پاکدامن, محمد, گوهری مقدم, ابوذر. (1398). تأثیر راستگرایی افراطی اسرائیلیهای روستبار ضد فلسطینیان بر رشد گروههای یهودی نئونازی در اسرائیل. جامعهشناسی سیاسی جهان اسلام, 7(14), 1-28. doi: 10.22070/iws.2019.3474.1609
محمد پاکدامن; ابوذر گوهری مقدم. "تأثیر راستگرایی افراطی اسرائیلیهای روستبار ضد فلسطینیان بر رشد گروههای یهودی نئونازی در اسرائیل". جامعهشناسی سیاسی جهان اسلام, 7, 14, 1398, 1-28. doi: 10.22070/iws.2019.3474.1609
پاکدامن, محمد, گوهری مقدم, ابوذر. (1398). 'تأثیر راستگرایی افراطی اسرائیلیهای روستبار ضد فلسطینیان بر رشد گروههای یهودی نئونازی در اسرائیل', جامعهشناسی سیاسی جهان اسلام, 7(14), pp. 1-28. doi: 10.22070/iws.2019.3474.1609
پاکدامن, محمد, گوهری مقدم, ابوذر. تأثیر راستگرایی افراطی اسرائیلیهای روستبار ضد فلسطینیان بر رشد گروههای یهودی نئونازی در اسرائیل. جامعهشناسی سیاسی جهان اسلام, 1398; 7(14): 1-28. doi: 10.22070/iws.2019.3474.1609
تأثیر راستگرایی افراطی اسرائیلیهای روستبار ضد فلسطینیان بر رشد گروههای یهودی نئونازی در اسرائیل
1دانشجوی دکتری جامعهشناسی سیاسی دانشگاه امام صادق(ع))
2دانشیار علوم سیاسی، دانشگاه امام صادق (ع)
چکیده
یکی از مهمترین منابع افراطگرایی، نارضایتی و احساس شکست است که میتواند تمایل افراطی را برای غیریتسازی و اتحاد برمبنای اشتراکهای «خودیها» و تفاوتهای موجود با «دیگران» ایجادکند؛ اما تعریف این دو گروه، ایستا نیست بلکه به میزان گسترش افراطیگری و راستگرایی، «خودیها» محدودتر و «دیگران» گستردهتر میشوند.
هدف از این مطالعه، بررسی تأثیر راستگرایی افراطی، ضد عربها و تأثیر این غیریتسازی بر رشد گروههای نئؤنازی یهودی در اسرائیل است؛ این پژوهش، مطالعهای توصیفی- تحلیلی از نوع پسواقعهای بوده و دادههای مورد نیاز آن با بررسی اسناد و آمارهای موجود درباره گروههای نئونازی یهودی جمعآوریشدهاست.
در نوشتار حاضر، روسهای اسرائیلی، در مقام یکی از ناراضیترین کاستهای ساکن سرزمینهای اشغالی بررسیشدهاند؛ این پژوهش، پس از بررسی جوانب نارضایتی روسهای اسرائیلی و بیان عوامل شکلگیری و زایایی آن، به رشد حزب راستگرای افراطی اسرائیل بیتنو به زعامت آویگدور لیبرمن روستبار و همچنین اقبال روسها در جایگاه پرجمعیتترین گروه قومیتی، به این حزب میپردازد. لیبرمن و حزب اسرائیل بیتنو بر طبل دشمنی با عربها میکوبند و با اتخاذ شدیدترین رویکردها ضد فلسطینیان، برای متحدکردن خودیها تلاشمیکنند؛ این غیریتسازی که در زمان جنگ به حداکثر میزان خود میرسد، مولد خشونت ضد دشمنان عرب و افزایش بسیج اجتماعی است؛ اما یافتههای این تحقیق نشانمیدهند که پس از پایان جنگ، خشونت و غیریتسازی درون جامعه صهیونیستی جریانمییابد و با تحدید گروه «خودیها»، نوک پیکان را از دشمن خارجی عرب متوجه مخالفان داخلیمیکند؛ بنابراین این غیریتسازی بهمثابه شمشیری دولبه، اگرچه در کوتاهمدت، بسیج اجتماعی میان اسرائیلیها را موجبمیشود، در بلندمدت، تسری غیریتسازی به درون جامعه صهیونیستی و فراهمآمدن بستری برای تسویهحسابهای قومیتی را بهدنبالخواهدداشت.
