مدل‌های تحلیل فرآیند بسیج انقلابی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار علوم سیاسی دانشگاه شاهد

2 دانشجوی دکترای تخصصی مطالعات سیاسی انقلاب اسلامی دانشگاه شاهد

چکیده


 
این مقاله در پی ارائه مدل های فرآیند بسیج انقلابی است. نظریه­ های مربوط به فرایند بسیج انقلابی، فرآیند جنبش انقلابی از شروع آن تا سرنگونی نظام و حتی پس از آن و عوامل موثر بر این فرآیند را بررسی می کند. مهم ترین نظریه های فرآیند بسیج انقلابی شامل نظریه های ادواردز، پتی و برینتون در دهه های 1920 و 1930 و همچنین نظریه های هافر(1951)، ابرشال (1973)، گامسون و فایرمن (1977)، و زالد و مک کارتی (1977)، تیلی (1978) می شوند که بر مراحل و عوامل موثر در شروع جنبش انقلابی و فرآیند انقلاب متمرکز هستند. در این مقاله  نظریه های برینتون، هافر، ابرشال و زالد و مک کارتی بررسی شده و برای هر یک مدل نظریشان ترسیم شده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Analysis Models of Revolutionary Process

نویسندگان [English]

  • abbas keshavarz 1
  • malihe salem 2
1 shahed university
2 PhD Student
چکیده [English]

این مقاله در پی ارائه مدل های فرآیند بسیج انقلابی است. نظریه­های مربوط به فرایند بسیج انقلابی، فرآیند جنبش انقلابی از شروع آن تا سرنگونی نظام و حتی پس از آن و عوامل موثر بر این فرآیند را بررسی می کند. نظریه های فرآیند بسیج انقلابی شامل نظریه های ادواردز، پتی و برینتون در دهه های 1920 و 1930 و همچنین نظریه های هافر(1951)، ابرشال (1973)، گامسون و فایرمن (1977)، و زالد و مک کارتی (1977) می شوند که بر مراحل و عوامل موثر در شروع جنبش انقلابی و فرآیند انقلاب متمرکز هستند. در این مقاله از میان نظریه پردازان تاریخ طبیعی، نظریه کرین برینتون و همچنین نظریه های هافر، ابرشال و زالد و مک کارتی بررسی شده و برای هر یک مدل نظریشان ترسیم شده است.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Theories of Revolutionary Process
  • Creane Brinton
  • Oberscal
  • Hoffer
  • Mac Carthy and Zald

مدل­های تحلیل فرآیند بسیج انقلابی

عباس کشاورز شکری [1]                                                              تاریخ دریافت: 21/7/1397

ملیحه سالم [2]                                                                             تاریخ پذیرش: 24/2/1398

 

 

 

 

چکیده

این مقاله در پی ارائه مدل­های فرآیند بسیج انقلابی است. نظریه­های مربوط به فرایند بسیج انقلابی، فرآیند جنبش انقلابی از شروع آن تا سرنگونی نظام و حتی پس از آن و عوامل موثر بر این فرآیند را بررسی می­کند. نظریه­های فرآیند بسیج انقلابی شامل نظریه­های ادواردز، پتی و برینتون در دهه­های 1920 و 1930 و همچنین نظریه­های هافر(1951)، ابرشال (1973)، گامسون و فایرمن (1977)، و زالد و مک کارتی (1977) می­شوند که بر مراحل و عوامل موثر در شروع جنبش انقلابی و فرآیند انقلاب متمرکز هستند. در این مقاله از میان نظریه­پردازان تاریخ طبیعی، نظریه کرین برینتون و از میان نظریه­های متاخر، نظریه­های هافر، ابرشال و زالد و مک کارتی بررسی شده و برای هر یک مدل نظریشان ترسیم شده است.

 

 

واژگان کلیدی: نظریه­های فرآیند انقلاب، کرین ­برینتون، هافر، ابرشال، زالد و مک کارتی.

 

 
   

 

مقدمه

تا ­­به حال تقسیم­بندی­های متفاوتی در باره نظریه­های انقلاب صورت پذیرفته است. معروف­ترین تقسیم­بندی­ها مربوط به جک گلدستون (1980) و استن تیلور (1984) است. جک گلدستون نظریه­های انقلاب را در سه نسل تقسیم­بندی می­کند. نسل اول مربوط نظریه­پردازان تاریخ طبیعی انقلاب­ها یعنی ادواردز (1927) و برینتون (1938) است. نسل دوم شامل نظریه­پردازان کارکردگرایی و روانشناختی همچون جانسون (1966) و گر (1970) بودند که بدنبال نظریه­های عام انقلاب بودند. نسل سوم جامعه­شناسانی همچون اسکاچپول (1979) و گودوین (1988) بودند که به دنبال ارائه نظریه­های خاص انقلاب بودند.

استن تیلور (1984) نظریه‌های انقلاب را در چهار رهیافت تقسیم‌بندی می‌کند. در رهیافت جامعه‌شناختی نظریه‌پردازانی همچون برینگتون مور و تدا اسکاچپول قرار دارند. در رهیافت سیاسی چارلز تیلی و ساموئل هانتینگتون بررسی شده است. در رهیافت روان‌شناختی، گشوندر، شواتز ، دولارد، میلر، مور، دیویس و تد رابرت گر بررسی شده است. در رهیافت اقتصادی به نظریه‌های آیرلند، اولسون، شومپیتر و دانز پرداخته شده است.

همچنین بر اساس یک تقسیم­بندی دیگر می توان نظریه­های انقلاب را  بر اساس علل، فرآیند و پیامدها به سه دسته تقسیم کرد (پناهی، 1392). در قسمت علل، نظریه‌های مارکس، جانسون، اسملسر، اسکاچپول و گر را می­توان ذکر کرد. در میان نظریه­های فرآیند می­توان به نظریه‌های برینتون (1938)، تیلی (1978 و 1385)، ابرشال (1973)، گامسون(1975)، فایرمن (1979)، زالد و مک کارتی (1977) و هافر(1951) اشاره کرد. در قسمت پیامدها نیز می­توان به نظریه­پردازانی همچون اسکاچپول، تیلی ، مور و زیمرمن (1990) اشاره کرد.

 این مقاله بر اساس تقسیم­بندی آخر به دنبال توضیح نظریه­های فرآیندی انقلاب است. می­توان فرآیند جنبش ­انقلابی را از زمان شروع تا زمان سرنگون کردن رژیم حاکم و حتی پس‌ از آن و عوامل موثر بر آن را بررسی کرد. در مرحله فرآیند بر روند بسیج نیروها و منابع انقلابی ­و چگونگی سازمان‌دهی ­آن‌ها تأکید می­شود.

 از میان نظریه­هایی که در باره فرآیند انقلابی و مراحل آن مطرح است نظریه کرین برینتون است. البته قبل از او لیفورد ادواردز اولین مطالعه مقایسه­ای انقلاب ها را در کتاب تاریخ طبیعی انقلاب­ها انجام داده و به بررسی مراحل انقلاب­های انگلیس، آمریکا، فرانسه و روسیه پرداخته بود و نشان داده بود که در این انقلاب­ها، ابتدا قدرت دست میانه­روها و سپس تندروها بوده است. برینتون تلاش کرد با کالبد شکافی همین چهار انقلاب، کار ادواردز را تکمیل کند.

