنتی، علی (1390)، پیشینه تاریخی و اندیشه سیاسی اخوان­المسلمین، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام.
-     حلبی، علی ‌اصغر (1374)، تاریخ نهضت­های دینی و سیاسی معاصر، تهران: انتشارات زوار.
-     دکمیجان، هرایر (1390)، جنبش­های اسلامی در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی، تهران: انتشارات کیهان.
-     عاکف، محمدمهدی (1389)، اخوان­المسلمین، تهران: باشگاه اندیشه.
-     علیخانی، علی اکبر و همکاران (1390)، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، دوره 19 جلدی، تهران: پژوهشکده علوم انسانی.
-     علیخانی، مهدی (1388)، جنبش اخوان­المسلمین، تهران: باشگاه اندیشه.
-   قاسمی، بهزاد (1394)، اخوان­المسلمین مصر و تجربه نظام سیاسی؛ از برآمدن حسن البنا تا برافتادن محمد مرسی، تهران: مؤسسه مطالعات اندیشه­سازان نور.
-     قرضاوی، یوسف (1419)، من فقه الدولۀ فی الاسلام، القاهره: دارالشرق.
-     قرضاوی، یوسف (۲۰۱۳)، الدین و السیاسه، الطبعه الثانیه، قاهره: نشر دارالشرق.
-     قرضاوی، یوسف (1390)، فقه سیاسی، تهران: بی­نا.
-     قطب، سید (1372)، ما چه می­گوییم؟، ترجمه سیدهادی خسروشاهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
-     قطب، سید (1953)، دراسات الاسلامیه، قاهره: مکتبه لجنه الشباب المسلم.
-     قطب، سید (بی­تا)، معالم فی الطریق، بی­جا: منبر التوحید و الجهاد.
-     موسی‌الحسینی، اسحاق (1387)، اخوان‌المسلمین بزرگ­ترین جنبش اسلامی معاصر، ترجمه سیدهادی خسروشاهی، تهران: انتشارات اطلاعات.
-   میشل، ریچارد (1395)، جمعیت اخوان­المسلمین، ترجمه و توضیحات سیدهادی خسروشاهی، تهران: مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امورخارجه.
-     نقوی، علی محمد (1360)، مقدمه­ای بر نهضت­شناسی از حسن البنا تا خالد اسلامبولی، تهران: مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی نور.
-     واعظی، محمود (1391)، بحران­های سیاسی و جنبش­های اجتماعی در خاورمیانه؛ نظریه­ها و روندها، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین­المللی وزارت خارجه.
-     یاسین عبدالله، لوکا عبدالله محمدعلی (2014)، اندیشه سیاسی اخوان­المسلمین و کار ویژه آن پس از انقلاب 25 ژانویه، بی­جا: مرکز دموکراتیک عرب.
-   اخلاقی­نیا، مهدی (1389)، «مقایسه اندیشه­های سلفی اخوان با سلفی­های جهادی – تکفیری»، مطالعات راهبردی جهان اسلام، شماره 44، صص131-110.
-   اصلانی، فیروز و مرندی مریم (1393)، «بررسی تحولات اندیشه دولت اسلامی نزد اخوان­المسلمین از آغاز جنبش تا پس از انقلاب 2011 مصر»، نظریه اجتماعی متفکران مسلمان، سال چهارم، شماره 1، صص95-75.
-   رادگودرزی، معصومه (1392)، «سیر تحول ایدئولوژیک اخوان­المسلمین مصر و چالش­های پیش­رو»، پژوهش­های روابط بین­الملل، دوره نخست، شماره 7، صص183-149.
-   زگال، ملیکه (1380)، «دین و سیاست در مصر؛ علمای الأزهر اسلام افراطی و دولت(94-1952)»، ترجمه عباس کاظمی نجف­آبادی، مجله اندیشه صادق، شماره 3 و 4، صص130-113.
-   صادقی، هادی و چیت­سازیان محمدرضا (1392)، «رویکرد اخوان­المسلمین در قبال فرآیند دموکراسی در مصر»، پژوهشنامه ایرانی سیاست بین­الملل، شماره 2، صص69-47.
-   عطایی، عبدالله و قاسمی، بهزاد (1393)، «بسترهای تاریخی تحول گفتمان سیاسی اخوان­المسلمین مصر با تأکید بر مسئله نظام سیاسی»، فصلنامه پژوهشنامه تاریخ اسلام، سال چهارم، شماره 16، صص113-89.
-     قوی، نیره (1394)، «ظرفیت­شناسی مردم­سالاری دینی در اندیشه متفکران اهل سنت»، نشریه سیاست، دوره چهل و پنجم، شماره 4، صص122-101.
-   قربانزاده، قربانعلی، فائضی­نیا، فریدون و ترابی سمیه (1396)، «مقایسه تطبیقی خط­مشی سیاسی سلفیت اصلاحی – تنویری و سلفیت جهادی - تکفیری»، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، سال ششم، شماره 23، صص23-1
-     هدایت، احمد (1386)، «نگاهی به چگونگی پیدایش و تشکیل جنبش اسلامی در مصر»، مطالعات آفریقا، شماره 15، صص29-18.
 
Howeidy, A. (1995, March 2001) Soldiers of the shari'a, Al Ahram Weekly. Availableat:http://weekly.ahram.org.eg/archives/parties/ muslimb/sharia.htm.(accessed on 2012, March 15).
Mecham, Quinn and harnisch, chris (2009): Democratic Ideology in Islamist Opposition? The Muslim Brotherhood’s ‘Civil State, routledge press, vol.45, no.2, pp: 189-205.