درباره شکافهای قومیتی اسرائیل در آثار پژوهشگران، گاه بهصورت مستقیم و گاه غیرمستقیم سخن بهمیانرفتهاست اما به «اقدامهای نژادپرستانه اسرائیلیهایی که از مناطق مختلف جغرافیایی آمدهاند»، کمتر توجهشدهاست؛ این موضوع از آن جهت اهمیتدارد که جامعه صهیونیستی اسرائیل که در سایه همیشگی هولوکاست زندگیمیکند، انتظارنداشته با یهودیان یهودستیز، مواجه شود که این پدیده، نظام ارزشی حاکم را با چالشی جدی روبهروکردهاست (Sela-Shayovitz, 2011, p. 67).
دراینمیان، مهاجرانی که از شوروی سابق آمدهاند، سهمشان در تشکیل گروههای نژادپرست یهودستیز، قابلتوجه بودهاست؛ اما چرایی این تمایل به تندروی، بیش از بررسی سیر تاریخی آن اهمیتدارد چراکه این روند همچنان ادامهداشته، به گروههای قومیتی دیگر بهجز روسها تسریمییابد.
در این مقاله تلاششدهاست تا با بیان دلایل این گرایش و تأثیری که از سیاستهای راستگرایانه افراطی مسئولان اسرائیلی میپذیرند، مدلی برای تحلیل آینده این گروهها و ارتباط آنها با غیریتسازی فزاینده ضد عربها ارائهشود؛ در همین راستا روسها در مقام بازیگران اصلی این جنبش، پس از مواجهه با غیریتسازی[1] جامعه اسرائیلی و عدم بهبود وضع اقتصادیشان، احساسکردند، شکستخوردهاند؛ گروهی از نسلهای[2] ۱.۵ به بعد به گرایشهای راست افراطی و عقاید فاشیستی و جرایم خشونتبار ضد سایر شهروندان اسرائیلی (و ازجمله یهودیان) رویآوردهاند تا مخالفت خود را با وضع موجود نشانداده، بهنوعی انتقامبگیرند.
ازاساس، این پرسش، مطرح است که «آیا ارتباطی میان رفتارهای سیاستمداران اسرائیلی و گروههای اسرائیلی یهودستیز وجوددارد؟»؛ در پاسخ بایدگفت که به اهمیت صعود روسهایی راستگرا مانند آویگدور لیبرمن تا وزارت جنگ و تأثیر احتمالی آن بر رشد عدم رواداری اقلیتهای قومیتی و گسترش نژادپرستی بهعنوان سازوکاری برای ابراز مخالفت با وضع موجود،بایدتوجهشود.
چنین مینماید که با گسترش حضور راستگرایان در عرصه سیاست اسرائیل و گسترش عربستیزی از طریق این افراد، اقدامهای نژادپرستانه گروههای نئونازی، درون جامعه صهیونیستی روبهافزایشمیگذارد. بررسیها نشانمیدهند، مادامیکه نژادپرستی ضد فلسطینیان ازسوی مقامهای رژیم صهیونیستی افزایشمییابد، این تنفر بهصورت شمشیر دولبه عملمیکند؛ مقامهای صهیونیست میکوشند تا از طریق بسیج اجتماعی ضد فلسطینیان، همبستگی اجتماعی را افزایشدهند اما این اقدام، خود به بستری برای تسویهحسابهای قومیتی تبدیلخواهدشد که این مهم با تخریب هویت ملی و تقویت قومیت در مقابل آن، لطمههایی جبرانناپذیر را بر پیکر جامعه صهیونیستی واردمیکند.
در این مقاله برای پاسخ به ارتباط میان راستگرایی افراطی و نفرتپراکنی ضد عربها و رشد گروههای نئونازی، ابتدا گروه پاترول ۳۶ بهعنوان یکی از مهمترین نمونهها بررسیشده و سپس با ارائه مدلی مفهومی به بیان سازوکار شکلگیری این گروهها پرداختهشدهاست؛ درادامه با بررسی آمار جرایم نژادپرستانه، روند این گرایشها در آینده پیشبینیشدهاست.