به نظر برینتون در مرحله نخست انقلاب، جنبش انقلابی با کنش جمعی انقلابی و بطور خودانگیخته آغاز می شود و سپس رهبران تلاش می کنند این جنبش جمعی را تکرار و گسترده تر سازند. اریک هافر از نظریه­پردازانی است که نقش رهبران را در بسیج انقلابی بررسی می کند.

همچنین از عواملی که سبب می­شود در صورت شرایط مناسب، این کنش جمعی انقلابی وسیع­تر و تندتر شود، بسیج منابع است. از اولین نظریه­پردازانی که به طرح و تدوین نظریه بسیج منابع پرداخته اند ابرشال و زالد و مک کارتی و تیلی هستند.

 سوال اصلی این تحقیق آن است که نظریه‌هایی که فرآیند بسیج انقلابی را مطرح کرده‌اند چه نظریه‌هایی هستند و این نظریه‌ها این مراحل را چگونه بررسی کرده‌اند و چگونه می­توان مدل­های آنها را ترسیم کرد. برای پاسخ به این سوال نظریه­های برینتون، هافر، ابرشال، مک کارتی و زالد بررسی شده­اند و مدل­های نظری آنها ترسیم شده است.

1- نظریه ­کرین ­برینتون در مورد فرایند بسیج انقلابی

مطالعات ­برینتون در مورد انقلاب‌های انگلیس (1640)، آمریکا (1776)، فرانسه (1789)، روسیه (1917) است (برینتون،1385: 2). وی پنج مرحله را در این انقلاب­ها تشخیص داده است که عبارت‌اند از مرحله پیش انقلاب، نخستین مرحله­های انقلاب، قدرت گرفتن میانه­روها، به قدرت رسیدن تندروها و ترمیدور.

1-1- مرحله پیش انقلابی

مرحله پیش ­انقلابی مرحله­ای­ است­ که درآن نشانه­های مقدماتی انقلاب وجود دارد که همچون یک علامت قابل ­تشخیص وقوع­ بیماری به شمار می­رود (برینتون، 1385: 32-31).

1-1- 1- ضعف­های ساختی، اقتصادی و سیاسی

به نظر برینتون در این­ مرحله علیرغم پیشرفت­های قابل­توجه­ اقتصادی جامعه، به علل متعددی از جمله جنگ، حیف‌ومیل دربار و تجملات حکومتی، حکومت با بحران مالی درگیر است. وی معتقد است نگاهی به زندگی اقتصادی این جوامع در سال­های پیش از انقلاب نشان می­دهد این جوامع درمجموع مرفه بودند؛ دوم اینکه دولت­های آن‌ها دچار کمبود مزمن پول بودند؛ سوم آنکه برخی از این گروه‌ها احساس می‌کنند که خط­مشی­های دولتی علیه منافع اقتصادی طبقاتی ویژه آن‌هاست و چهارم اینکه به جز در روسیه، در تبلیغات انقلابی، منافع اقتصادی طبقاتی به عنوان انگیزه­ای برای کوشش در جهت سرنگونی تدابیر سیاسی و اجتماعی موجود، آشکارا اظهار نمی­شد. همچنین از نظر وی در هر چهار مورد، حکومت‌ها نسبتاً ناکارآمد می­نمایند و حکومت شوندگان نیز نسبتاً نابردبار به نظر می­آیند (برینتون،1385: 32-41).

1-1-2- تغییر بیعت روشنفکران از نظام حاکم

از دیدگاه برینتون وقتی روشنفکران جامعه ناظر بر مسائل حاد جامعه باشند، بی­شک شروع به انتقاد از جریان عادی روزانه امور بشری می­کنند و آرزومند یک دگرگونی چشمگیر در جامعه می­شوند؛ اما ازآنجاکه دولتمردان جامعه، در این شرایط گوشی برای شنیدن انتقادات و توصیه­های روشنفکران ندارند، آن‌ها نیز مشغول تدوین بنیادهای فکری و ایدئولوژی انقلابی می­شوند. این­ ایده­ها بخش مهمی از وضع ماقبل انقلابی را تشکیل می­دهد و تأثیر مهمی در انقلاب دارد (برینتون،1385: 59-45).

1-1-3- افزایش اختلافات و ناهمسازی­های طبقاتی

در این وضعیت طبقه حاکم سیاسی و اقتصادی و نظامی دیگر نمی­توانند جامعه و حکومت را اداره کنند و انواع فسادهای مالی، اخلاقی و سیاسی درون آن نفوذ می­کند. اعضای طبقه حاکم به خاطر نوع زندگی پر از تجملات خود توان تأمین هزینه­های زندگی خود را از دست می­دهند و­ به انواع فعالیت­های اقتصادی نامناسب می­پردازند. این ناشایستگی به حدی می‌رسد که حتی خود اعضای طبقه حاکم هم به شایستگی خود برای حکومت کردن شک می­کنند و طبقه حاکم به جای الگو بودن برای طبقات پایین، مورد تمسخر آن‌ها قرار می­گیرد. به نظر برینتون بارزترین نشانه آماده شدن صحنه برای انقلاب، به هم پیوستن روشنفکران ­تغییر بیعت ­داده با اعضای طبقه حاکم جدا شده از آن است (برینتون،1385: 79-59). 

1-2- نخستین مرحله انقلاب: خودانگیختگی

این مرحله تحت عنوان «خودانگیختگی یا برنامه­ریزی» در انقلاب­ها است؛ نتیجه ای‌که برینتون می­گیرد این است که در هر چهار انقلاب، یک دسته از بحث­کنندگان- مخالفان رژیم حاکم و طرفدار انقلاب- معتقدند که نخستین گام­های باشکوه انقلاب به­گونه­ای تقریباً خودانگیخته از سوی ملت برداشته می­شود ؛ دسته دیگر- هواداران رژیم حاکم و مخالف انقلاب- بر این نظرند که این نخستین گام­ها، ثمره یک رشته توطئه‌های به هم بسته­ای است که از سوی ­گروه­های­ کوچک ولی مصمم ناراضیان انجام می­گیرد (برینتون،1385: 95).

برینتون با رد این دو دیدگاه افراطی و تفریطی معتقد است؛ انقلاب­ها به طور خودجوش، با شورش­های مقدماتی مردم شروع می­شوند ولی انقلابیون از فرصت استفاده­کرده و حرکت خودجوش را توسعه داده و با تشویق مردم در جهت براندازی رژیم ­حاکم تلاش جدی بکار برده­اند (برینتون،1385: 108-102).

1-3- دومین مرحله انقلاب: چگونگی بسیج نیروهای انقلابی

1-3-1- قدرت گرفتن میانه­روها 

در هر چهار انقلاب، اولین گروهی که پس ‌از سرنگون شدن نظام سیاسی پیشین به قدرت می­رسد، میانه­روها بودند آن‌ها با وظیفه دشوار اصلاح نهادهای موجود و با ایجاد یک نهاد نوین روبه­رو شده بودند و درعین‌حال­ می­بایست از کارهای ­عادی حکومت کردن نیز غافل نباشند. همچنین میانه­روها به زودی درگیر در جنگ­های داخلی و خارجی شدند و در برابر نیروهایی تندرویی قرار گرفتند که همواره می­گفتند میانه­روها درصدد توقف انقلابند و سرانجام در این کشاکش قدرت شکست خوردند (برینتون،1385: 145).