الف- بررسی ادبیات موضوع و پیشینه پژوهشی
به دلیل حساسیت این موضوع، دولت اسرائیل، همواره وجود گروههای نئونازی را انکارکردهاست؛ بنابراین منابع پژوهشی در این باب، بسیار اندک و انگشتشمارند؛ درادامه بهاجمال به بررسی پژوهشهای موجود میپردازیم؛ تیتزمن با مقایسه اقلیت روس در آلمان و اسرائیل، به ناکامیهای جوانان روس در سه حوزه زبانی، خانوادگی و وجود تبعیضها اشاره و ثابتمیکند که در مقایسه با اقلیت روس ساکن آلمان، وضع این اسرائیلیهای روستبار بدتر بوده، در آینده نیز بهبودنمییابد؛ چراکه برخلاف روسهای آلمان، در اسرائیل با گذشت زمان، مشکلهایی نظیر خشونت خانگی، ناتوانی در برقراری ارتباط قوی میان اعضای خانواده و مواجهه با عبری بهعنوان زبانی بیگانه، در کنار تبعیضهایی که روزانه در مدارس، خیابانها و بهطورکلی در بدنه جامعه صهیونیستی با آن مواجهاند، همچنان وجوددارد (Titzmann, Silberein, Mesch, & Schmitt-Rodermund, 2011, p. 786)؛ اما او با بیتوجهی به عامل سیاسی، از رشد راستگرایی در آفاق سیاست اسرائیل و تأثیر آن بر پدیده نژادپرستی و نئونازیسم غافل بودهاست.
سلا شیوویتز، توجه خود را به دو عامل جهانیشدن و مهاجرت معطوفداشتهاست؛ او با بررسی گروههای نئونازی در اروپا و آمریکا، عامل فرهنگ و طرد قومیتی ازسوی فرهنگِ میزبان را عاملی آشکار در انزوای مهاجران و تقویت گرایشهای نژادپرستانه در میان آنها میداند؛ علاوهبرآن، عواملی مانند جهانیشدن و انتشار ایدئولوژی فاشیستی بر اثر گسترش فضای مجازی و تسهیل دسترسی به محتوای نژادپرستانه مانند موسیقیهای راک قدرتِ سفید،[3] در کنار ورود نژادپرستان از طریق عامل مهاجرت را بهعنوان رکن دوم تحلیل خویش اقامهمیکند (Sela-Sheyovitz, 2012, p. 214)؛ اگرچه او در جایی دیگر بهصورت حاشیهای به نقش عامل سیاست، آن هم به نقل از روزنامههای اسرائیلی میپردازد، پرداختن به سیاست، موضوع اصلی نبوده و تغییر نظام ارزشی حاکم در جامعه مرادبودهاست (Sela-Shayovitz, 2011, pp. 67-82).
خالد سعید، دلیل شکلگیری گروههای نژادپرست روس در اسرائیل را بهاجمال دو عامل میداند: نخست، ویژگی منحصربهفرد این کاست و تنفر آنان از غیر خودشان و عامل دوم، گرایش به نژادپرستی بهعنوان بازخوردی در برابر رویکرد تحقیرآمیز جامعه صهیونیستی اسرائیل؛ تحلیل سعید نیز همچون موارد پیشین، جنبه سیاسی ندارد (سعید، ۲۰۱۴).
رونن برگمن در گوشهای از کتاب خود به پدیده گروههای ترور یهودی اشارهکرده که روسها در سالهای پیش از اشغال فلسطین، آنها را ایجادکردهاند و خاطرنشانمیکند که این جوخههای ترور، یهودیان مخالف تشکیل دولت صهیونیستی را نیز بهقتلمیرساندند؛ وی در توضیح این گروهها بر ویژگی عملگرابودن روسها تأکیدمیکند (Bergman, 2018).
اسعد غانم نیز، همچون برگمن با بیان پیشینه قتل یهودیان مخالف توسط روسهای اسرائیلی، تنها بر ویژگی عملگرابودن آنها تکیهمیکند (Ghanem, 2013).
درمجموع، جای خالی نگاهی ژرف به وضعیت سیاسی روسها و ارتباط آن با رشد گرایشهای نژادپرستانه در اسرائیل و راستگرایی افراطی ضد فلسطینیان حسمیشود و ازهمینرو، این نوشتار، پدیده گروههای یهودی نئونازی را از نقطهنظر سیاسی بررسیمیکند.
ب- روش پژوهش
نوشتار حاضر به روش توصیفی و با شیوه تحلیل علّی یا پسرویدادی[4] نگارششدهاست؛ این روش همانطورکه از نام آن پیداست، درخصوص آن دسته پژوهشهایی است که به بیان علل واقعه پس از وقوع آن همتمیگمارد؛ برگزیدن این رویکرد به دلیل مطرحبودن آن بهعنوان مناسبترین روش مطالعات اجتماعی در مواقعی است که امکان دخل و تصرف در نمونهها یا دسترسی به آنها وجودندارد؛ این شیوه تحلیل را میتوان برای پژوهشهای علّی و معلولی، شبهآزمایشها[5] و تأثیرهای متقابل[6] که در آنها امکان اجرای آزمایش حقیقی به دلایل اخلاقی یا عملی وجودندارد، بهکارگرفت. پژوهش در تحقیقهای پسرویدادی با یکی از اهداف زیرصورتمیگیرد:
- توضیح یک پدیده براساس شرایط پیش از وقوع آن؛
- نشاندادن تأثیر یک متغیر بر متغیر دیگر؛
- سنجش یک فرضیه با استفاده از روشهای آماری (Simon & Goes, 2018).
درحقیقت در تحقیقهای اجتماعی، محقق با استفاده از روش تحلیل پسرویدادی، با مشاهده پدیده موجود، بهدنبال کشف ارتباطهای میان آن پدیده و حوادث پیش از آن است که میتوانند عواملی قابلقبول باشند (Kerlinger & Rint, 1986, p. 379)؛ یکی از تفاوتهای ماهوی این روش با سایر روشها، در نمونه آزمایشی است؛ در سایر روشها لازم است نمونه را به گروههای مشابه تقسیمبندیکرده، آنها را در معرض آزمایش و تحقیق قرارداد اما روش تحلیل پسرویدادی، ازاساس با گروههایی کارمیکند که بهنوعی با سایرین تفاوتدارند و با توجه به عوامل پیشین، بهدنبال کشف آن تفاوتهاست؛ نقاط ضعف و قدرت این روش نیز در همین نکته نهفته است که ازطرفی نمیتوان نمونهها را بهصورت تصادفی برگزید چراکه گروه نمونه، از پیش معلوم و متمایز است؛ البته همانطورکه گفتهشد، این کاستی نیز در ماهیت موضوع ریشهدارد که بررسی مستقیم و متعارف آن را ناممکنمیسازد و دیگر آنکه برخلاف سایر روشها، محقق بر گروههای نمونه تسلطنداشته، ازاساس نمیتوان نمونهها را به دو گروه «نمونه و کنترل» تقسیمکرد.
ازسویدیگر، این روش، پدیدههایی را که بررسی آنها به دلیل ناتوانی محقق در تغییر نمونهها ناممکن مینمود، به یک پژوهش بدلکردهاست و پژوهشگر با شناسایی علتها، رویکرد تحلیلی پسرویدادی را برای تحلیل آن پدیده برمیگزیند (Cohen, Manion, & Morrison, 2000, pp. 208-209).
در مقاله حاضر، کاست روسها در اسرائیل بهعنوان گروه نمونهای متمایز و مسئله رشد گروههای یهودستیز یهودی بهعنوان پدیده موجود انتخابشدهاست سپس با بهکارگیری روش تحلیل پسرویدادی، دلیل پیشین که همان قدرتگرفتن روسها در سیاست اسرائیل و رویکرد راستگرایانه آنان در قبال عربها بوده، بررسیشدهاست؛ ضمن آنکه همچون سایر پژوهشهای اینچنینی، دادههای این نوشتار نیز به روش کتابخانهای و از اسناد موجود جمعآوریشدهاند.
ج- مدل مفهومی
در توضیح روند شکلگیری گروههای نئونازی در اسرائیل میتوان مدل زیر را ارائهداد؛ این مدل در سطح تحلیل خرد و درخصوص اقشار جامعه صهیونیستی و در محیط یک کشور بررسیشدهاست. ازآنجاکه میتوان اشتراکهایی بسیار میان گروههای نئونازی و تروریسم جدید یافت، از این مدل برای توضیح روند شکلگیری گروههای نئونازی استفادهشدهاست (گوهری مقدم، ۱۳۹۰: ۱۸۶)
توضیح روند شکلگیری گروههای نئونازی یهودی در اسرائیل با محوریت روسها
(منبع: برگرفته از گوهری مقدم، ۱۳۹۰)
ازآنجاییکه کاست روس در اسرائیل، نقشی بسزا در تمایل به ایدئولوژی فاشیستی و نژادپرستی ایفامیکند، مدل بالا با محوریبودن این گروه قومی سازمانیافتهاست اما این تمایل و ایجاد گروههای نئونازی، خود معلول بحران هویت در میان این افراد بودهاست.
«هویت، چگونگی شناخت افراد و گروهها از خود و چگونگی شناختهشدن آنان توسط سایرین و برپایه [مؤلفههایی مانند] نژاد، قومیت، دین، زبان و فرهنگ است» (Fearson, 1999, p. 45) .