سپس برینتون ­به رویدادهای دوره فرمانروایی میانه­روها می­پردازد؛  از جمله این رویدادها حاکمیت­ دوگانه است. به نظر برینتون زمانی که میانه­روها قدرت را در دست می­گیرند، از یک طرف بر نهادهای ­رسمی حکومت حاکم هستند و به کمک ­آن­ها جامعه را اداره می­کنند، از طرف دیگر نیروهای انقلابی تندرو هستند که بر نهادهای انقلابی برآمده از فرایند انقلاب حاکم هستند و به‌طور غیررسمی به کمک آن‌ها اعمال حاکمیت می­کنند. بدین شکل «حکومت رسمی» میانه­روها، در برابر«حکومت غیررسمی» انقلابیون تندرو قرار می­گیرد. درنهایت این مرحله با پیروزی تندروها و تبدیل حاکمیت دوگانه به حاکمیت یگانه پایان می­گیرد (برینتون،1385: 162-157).

1-3-2- قدرت گرفتن تندروها

برینتون عقیده دارد دوره حاکمیت تندروها با کودتای آن‌ها علیه میانه­روها آغاز می­شود. از نظروی با سرنگونی میانه­روها انقلاب به مرحله بحرانی خود می­رسد.

1-3-2-1- ویژگی‌های تندروها

به نظر برینتون تندروها که بر سازمان­های انقلابی تسلط دارند، تعدادشان اندک است که این کم شمار بودن خود یکی از سرچشمه­های نیروی آنان است. از نظر وی تعداد زیاد در سیاست نیز مانع توانایی تحرک سریع اتخاذ تصمیمات ­نهایی و رفتن به سوی هدف است. همچنین انضباط، یگانه­اندیشی و تمرکز اقتدار از دیگر نشانه­های فرمانروایی تندروهای پیروز است­.

سرسپردگی در برابر رهبر از دیگر نشانه‌های تندروها بود و در مقابل  رهبران تندرو نیز افراد کارآمدی­اند که برینتون آن‌ها را  مردان­ عمل می­خواند که به اصول ­انقلاب پایبندند. در این راه تندروها از به‌کارگیری خشونت نیز خودداری نمی­کنند.

وقتی تندروها به قدرت می­رسند، حکومتی کارآمدتر از میانه­رو را شکل می­دهند، به علاوه رهبران با وجود قدرت، غالباً حاکمیت خود را به صورت جمعی اعمال می­کنند. تندروها در عرصه اقتصادی به برنامه­ریزی­ اقتصادی از قبیل تثبیت قیمت‌ها، جیره­بندی مواد خوراکی، تنظیم پول، مصادره اموال ضدانقلاب و غیره دست می­یازند. در نهایت برینتون تأکید می­کند که این دوره بحرانی کوتاه است و انقلاب به مرحله بعدی، یعنی حاکمیت عمل­گرایان می­رسد (برینتون،1385: 200-188).

1-3-2-2- اقدامات تندروها

تندروهای متعصب در هر چهار انقلاب، دست به مصادره اموال ­کلیسا زدند. آن‌ها برای عملی کردن این شعارها شروع به حذف­ مخالفان­ کردند تا راه­ را برای تحقق آرمان­ها هموار کنند. محافظه­کاران نظام سیاسی قبل، و حتی میانه­روها تحت تعقیب و آزار، حبس و تبعید و یا قتل قرار می­گیرند و جنگ داخلی و خارجی به وجود می­آید. از دیگر اقدامات تندروها زیر ذره‌بین قرار دادن زندگی افراد عادی است. به­علاوه تندروها در یک «نبرد طبقاتی» درگیر می­شوند؛ از همه ­مهم‌تر آن‌ها سعی می‌کنند کوچک‌ترین گناهان را ریشه­کن سازند در نتیجه می­نوشی، زن‌بارگی، قمار، تنبلی و تکبر در این دوره مورد لعن قرار گرفت. تحقیر دنیا و تشویق ریاضت و تقدیرگرایی نیز از اقدامات مشترک این انقلابی‌ها بود. تندروها، نام­های افراد، مکان­ها، محل­ها، خیابان­ها و حتی ماه­ها را تغییر دادند و نام­های انقلابی را جایگزین کردند. تلاش برای جهان­شمول دانستن انقلاب نیز در هر چهار انقلاب دیده می‌شود، هرچند در واقعیت نهایی، ملیت­گرا و انحصارطلب از کار درآمدند (برینتون،1385: 233-204).

1-3-3- عصر وحشت

برینتون پس از بررسی اقدامات انقلابیون تندرو، درباره توجیه عصر وحشت بحث می‌کند. از نظر وی تمامی متغیرهای این عصر در الگوی پیچیده‌ای از واقعیت به‌هم‌بافته است و بدون این­ها، عصر وحشت و یک بحران کامل در انقلاب به وجود نمی­آید. اولین متغیر عادت به شدت عمل است؛، یعنی موقعیت تناقض­آمیز مردمی که در شرایطی قرار گرفته­اند که ­پیوسته در انتظار امور غیرمترقبه­اند؛ دومین متغیر فشار جنگ داخلی و خارجی است. ضرورت­های جنگ به توجیه ­تمرکز ­شتابان حکومت ­وحشت، دشمنی با ناراضیان درون­گروهی و برانگیختگی­ گسترده­ای­ که به روان­پریشی در نسل امروز معروف است، کمک می­کند؛ سومین متغیر نو بودن ماشین­های این حکومت متمرکز است، بدین معنا­ که این نهادهای حکومت ­وحشت­ نمی­توانند به ­صورتی هموار کار کنند و آنها­ که مدیریت این نهادها را برعهده دارند اگر از نظر سیاسی بی­تجربه نباشند، دست­کم از نظر اداری بی­تجربه­اند؛ چهارم اینکه این زمان با یک بحران اقتصادی شدید نیز همراه است­ که این همان کمبود آشکار در ضروریات زندگی است؛ پنجمین متغیر نیز ستیزهای طبقاتی است­ که به صورت­های­ گوناگون در دوره­ بحرانی هر چهار انقلاب نمایان می­شود؛ ششمین متغیر نیز که جنبه انتزاعی دارد انحصارطلبی تندروها و توان بسیج و سازماندهی ­آن­ها برای حفظ­ قدرت­ و از بین بردن رقیبان و دشمنان می­باشد؛ هفتمین ­متغیر نیز همان عنصر اعتقاد مذهبی­ که ­عصرهای­وحشت ­را به صورت عصرهای پاکدامنی نیز درمی­آورد. اما درکل با وجود این توجیه­ها این وضعیت دوام نمی­آورد زیرا مردم عادی نمی­توانند برای مدت طولانی با انگیزه­های آرمانی زندگی کنند (برینتون،1385: 239-233).