ازهمینرو، مدل به دو بخش اصلی «عوامل درونی کاست و عوامل در تعامل با سایر افراد جامعه» تقسیمشدهاست؛ مجموعه این دو عامل، بحران هویت را که دلیل اولیه گروههای نئونازی است، تشکیلداده و خود نیز از خردهعاملهایی تشکیلمیشوند. عوامل در تعامل با جامعه در سه محور «سیاسی، اقتصادی و فرهنگی» و عوامل درونی کاست نیز به دو قسمت «مؤلفههای سیاسی و فرهنگی- اجتماعی» تقسیمشدهاند.
۱- عوامل در تعامل با جامعه
1-1- مؤلفههای سیاسی
بهطورکلی بایدگفت که رفتار و گرایش سیاستمداران بهطورمستقیم در رویکرد مردم مؤثر است؛ این مهم، زمانیکه الگوی حاکم میان مردم، قومیتی باشد، بهمراتب بیشتر خواهدبود بهطوریکه در اسرائیل، روسها بیشتر به حمایت از احزاب روس تمایلدارند؛ همچنین در یک جامعه بهطورعمیق چندپاره، اگر حکومت، یک ایدئولوژی قومی را بهرسمیتبشناسد و یک قوم (در اینجا عربها) که آن سیاست را نمیپذیرد، بهعنوان اقلیت درنظرگرفتهشود، شکافها و رویارویی قومیتها بیشتروبیشتر میشود؛ گذشتهازآن، یکی از مشخصههای بارز مهاجران روس، نفرت شدید از مزراخیها و عربهاست که مجموعه این عوامل، شکافهای قومیتی را عمیقترمیکنند (Al-Haj, 2016, p. 199).
راستگراشدن اسرائیل، فرایندی بود که پس از دهه ۱۹۸۰ و با نوسازی و ازمیانرفتن کارگاههای کوچک سنتی آغازشد؛ امری که بیکاری را درپیداشت؛ نکته دیگر را باید در سخنان جف هالپر[7] یافت که میگوید: «صهیونیسم ازاساس، بیگانههراس[8] است و بدان نیازدارد» (Attwell, 2015, p. 199).
دراینمیان، بخشی از الگوی غیریتسازی[9] صهیونیستها پس از قرارداد اسلو بهصورت طرفدار صلح، بهعنوان «خودیهای پاکنهاد» (ما)[10] و مخالفان صلح، بهعنوان «دیگرانِ پلید»[11] تغییرشکلداد؛ بدینترتیب، تقسیمبندی «ما» و «دیگران» به درون جامعه تسرییافته، جبهه جدید «دیگران»،[12] فارغ از غیریتسازی ضد عربها سربرآورد (Attwell, 2015, pp. 196-198).
در شرایط اسلو، جریان مخالف حزب کارگر (حزب حاکم) در تلاش برای بهدستآوردن قدرت، متحد شدند و از همینجا بود که در سال ۱۹۹۹، بنیامین نتانیاهو، رهبر جریان راستگرا، از دوست خود، آویگدور لیبرمن،[13] تأسیس حزبی جدید با گرایشهای راستگرایانه را خواستار شد که بتواند هدایتگر نقش مؤثر «رأی روسها»[14] در آفاق سیاست اسرائیل باشد؛ این حزب راستگرا، هم زاییده گسترش غیریتسازی قومیتی و هم تشدیدکننده آن بود چراکه ازسویی هدف آن (هدایت روسها)، خود متضمن نوعی غیریتسازی قومیتی بود و ازسویدیگر، جبهه مخالف اسلو با غیریتسازی مبتنیبر مخالفت با صلح سامانیافتهبود؛ بنابراین این دو جریان بهعنوان دو ستون اصلی، نوک پیکان غیریتسازی را از «عربها» به «یهودیان دیگر» تغییردادند.
گذشتهازآن، دیدگاههای نژادپرستانه آویگدور لیبرمن، به عربها منحصر نمیشود بلکه او با دیدگاه آنتیالیتیستی خود، معنای «غیر» را به یهودیان نیز تسریمیدهد؛ «ما» به معنای مهاجران روسِ تازهوارد و ساکنان شهرکهای حاشیهای و «دیگران» به مفهوم اداره پلیس، دادگاه عالی و سیاستمداران.
لیبرمن، اتحاد بخشهای مختلف جبهه «ما» را که از آن با نام «یهودیان مورد ظلم در اسرائیل» یادمیکند، در مقابل الیتهای جبهه «دیگران» لازممیداند (Filc, 2010, pp. 111-118).
بنابراین «رشد فرقهگرایی و تقویت هویتهای قومیتی» و بهدنبال آن «درگیری شدید روسها با مزراخیها، عربها و یهودیان ارتدکس» در کنار تشکیل جبهه راست مخالف صلح ضد «دیگران» صلحطلب و «غیریتسازی ضد عربها توسط مقامهای راستگرا»، نتایجی مانند متشنجشدن جامعه صهیونیستی، قطببندی سیاسی و قومیتگرایی، راستگرایی و غیریتسازی درون جامعه را بهدنبالداشتهاست؛ مجموعه این عوامل سیاسی در کنار عوامل اقتصادی و فرهنگی، تکمیل میشوند.
2-1- مؤلفههای اقتصادی
روسها پس از فروپاشی شوروی و برای فرار از شرایط بد و ناپایدار اقتصادی، به مهاجرت اقدامکردند بهطوریکه در نظرسنجی ماجد الحاج، بسیاری از روسها دلیل اصلی مهاجرت خودشان را اقتصادی اعلامکردند (Al-Haj, 2004, p. 161) اما این افراد، پس از مهاجرت با بازار کار محدود اسرائیل مواجه شدند و این در حالی بود که عمده آنها دارای تحصیلات عالی دانشگاهی و تخصص در صنایع پیشرفته بودند. بسیاری از روسهایی که با پیشزمینه فکری ابرقدرت فروپاشیده شوروی و بازار کار گسترده آن به فضای محدودتر اسرائیل قدمگذاشتهبودند، نتوانستد شغل مناسب خود را بیابند؛ بنابراین به ناچار به مشاغل سطح پایینتر و با ساعات کاری بالا رویآوردند؛ چنانکه برای نمونه، بسیاری از پزشکان متخصص، از سر بیکاری به مشاغل خدماتی رویآوردهبودند؛ عدهای نیز به جرایم سازمانیافته، مافیای بینالمللی و اباحهگری، مشغول شدند تاجاییکه در جامعه صهیونیستی، روسها به این سه فعالیت مشهورند (سعید، ۲۰۱۴: 228 و 229).
گذشته از وضعیت اقتصادی، این افراد بهطورعمده در دو ناحیه اسکاندادهشدهاند؛ برخی برای نزدیکی به محل کار، در آپارتمانهای کوچکِ محلات فقیرنشین شهرکهای اقماری اورشلیم، تلآویو، گوش دن و حیفا و عدهای در منازل ارزان حومه شهرهای مناطق شمالی و جنوبی سکنیگزیدهاند (Remennick, 2016, p. 204)؛ زندگی گروه نخست در محلات فقیرنشین، خود، گسترش تمایل به بزهکاری را سببشدهاست؛ همچنین ازآنجاکه عمده روسها مذهبی نبوده، به قوانین دینی ازجمله تحریم شنبه احترامنمیگذارند، درگیریهای خونبار با یهودیان ارتدکس در شهرهای مذهبی مانند اورشلیم، روبهفزونینهادهاست؛ گروه دوم نیز در مناطقی هستند که روزانه با التهابهای ناشی از جنگ در مناطق مرزی شمالی و جنوبی درگیرند.
بنابراین در حوزه اقتصادی عواملی نظیر «عدم بهبود وضعیت اقتصادی و ناگزیری از رویآوردن به مشاغل سطح پایین و طولانیمدت یا بزهکاری» و «افزایش حاشیهنشینی روسها» به وخامت اوضاع این افراد افزودهاست.
3-1- مؤلفههای فرهنگی
همانطورکه پیشتر هم گفتهشد، وجه اشتراک موجهای مختلف مهاجرتی روس، خودبرتربینی و نفرت از مزراخیها و غیر روسهاست؛ همچنین وجه تمایز موج مهاجرتی ۱۹۹۰ روسها با امواج سابق، شدتگرفتن این نفرت تا مرحله عدم اختلاط در جامعه صهیونیستی است؛ اگرچه این عدم اختلاط به دلیل بدبینی دوطرفه بوده، در این بخش، واکنش منفی جامعه صهیونیستی به خودبرتربینی روسها مراد است؛ این بدبینی بهگونهای است که روسها در اسرائیل بهعنوان شهروند درجه دو انگاشتهمیشوند که این مهم، علاوهبر واکنش جامعه به خودبرتربینی روسها، در عدم وجود بنمایههای مذهبی یهودی و رواج بزهکاری در میان روسها ریشهدارد؛ همین مسئله، دیدگاه پست جامعه صهیونیستی را بهدنبالداشتهاست (ناطور, ۲۰۰۷).