1-3-4- عصر ترمیدور

برینتون مرحله ترمیدور را دوره نقاهت پس از فرونشستن تب انقلاب تعریف می‌کند که در هر چهار انقلاب آن را یافته است. در نتیجه انقلابیون عمل­گرا تن به قبول واقعیت­هایی می‌دهند که در انقلاب دوره قبل امکان نداشت. از نظر برینتون برجسته­ترین نقطه مشترک که در این دوره، استقرار نهایی یک فرد خودکامه است که انقلاب او را به قدرت می­رساند. پس از به قدرت رسیدن فرد خودکامه، «وحشت سفید» واقع می­شود،که در آن تندروهای افراطی که حاضر نیستند تن به عمل­گرایی بدهند به عنوان نابخردان و جنایتکاران سرکوب ­می­شوند تا شرایط برای عادی­سازی جامعه فراهم شود؛ برینتون بعضی از روندهای عادی­سازی را چنین توضیح می­دهد «دادگاه­های ویژه جای خود را به دادگاه­های عادی می­دهند، پلیس ­انقلابی تبدیل  به پلیس معمولی ­می­شود و چوبه‌های دار، گیوتین و جوخه اعدام برای جنایتکاران برجسته نگه­داشته می­شود. همچنین نوعی بخشودگی عام در این دوره اتفاق می­افتد، به تدریج تبعیدیان سیاسی از جمله میانه­روها بخشوده می­شوند، اقدامات مربوط به صدور انقلاب متوقف­ می­شود و ملیت­گرایی و منافع ملی به جای جهان­شمولی انقلاب و رسالت پیامبرانه انقلابیون می­نشیند؛ از دیگر ویژگی­های بارز این دوره جستجوی لذت توأم با رشد فقر است؛ اگرچه هنوز در دوره ترمیدور برخی از شعارهای انقلابی وجود دارد، ولی آرمان­گرایی افراطی فروکش و طبقه حاکم کمتر از حکومت ­تقوا صحبت می­کند. در نتیجه در این انقلاب­ها نوعی بازگشت به عادات کهن در زندگی روزانه مشاهده می‌شود (برینتون،1385: 276-240).

 

 

 

 

 

 

 

 

             

شکل 1- مدل مراحل چگونگی بسیج ­نیروهای انقلابی کرین­برینتون

منبع: نگارندگان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 2- مدل مراحل پیش­انقلابی کرین ­برینتون

منبع: نگارندگان

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 3- مدل نخستین مرحله انقلاب

منبع: نگارندگان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                    

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 4- مدل حاکمیت میانه‌روها کرین برینتون

منبع: نگارندگان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 5- مدل حاکمیت تندروها کرین ­برینتون

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 6- دوره ترمیدورکرین برینتون

منبع: نگارندگان

2- نظریه اریک ­هافر در مورد فرایند جنبش انقلابی

اریک­ هافر در کتاب خود با عنوان پیرو راستین از ویژگی­های مشترک در جنبش­های انبوه­ مذهبی، انقلابی و اجتماعی و ملی مردم سخن می­گوید. از نظر وی؛ تمام جنبش­های انبوه در هواداران خود آمادگی ­جانبازی ­در راستای هدفی مشترک ایجاد می­کنند و تمام تعالیم آموزشی این جنبش­ها، باعث می­شود تعصب، امیدهای پرشور، تنفر و نابردباری در پیروان ایجاد شود. از نظر هافر جنبش­های اجتماعی هرچند از نظر تعلیمات و هدف­های خود با یکدیگر تفاوت داشته باشند، اما هواداران اولیه را از میان گروهی هم‌تراز از افراد بشر به سوی خود جلب می­کنند (هافر،1372: 1).

هافر ریشه جنبش ­انقلابی را، ناکامی و نارضایتی می‌داند که با امید به تغییر رهبری قابل‌اعتماد همراه باشد وی بیان می‌دارد که افرادی که حیات یک ملت یا جهان را تغییر شکل می­دهند، نمی­توانند صرفاً با ایجاد نارضایتی، احراز رهبری و قهرمانی و عنوان کردن ناخشنودی‌های مردم، یا از طریق نشان دادن عقلایی بودن و مطلوبیت تغییرات موردنظر و یا توسل به زور و جبر به منظور کشاندن مردم به راه جدید زندگی، به تحول مطلوب خویش دست یابند. وی بیان می­دارد اگر کمونیست‌ها بر اروپا و بخشی بزرگ از جهان حکمروا شوند، به این دلیل نیست که آن‌ها می­دانند چطور نارضایتی در مردم پدید آوردند، اما به این دلیل است که آنان می­دانند چگونه با موعظه‌های خود بذر امید را در دل‌ها بکارند (هافر،1372: 52-49). پس همین­طور که مشخص است در بحث اریک هافر نقش رهبران- به خصوص رهبران امیدبخش- در جنبش‌های انقلابی دارای اهمیت است بااین‌حال بیان می­دارد که هرچند نقش رهبر را در جهش یک جنبش مهم بدانیم اما تردیدی نیست که رهبر نمی­تواند اوضاعی را به وجود آورد که خیزش جنبش ممکن شود. او نمی‌تواند به مدد جادو از هیچ، یک جنبش بسازد. باید رغبتی به اطاعت و نارضایتی گسترده­ای نسبت به وضع موجود وجود داشته باشد، تا جنبش و رهبری چهره بنماید (هافر،1372: 190).

در نهایت هافر در قسمت پایانی بحث خود سه نوع رهبران انقلابی در فرایند جنبش انقلابی، از هم تمیز می­دهد: 1) سخنوران که کارشان زمینه‌سازی فکری انقلاب، گستردن نارضایتی و سیاسی کردن آن، کاستن میزان مشروعیت نظام حاکم و نشان دادن جامعه آرمانی است؛ 2) متعصبان تندرو که مسئولیت راه­اندازی جنبش را بر عهده ‌دارند و در نهایت نظام حاکم را سرنگون و نظام جدید را ایجاد می‌کنند. برای رسیدن به این مقصود این گروه به صف­بندی­ها دامن زده و بین دوست و دشمن خط‌کشی می­کنند و دشمنان داخلی و خارجی را بزرگ جلوه می­دهند و به تضاد و تعارض­ها دامن می­زنند. 3) نوع سوم رهبران، مردان عمل هستند که اختیار را از دست متعصبان خارج و با قدرت مخالفت‌ها را سرکوب می­کنند و انقلاب را به تعادل می­رسانند (هافر،1372: 256-221).  درنهایت به نظر هافر انقلاب­ها به پیشگامی افراد سخنور آغاز و به یاری مردم ­متعصب تحقق می­یابد و به دست مردان عمل مستحکم می­شود (هافر،1372: 251).

 

 

 

 

 

 

 

                                     

 

 

       
   
     
 
   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                              شکل 7- مدل نقش رهبران انقلابی در جریان فرایند بسیج انقلابی

منبع: نگارندگان

 

3- نظریه ابر شال در مورد بسیج منابع در جریان فرایند انقلابی

از پیشگامانی که به طرح نظریه بسیج منابع[3] پرداخته است، آنتونی ابرشال است. در نظر وی بسیج منابع به فرآیندهایی اشاره دارد که طی آن­ منابع تک‌تک اعضای گروه در راستای دستیابی به اهداف مشترک و برای حمایت از علایق گروه واگذار می­شود. ازآنجاکه بسیج منابع توسط سازمان داخلی ­و ساختار جمع ­تسهیل یا ممانعت می­شود، وی ساختار گروه ­را متغیری ­اصلی در این تحلیل می­داند و میزان و شکل ­کنش ­جمعی ­که به دنبال اهداف جمعی صورت می­گیرد را مبتنی بر سطوح بسیج و منابع کنش جمعی تلقی می­کند. لازم به ذکراست که ابرشال وجه تمایز کنش جمعی از کنش فردی را در بعد عمومی ­و غیر روزمره­ کنش­ جمعی ­و تهدید آن علیه ­گروه­های موجود و پتانسیل آن برای تبدیل­شده به کارگزار تغییر اجتماعی­ می­بیند (ابرشال،1993: 7-6). به نظر وی ­حداقل شرایط برای یک حرکت جمعی، وجود اهداف و دشمن مشترکی است که عامل ستم، نارضایتی و سختی برای اعضای گروه باشد. به نظر وی، «گروه» می­تواند یک ناحیه، قبیله، طبقه، قشر و یا انواع زیرمجموعه یک جامعه باشد (ابرشال،1978: 308-305).

در واقع از نظر ابرشال موضوع اصلی در نظریه تضاد اجتماعی، بسیج منابع، سازمان و کنش ­جمعی است. وی بیان می­کند تضاد اجتماعی، ارتباط­ مستقیمی با توانایی گروه برای نابودی منابع دیگران و افزایش هزینه آنان برای بسیج، بقای سازمان و کنش جمعی دارد. همچنین از نظر وی ساختار و اتحاد گروه نیز تأثیر مستقیمی بر نظریه بسیج منابع می­گذارد. بسیج منابع بر مبنای انتقال منابع افراد به سازمان­ها و واگذاری این منابع در راستای اهداف گروه تعریف می­گردد. سازمان­ها و رهبری می­توانند در صورت نیاز منابع بسیج شده را برای اهداف جدید گروه به­کارگیرند و همچنین قادر هستند روند بسیج را با استفاده از شبکه­های موجود میان اعضای گروه با هزینه­ای پایین گسترش دهند. همچنین برای گروه‌های غیرمنسجم، شکل­گیری بسیج هزینه بیشتری دارد به­طوری­که در ابتدا باید هسته اولیه بسیج ایجاد شود سپس با جمعیت پیوند داده شود. در این زمینه هزینه بقای سازمان هم قابل­توجه خواهد بود.

بنابراین به نظر ابرشال، برای جنبش اعتراضی جدی و مداوم به شرایط نابسامان ­جامعه، سازمان‌دهی و رهبری ضروری است. سازمان می­تواند بر اساس ساخت‌های سنتی، مانند قبیله، خویشاوند، قوم، روستا، و ... شکل گیرد؛ یا می­تواند بر اساس گروها و قشرهای نوین ثانویه مانند گروه­های­ شغلی و مدنی و اقتصادی، شکل بگیرد. شرایط مناسب برای شکل­گیری یک جنبش تنها قشربندی وسیع بلکه جامعه­ای با ساختار گسسته است که در آن ارتباط بین طبقات، اقشار و گروه­های جامعه بسیار کم باشد. در این صورت رهبری درون­گروهی می‌تواند به‌سادگی اعضای گروه یا قشر را بسیج کند. ابرشال بر مبنای مطالعاتی که انجام داده است چهار فرضیه را برای بیان نظریه­اش مطرح می­کند:

1- در یک جامعه گسسته، هرچه سازمان­ها بیشتر و متنوع­تر باشد و مشارکت اعضای آن بیشتر باشد، احتمال وقوع بسیج جمعی مخالفان بیشتر است.

2- هرچه یک گروه از بقیه جامعه ­گسسته­تر­ باشد و روابط رودررو، قوی­تر باشد، بسیج اعضای آن برای یک جنبش اعتراضی آسان­تر است. یعنی ­رهبر درون­گروهی می­تواند از روابط ­سنتی­ گروهی ­در جهت بسیج ­مردم استفاده کند و در نتیجه یک اجتماع سنتی نیز می­تواند زمینه را  برای جنبش فراهم کند.

3- اگر یک­ گروه بر مبنای خطوط سنتی، مانند دین و قومیت از سایر گروه‌ها جدا شد ولی هنوز براساس خطوط انجمنی سازمان نیافته باشد، وقتی کنش جمعی امکان ­دارد که اعضای ­آن دارای احساسات ­مشترک ­ستمدیدگی و خصومت با آن باشد. در این شرایط حرکت ­اعتراضی معمولاً از نظر زمانی ­کوتاه­تر و از نظر درجه خشونت خشن­تر جنبش­هایی خواهد بود که بر اساس­ سازمان­ انجمنی شکل می­گیرد. به نظر ابرشال اگر چنین سازمان و رهبری وجود داشته ­باشد، ایدئولوژی ­انقلابی در متن ارزش­های جامعه موجود است و به راحتی در اختیار رهبران قرار می­گیرد.

4-  شرکت­کنندگان در یک اعتراض ­عمومی و فعالان در یک سازمان ­مخالف، بیش از سایر اشخاص، فعال و همبسته با جمع خواهند بود. در حالیکه افراد منزوی، فقط پس ­از بالاگرفتن جنبش به ­آن ملحق می­شوند (ابرشال،1973: 135-118).

به نظر ابرشال چهار سطح از شرکت­کنندگان در یک جنبش وجود دارد:

۱- معدود رهبران سطح بالا؛

۲- رهبران سطح پایین متعدد؛

۳- اعضای عادی جنبش؛

۴- بقیه مردم که نقش فعالی در جنبش ایفا نمی­کنند. مانند هواداران و تماشاگران.

از نظر ابرشال یک جنبش پایدار به سازمان و رهبری نیاز دارد. به اعتقاد وی رهبری مناسب برای تداوم جنبش انقلابی یکی از منابع نایاب است؛ و رهبران سطح بالا و متوسط یک جنبش معمولاً از طبقات بالا و متوسط جامعه برمی­خیزند و برای مشارکت­کنندگان در سایر سطوح جنبش، میزان خطر و پاداش اهمیت دارد به‌طوری‌که هر چه میزان خطر به پاداش کمتر باشد، امکان جذب افراد به جنبش بیشتر است (ابرشال،1973: 163-146).

                                       

                                                       

 

 

       
   
     
 

 

 

 

شکل 8- مدل بسیج منابع در فرایند انقلاب آنتونی ابرشال

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 9 – سازماندهی بسیج انقلابی

 

 

 

 

 

 

 

 

                                              شکل 10- شرکت کنندگان در جنبش

 

       
 

۴ فرضیه اصلی ابرشال

 
 
     

 

 

 

       
     
 
   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 11- فرضیه اصلی ابرشال

منبع: نگارندگان

4- نظریه مک کارتی و زالد در مورد بسیج منابع

از نظر مک ­کارتی و زالد جنبش‌های اجتماعی، منابع را در جهت اهداف خود بسیج می­نمایند. آنان جنبش‌های اجتماعی را چیزی جز ساخت­های انتخاب‌شده‌ای که در راستای تغییرات اجتماعی جهت داده ­شده­اند، نمی­بینند. برای آنان­ ساخت جنبش­های اجتماعی از سه نوع سازمان یا سه گروه از سازمان­ها تشکیل ­می­یابد. این ­سه ­گروه ­عبارتند از: الف) سازمان جنبش اجتماعی، ب) گروه­های  شاغل در جنبش‌های اجتماعی و ج) بخش­ جنبش ­اجتماعی (مک کارتی وزالد، 1977: 1213). سازمان­های جنبش اجتماعی، سازمان­های ­تخصصی ­جنبش­های ­اجتماعی ­هستند. گروه­های شاغل در جنبش‌های اجتماعی از سازمان­های­ جنبش ­اجتماعی مختلفی تشکیل شده­اند ­که به دنبال هدف­ خاصی هستند و معمولاً به عنوان یک جنبش ­اجتماعی ­تلقی می­شوند. بخش ­جنبش­های اجتماعی ­شامل تمام­ گروه­های شاغل در جنبش­های اجتماعی مربوط به همة جنبش­های اجتماعی یک جامعه می­شود. این سازمان­ها منابع، افراد و دیگر سازمان­ها را برای تحقق اهداف جنبش­های اجتماعی بسیج می­کنند.