علاوهبر موارد بالا، پس از فروپاشی شوروی در دهه ۱۹۹۰ و درنتیجه، انتشار فرهنگ فردگرای آمریکایی، بهتدریج هویت جمعی و کیبوتصی اسرائیل ازمیانرفته و هویتهای چندگانه قومیتی (مانند اشکنازی، روس، اتیوپیایی و...) پررنگتر شدهاند؛ درنتیجه، کاهش احساس تعهد و تعلق به جامعه در میان روسها ایجادشدهاست (Attwell, 2015, pp. 202-205).
گذشتهازآن، روسهایی که ارتباطشان با سرزمین مادری قطعشدهبود و در جامعه صهیونیستی نیز پذیرفتهنشدهبودند، بهتدریج به انزوا دچار شدند؛ تلاش این افراد، آن بود که در میان سایر جوامع پذیرفتهشوند و از این طریق، بخش دوم هویت را که در ارتباط با سایرین تعریفمیشود، جبرانکنند؛ دراینمیان، گروههای ایدئولوژیمحور (مانند گروههای نئونازی) که پذیرش افراد در آنها براساس ایدئولوژی (فارغ از ویژگیهای نژادی و قومیتی) است، بهعنوان راهحل جایگزین انتخابمیشوند؛ درحقیقت، جوانان و نوجوانان روس که وضع اسفبار والدین خود را میدیدند، با ناامیدی از وضع موجود و عدم پذیرش در جوامع مبدأ و مقصد، رفتهرفته با تمایل به نژادپرستی و بزهکاری میکوشیدند تا نظر این گروهها را جلبکنند؛ درهمینباره الانا گومل،[15] استاد دانشگاه تلآویو میگوید:
«پس از فروپاشی شوروی، کشورهای استقلالیافته، دردهای خود را [با خود] آورده و بهدنبال راهی برای جبران شکستها بودند که بهصورت تقویت ملیگرایی در آنها نمودیافت؛ این خلأ با گرایش به فاشیسم و نازیسم، پر شدهاست» (Gomel, 2009, pp. 175-178).
بهطورخلاصه، عواملی چون «دیدگاه پست جامعه نسبتبه روسها، گسترش فرهنگ فردگرای غربی و ازمیانرفتن هویت اجتماعگرای کیبوتصی و عدم احساس تعهد به جامعه و تلاش برای پذیرفتهشدن در سایر جوامع پس از عدم پذیرش در جوامع مبدأ و مقصد» ازجمله مؤلفههای فرهنگی هستند اما گرایش به گروههای نئونازی، بهطورصرف، معلول عوامل بالا نبوده، از عوامل و روابط درون کاست روسها هم، متأثر بود.
۲- عوامل درونی کاست
کاست روسها ویژگیهایی منحصربهفرد دارد که بر عدم اختلاط و انزوای آنها در جامعه صهیونیستی بهطورمستقیم تأثیرداشتهاست؛ این ویژگیها را در دو بخش فرهنگی- اجتماعی و سیاسی میتوان دستهبندیکرد که بر یکدیگر بهطورمتقابل تأثیرمیگذارند.
1-2- مؤلفههای فرهنگی- اجتماعی
علاوهبر آنچه درباره وضعیت اقتصادی و اشتغال روسها گفتهشد، این افراد در محیط خانواده، فضایی پرالتهاب را تجربهمیکنند؛ والدین، به مواد مخدر و الکل، معتاد بوده و بهطورعمده از مهاجرت به اسرائیل بهصورتجدیدیدهاند؛ این افراد پس از مهاجرت به اسرائیل از یافتن شغل و شرایط مناسب زندگی، ناتوان ماندند و برای تأمین زندگی ناچارند به شغلهای طولانیمدت بپردازند که همین مسئله، عدم توجه کافی به نوجوانان روس ازسوی والدینشان را بهدنبالداشتهاست.
این نبود آرامش در خانواده، مشکلاتی را در خارج از این محیط درپیداشتهاست؛ مشکلات از همان ابتدای تحصیل تا دوران جوانی، همواره رخمینمایند؛ ازآنجاکه امروزه تقابل دانشآموزان روس و غیرروس در مدارس، امری متداول است، درصورت ایجاد مشکل برای نوجوانان روس، والدین آنها به دلیل ناتوانی در برقراری ارتباط به زبان عبری، نمیتوانند حق فرزندانشان را استیفاکنند؛ این مشکل زبانی، تنها مختص بزرگسالان نیست بلکه اگرچه مشهور است که «عبری، تنها زبانی است که فرزندان به والدینشان یادمیدهند» (Rosenthal, 2005, p. 186)، هنوز هم این نوجوانان در برقراری ارتباط به زبان عبری با چالش روبهرو هستند؛ آمارها از آن، حاکیاند که این چالشها در میان افرادی که مدتی طولانیتر در اسرائیل بودهاند، بیشتر بوده که نشاندهنده افزایش مشکل زبانی در میان نوجوانان روستبار است؛ این مهم نیز از استفاده انحصاری از زبان روسی در محلههای روس در اسرائیل نشأتمیگیرد (Titzmann, Silberein, Mesch, & Schmitt-Rodermund, 2011, p. 786).