افراد و سازمان‌هایی که مورد بهره­برداری جنبش‌های اجتماعی قرار می­گیرند شامل­ هواداران(کسانی که به اهداف جنبش­های اجتماعی اعتقاد دارند)، غیرهواداران و اعضای ­اصلی (که منابع را فراهم می­کنند)، عموم تماشاچیان (که مخالف جنبش های اجتماعی نیستند بلکه شاهد آن هستند)، ذینفعان بالقوه (که از به ثمر رسیدن اهداف جنبش‌های اجتماعی سود می­برند)، هواداران­ آگاه (که به دنبال منفعت مستقیم از جنبش‌های اجتماعی نیستند)، اعضای ­اصلی ­آگاه (که به حمایت مستقیم از جنبش‌های اجتماعی می­پردازند اما به دنبال منافع­ مستقیم نیستند) و نخبگان جنبش­های اجتماعی ­آن­هایی هستند که کنترل حوزه­های بزرگتری از منابع را در دست دارند (مک کارتی وزالد ، 1977: 1222-1221).

مک­ کارتی ­و زالد با استفاده از منطق اقتصادی قانون عرضه و تقاضا، به توضیح چگونگی­ عرضه و تقاضای منابع در بخش جنبش­های اجتماعی یک جامعه  می­پردازند. از نظر آنان منابع عبارتند از مشروعیت، پول، تسهیلات و نیروی ­کار.  افراد و سازمان­های ­مذکور در فوق ­کنترل این منابع را به دست دارند و سازمان­های ­جنبش­ اجتماعی می­باید این ­منابع را در راستای اعتقادات آنان تجهیز نمایند، البته نه با قدرت انتخاب ­کامل.  وقایع مداخله­گری نظیر جنگ، روندهای­گسترده­تر اقتصادی و فاجعه­های طبیعی وجود دارند که ­می­توانند بر توانایی ­سازمان­های جنبش ­اجتماعی­ در ­تحصیل ­منابع تأثیر بگذارند. زالد و مک­ کارتی بین فرد و جامعه تفکیکی قائل نمی­شوند و در مدل خود هیچ خصوصیتی برای آنان قائل نیستند. فرد و جامعه هر دو به عنوان منابع تلقی ­می­شوند و به وسیلة­ سازمان­های جنبش ­اجتماعی بسیج ­می­شوند. موفقیت ­و ­شکست جنبش‌های اجتماعی بستگی به این دارد که سازمان­های جنبش ­اجتماعی ­چگونه طراحی ­شده و به ­کار گرفته شوند و تا چه حد در تجهیز یا بسیج ­منابع موفق باشند (مک کارتی وزالد ، 1977: 1223-1218).

مک­کارتی ­و زالد در مورد منابع، بخش جنبش‌های اجتماعی و رشد گروه­های ­شاغل در جنبش­های اجتماعی یازده فرضیه بیان می­کنند:

۱- هرچه مقدار منابع در اختیار توده­های مردمی و نخبگان افزایش می­یابد، مقدار مطلق و نسبی منابع در دسترس بخش جنبش­های اجتماعی نیز افزایش پیدا می­کند (مک کارتی وزالد ، 1977: 1224).

۲- هر چه ­مقدار مطلق منابع در دسترس­ بخش­ جنبش­های ­اجتماعی ­افزایش­ یابد، احتمال­ اینکه­ گروه­های ­شاغل ­در جنبش­های اجتماعی و سازمان­های جنبش اجتماعی­ ­جدیدی جهت رقابت برای این منابع توسعه یابد، افزایش می­یابد (مک کارتی وزالد ، 1977: 1225).

۳- صرف­نظر از منابع در دسترس ذینفعان بالقوه، هرچه مقدار منابع در دسترس هواداران آگاه افزایش یابد، احتمال توسعه­ سازمان­های­ جنبش ­اجتماعی­ وگروه­های شاغل در جنبش­ها­ی ­اجتماعی­که پاسخگوی ­اولویت­هایی ­برای تغییر هستند افزایش می­یابد.

۴- هرچه ­­سازمان­های جنبش ­اجتماعی وابستگی بیشتری به اعضای ­اصلی داشته ­باشد، جریان ­منابع به ­سازمان­های جنبش­اجتماعی پایداری ­کمتری خواهد داشت (مک کارتی وزالد ، 1977: 1228).

۵- سازمان­های­ جنبش­ اجتماعی­ که ­تلاش ­­می­کند اعضای ­اصلی ­­آگاه و ذینفع را از طریق ساختارهای­ بخش فدراسیونی و در نتیجه انگیزه­های متحدکننده به سازمان متصل­کند محتمل است­که دارای سطوح ­بالایی از تنش و درگیری باشد.

۶- سازمان­های­ جنبش ­اجتماعی قدیمی­تر نسبت به سازمان­های­ جنبش­ اجتماعی جدیدتر به احتمال بالاتری در سراسر چرخه رشد و کاهش گروه­های شاغل در جنبش های اجتماعی ایستادگی می­کند.

۷- هرچه گروه­های­ شاغل در جنبش­های ­اجتماعی ­­رقابتی­تر باشد (تابعی از تعداد و اندازه سازمان­های جنبش ­اجتماعی موجود) احتمال اینکه سازمان­های جنبش ­اجتماعی ­­جدید اهداف ­و ­استراتژی­های محدودتری را پیشنهاد دهند بیشتر می­شود.

۸- هرچه درآمد سازمان­های جنبش­اجتماعی بیشتر باشد احتمال وسعت سازمان و حرفه­ای بودن کادر و کارکنان آن افزایش پیدا می­کند.

۹- هرچه بخش­ جنبش­ اجتماعی بزرگتر و گروه­های ­شاغل در جنبش­های ­اجتماعی ­خاص ­گسترده­تر باشد احتمال توسعه حرفه­های جنبش­ اجتماعی بیشتر می­شود. منظور از حرفه ­جنبش ­اجتماعی ترتیبی ­از موقعیت­های ­کارکنان حرفه­ای است­ که توسط هواداران در تعدادی از سازمان­های جنبش­ اجتماعی و یا موسسات پشتیبان برگزار می­شود.

۱۰- هرچه به سازمان­های جنبش ­اجتماعی توسط ­­اعضای ­اصلی بودجه ­بیشتری ­داده ­شود احتمال اینکه ­کارگران اعضای اصلی ذینفع برای اهداف استراتژیک به نسبت کار سازمانی به خدمت گرفته شوند بیشتر می­شود.

۱۱- هرچه سازمان­های­ جنبش ­اجتماعی کارگران بیشتری با زمان اختیاری به کارگرفته باشد آسان­تر می­تواند تیم­های موقتی را توسعه دهد (مک کارتی وزالد ،1977: 1236-1224).

در مقاله­ای دیگر که مک­ کارتی با مشارکت ادوارد نوشته است؛ در مورد نقش منابع در بسیجِ کنش ­جمعی صحبت شده است. آنان بر توزیع نابرابر انواع مختلف منابع میان­ گروه­های اجتماعی و نقش آن در بسیج افراد تأکید می­کنند. در نظر آن‌ها نظریه بسیج منابع به دنبال درک چگونگی غلبه ­گروه­ها بر نابرابری­ منابع در راستای ­رسیدن به اهدافشان در جهت تغییر اجتماعی است. از نظر این­دو از جمله دلایل­ توزیع  نابرابر منابع در بین گروه­های ­اجتماعی می­توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف) تغییرات ­مکانی در روند بسیج جنبش اجتماعی: منابع ­حیاتی در مناطق اصلی متمرکز شده­اند و در مناطق حاشیه­ای کمیاب­تر هستند. در نتیجه منابع مورد نیاز بسیج­ جنبش ­اجتماعی در مناطق ­مرکزی آسانتر در اختیارکنشگران جمعی بالقوه قرار می­گیرد. مطالعات­ وسیعی نشان می­دهدکه احتمال ­ظهور جنبش­در­ مناطق ­شهری ­همچنین کشورهای بزرگ­ که  فعالیت­های ­بالقوه­ در ­مجاورت ­گستره ­وسیع­تری ­از­ منابع قرار­دارد، بیشتر است. مسائل اجتماعی شهری و اخیرا مناطق حومه شهری در مقایسه با همتایان روستایی خود از توجه سیاسی، بشر دوستانه و رسانه­ای بیشتری برخوردار هستند.

ب) تغییرات تاریخی در دسترس پذیری منابع: ارزش منابع خاص و مقدار منابع در یک حوزه خاص در طول زمان متغیر است. به عنوان مثال افزایش سرعت نوآوری­ها ممکن است باعث تسریع منسوخ­ شدن روش­ها یا تجهیزات مهم شود. به عنوان مثال تلفن به عنوان وسیله­ به اشتراک­گذاری اطلاعات جنبش مورد استفاده قرار گرفت و شرکت در رویدادها یا انجمن­های اجتماعی را کاهش داد. بعدها­ پست ­الکترونیک به ­سرعت جایگزین تجهیزات ارتباطی قبلی شد و از آن برای اطلاع رسانی در بین گروه بزرگی از افراد استفاده شد.

پ) تفاوت­های اجتماعی در دسترس‌پذیری منابع: در این زمینه ظهور بخشی از پژوهشگران با جهت­گیری نظری متفاوت منجر به ایجاد "طبقه متوسط جدید" با تعهدات اجتماعی و فرهنگی متمایز و موقعیت اقتصادی مشابه می­شود که این عامل خود محرک اصلی در پیدایش­ جنبش­های ­اجتماعی جدید است.

به‌طورکلی بین طیف منابعی ­که در دسترس ­حوزه­ها است و سرعت و دامنه بسیج­ شدنشان ­در ­پیگیری اولویت­های تغییرات اجتماعی رابطه مستقیمی وجود دارد. بنابراین جمعیت جنبش­های ­اجتماعی در یک جامعه نمایانگر تنها بخشی از جنبش­های اجتماعی بالقوه ­آن است. در نتیجه جنبش­های بسیج ­شده در هر جامعه­ای به احتمال بالاتر اولویت­های تغییر اجتماعی حوزه­هایی را نشان می­دهد که منابع بیشتری را در دسترس داشته ­باشند. نهایتاً در دسترس بودن منابع مختلف برای کنشگران

اجتماعی و داشتن امتیاز به منظور دسترسی به این منابع احتمال کنش جمعی مؤثر را افزایش می­دهد. به این صورت نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی ­گسترده­تر ایجاد بسیج موفق را برای گروه­های صاحب‌امتیاز بیشتر می­کند (ادواردز و مک­ کارتی،2004: 120-11).

 

 

 

 

­­­

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل 12- مدل بسیج منابع زالد و مک­ کارتی منبع: نگارندگان

نتیجه‌گیری

در این مقاله برخی از  نظریه­های فرآیند بسیج انقلابی و مدل‌های نظری آن‌ها بررسی شد. نظریه‌های مربوط به فرایند بسیج انقلابی در پی بررسی عواملی هستند که سبب می­شود حرکت جمعی اولیه روزبه‌روز رشدیافته­تر و وسیع­تر ­شود و در نهایت به یک بسیج فراگیر علیه رژیم منجر گردد. به‌این‌ترتیب در این مقاله به بررسی نظریه­های فرایند انقلابی کرین­ برینتون، اریک­ هافر، آنتونی ابرشال و زالد و مک کارتی  پرداخته شده است.

کرین برینتون معتقد است انقلاب های چهارگانه انگلیس، آمریکا، فرانسه و روسیه همگی در مراحل بسیج انقلابی که شامل مرحله پیشا انقلابی، مرحله نخست انقلاب، روی کار آمدن میانه­­­ روها، روی کار آمدن تندروها و عصر ترمیدور است، شریکند. هافر رهبران انقلابی را در سه گروه سخنوران، متعصبان تندرو و مردان عمل قرار می دهد و معتقد است انقلاب­ها به پیشگامی افراد سخنور آغاز و به یاری مردم ­متعصب تحقق می­یابد و به دست مردان عمل مستحکم می­شود.

به نظر ابرشال بسیج منابع به فرآیندهایی اشاره دارد که طی آن­ منابع تک‌تک اعضای گروه در راستای دستیابی به اهداف مشترک و برای حمایت از علایق گروه واگذار می­شود. وی چهار فرضیه را برای بیان نظریه­اش مطرح می­کند: اول؛ در یک جامعه گسسته، احتمال وقوع بسیج جمعی مخالفان بیشتر است. دوم؛ هرچه یک گروه از بقیه جامعه گسسته تر باشد، بسیج اعضای آن برای یک جنبش اعتراضی آسان تر است. سوم، اگر یک گروه بر مبنای خطوط سنتی مانند دین یا قومیت از سایر گروه ها جدا شد، وقتی کنش جمعی امکان دارد که اعضای آن دارای احساسات مشترک ستمدیدگی باشند. و فرضیه آخر، شرکت کنندگان در یک اعتراض عمومی و فعالان در یک سازمان مخالف، بیش از سایر اشخاص، فعال و همبسته با جمع خواهند بود، در حالیکه افراد منزوی، فقط پس از بالا گرفتن جنبش به آن ملحق می شوند.

از نظر مک کارتی و زالد جنبش‌های اجتماعی، منابع را در جهت اهداف خود بسیج می­نمایند. برای آنان­ ساخت جنبش­های اجتماعی شامل این موارد است: سازمان جنبش اجتماعی، افراد و گروه های شاغل در جنبش‌های اجتماعی، منابع­ جنبش ­اجتماعی، عوامل تاثیرگذار بر توانایی سازمان جنبش اجتماعی درتسهیل منابع و دلایل توزیع نابرابر منابع میان گروه های اجتماعی.

    در مقایسه این اثر با مقاله پناهی (1385) با عنوان «اثر انقلاب اسلامی بر نظریه‌های فرایند انقلاب»، مقاله پناهی صرفاً به بررسی و مطالعه فرایند جنبش انقلاب اسلامی پرداخته است و بررسی تفصیلی نظریه­های بسیج فرایند انقلابی را خارج از حوصله بحث قلمداد کرده است؛ به‌طوری‌که وی با تحلیل محتوای کیفی 57 مقاله انگلیسی در مورد انقلاب اسلامی به بررسی تأثیر انقلاب اسلامی بر نظریه‌های فرآیند انقلاب مانند نظریه‌های مربوط به شکل­گیری جنبش انقلابی، نقش ایدئولوژی و فرهنگ در جنبش انقلابی، بسیج انقلابی و مشارکت توده‌ای، نقش رهبری و در نهایت نقش خشونت پرداخته است و در نهایت نتیجه می‌گیرد که وقوع انقلاب اسلامی ایران و مطالعه آن منجر به کشف ناسازگاری‌های علمی در نظریه­های مربوط به فرایند جنبش انقلابی شده و دگرگونی قابل‌توجهی در این نظریه‌ها ایجاد کرده است. درصورتی‌که اثر حاضر با روش تحلیل اسنادی به بررسی تفصیلی 4 نسل نظریه­های فرایند بسیج انقلابی پرداخته است.

در مقایسه مقاله حاضر با مقاله خرمشاد (1383) با  عنوان «تولد و شکل‌گیری نسل چهارم تئوری‌های انقلاب»، باید گفت که مقاله  وی در پی استخراج رهیافت‌های چهارگانه نوین برخاسته از انقلاب اسلامی – یعنی رهیافت‌های فرهنگی، انقلاب‌های  اجتماعی جهان سومی، معنویت گرایانه و ماوراءالطبیعت گرایانه - است و آن‌ها را نسل چهارم نظریه‌های انقلاب تلقی می‌کند.  درصورتی‌که مقاله حاضر به بررسی نظریه‌های فرایند بسیج انقلابی  می‌پردازد و در پی تقویت مبانی نظری در این حوزه است. لذا از طریق ترسیم مدل‌های نظری، این روند را در پیش می‌گیرد.

همچنین مقاله مشیرزاده (1375) با عنوان مروری بر نظریه‌های انقلاب در علوم اجتماعی صرفاً به  تلاش برای تعریف انقلاب و گونه شناسی نظریه‌های انقلاب پرداخته و نظریه‌های مربوط به انقلاب را به سه دسته کلاسیک، توصیفی و تبیینی تقسیم کرده است و بررسی آرای مارکس، توکویل، دورکیم، پارتو، وبر و جانسون و همچنین نظریه‌های روان‌شناختی گشوندر، دیویس و در نهایت نظریه‌های جامعه‌شناختی پارسونز و غیره پرداخته است. درصورتی‌که مقاله حاضر به بررسی نظریه‌هایی در روند فرایند بسیج انقلابی پرداخته است که کمتر به آن‌ها توجه شده است و برای تفهیم راحت‌تر آن‌ها در پایان هر نظریه مدلی نظری در رابطه با آن ترسیم شده است.

 



[1] . دانشیار علوم سیاسی دانشگاه شاهد  (نویسنده مسئول:keshavarz@shahed.ac.ir)

[2] . دانشجوی دکترای تخصصی مطالعات سیاسی انقلاب اسلامی دانشگاه شاهد  

     (malihe.salem55@gmail.com)

[3] . Resource mobilization

 

 

الف- منابع فارسی
-    برینتون، کرین (1385)، کالبدشکافی­ چهار انقلاب، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات ­زریاب.
-    پناهی، محمد حسین (1392)، نظریه‌های انقلاب، وقوع، فرایند و پیامدها، تهران، انتشارات سمت.
-   --------- (1385)، «اثر انقلاب اسلامی ایران در نظریه­های فرایند جنبش انقلابی»، مجله علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی، شماره 36، صفحه 70-37.
-    تیلی، چارلز (1385)، از بسیج تا انقلاب، ترجمه علی مرشدی زاد، تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی
-   خرمشاد، محمدباقر (1383)، «بازتاب انقلاب اسلامی در نظریه­های انقلاب:تولد و شکل­گیری نسل چهارم تئوری­های انقلاب»، مجله جامعه‌شناسی ایران، شماره 19، صفحه 123-86.
-    مشیرزاده، حمیرا (1375)، «مروری بر نظریه‌های انقلاب در علوم اجتماعی»، مجله راهبرد، شماره 9، صفحه 156-107.
-    هافر، اریک (1372)، پیرو راستین، ترجمه فیروزه خلعتبری، تهران انتشارات صنوبر.
ب- منابع انگلیسی
 
-      Brinton, Crane (1938), The Anatomy of Revolution, first ed.,; revised ed., New York, Vintage Books, 1965.
-     Edwards Bon, McCarthy John D., (2004), “Resources and Social Movement Mobilization” in The Blackwell Companion to Social Movements, pp. 116-152.
-     Edwards, Lyford P. (1927), The Natural History of Revolution, Chicago: University of Chicago Press.
-     Fireman, Bruce and William Gamson, (1977), “Utilitarian Logic in the Resource Mobilization Perspective” in Dynamic of Social Movements: Resource Mobilozation, Tactics and Social Control, pp. 8-44.
-     Gamson William, (1975), The Strategy of Social Protest. Homewood: The Dorsey Press.
-     Goldestone, Jack A, (1980), "Theories of Revolution the Third Generation", World Politics, 32, pp. 245 – 260.
-     Goodwin, Jeffrey Roger (1988). States and revolutions in the Third World: A comparative analysis. Harvard University.
-     Gurr, Ted Robert, Why Men Rebel, (1970), Princeton University Press.
-     Hoffer, Eric., (1951), The True Believer, Harper and Brothers.
-     Johnson, Chalmers A (1966). Revolutionary Change. Little Brown & Company.
-     Mccarthy John D., Zald Mayer N., (1977), “Resource Mobilization and Social Movements: A Partial Theory” in American Journal of Sociology, Vol. 82, No.6, pp.1212-1241.
-     Oberschall Anthony, (1978), “Theories of Social Conflict” in Annual Review of Sociology, Vol. 4.
-     Oberschall Anthony, (1993), Social Movements: Ideologies, Interests, and Identities. New Brunswick: Transaction Books.
-     Oberschall Anthony, (1973), Social Conflict and Social Movements. New Jersay: Prentice hall, Inc.
-      Taylor, Stan (1984), Social Scienc and Revolution ,New York: St. Martins  press,, pp.1-2.
-     Tilly, Charles (1978), From Mobilization to Revolution, London:Addison-Wesley Pyblishing Co.
-     Zimmermann, Ekkart (1990), “On the Outcomes of Revolutions: Some Preliminary Considerations”, in Sociological Theory, Vol. 8, No. 1.