مجموعه عوامل بالا سببمیشود که تنها ۵۰ تا ۶۰ درصد دانشآموزان روس بتوانند از پس دروس دبیرستان برآیند و راه خود را به سمت مقاطع بالاتر هموارسازند؛ امری که سرخوردگی در تحصیل را برای آنان بهارمغانآوردهاست؛ عدم موفقیت در تحصیلات نیز بهنوبه خود سببشده که نتوانند در دوران خدمت در ارتش به مراکز مهم راهیابند؛ این شکست، آینده شغلی را بهشدت تحت تأثیر قرارمیدهد.
پرواضح است که ارتش بهعنوان یکی از مهمترین بسترهای ملتسازی و تشکیل هویت در اسرائیل، نیز نتوانسته این جوانان را در خود ادغامکند؛ بنابراین بذر نارضایتی و شکست از ابتدا در نوجوانان روس کاشتهمیشود و نهال راستگرایی افراطی در آنها قوتمییابد (Remennick, 2016, pp. 208-210).
گذشته از مسائلی که درخصوص محیط خانوادگی روسها رفت، این افراد به اختلاط در جامعه صهیونیستی تمایلیندارند چراکه فرهنگ خود را بالاتر از فرهنگ عبری میدانند ازهمینرو برخلاف گروههای مهاجر دیگر، مانند اتیوپیاییها، هیچگاه بهصورت جدی به سراغ یادگیری زبان عبری نرفتهاند؛ بنابراین در محلههای روس در اسرائیل، زبان و فرهنگ روسی حکمفرماست؛ ضمن آنکه عمده رسانههای اسرائیلی، نسخهای به زبان روسی نیز دارند.
بهاینترتیب همانطورکه پیشتر گفتهشد، بخشی از روسها در برقراری ارتباط به زبان عبری با مشکل مواجهاند و این مسئله سببشدهاست که برخی محققان، وضعیت روسها را در اسرائیل بهمثابه گتو بدانند که از محیط اطراف دوریکرده، در حالتی از انزوا قراردارند (Ghanem, 2013, pp. 134-135)؛ ازهمینرو است که سیاستمداران اسرائیلی برای تأثیر بیشتر بر جمعیت قابلتوجه روسها و بهرهمندی از رأی آنها، برنامههای انتخاباتی خود را به زبان روسی نیز منتشرمیکنند.
برای جمعبندی، در این بخش بایدگفت که عوامل درونی چون «تضعیف امنیت خانوادگی و تحمل فشارهای فراوان در محیط خانه و خودبرتربینی و بالاترانگاشتن فرهنگ روس از اسرائیلی» ازجمله عوامل فرهنگی- اجتماعی مؤثر در عوامل درونی کاست است.
۲-۲- مؤلفه سیاسی: عملکرد سیاسی قومگرایانه
روسها در عرصه سیاسی، الگوی عملی خاصی دارند که بهمثابه گتو در حالتی از انزوا عملمیکنند؛ درحقیقت با بررسی عملکرد روسها در انتخاباتهای مختلف میتوان الگوهای عملی مشخصی را استخراجکرد:
- تمایل به عملکرد حزبی
این مهم ازآنجا نشأتمیگیرد که روسها فرهنگ خود را بالاتر دانسته، درتلاشاند تا با قدرتیافتن در نظام حزبی اسرائیل، بتوانند در آفاق سیاست این رژیم صعودکنند (سعید، ۲۰۱۴: ۲۴۲ و ۲۴3) لذا از همان ابتدای ورود، حزب اسرائیل بعالیا را تشکیلدادند.
- تمایل به قومیتگرایی و اصالت روسی احزاب و شخصیتها
تمایل به حزبی که دارای رهبری قدرتمند و کاریزما باشد (Ghanem, 2013, p. 132)؛ روسها فردی را بهعنوان رهبر میپذیرند که قدرتمند باشد؛ این قدرت حتی میتواند جنبه جسمانی داشتهباشد؛ چنانکه اویگدور لیبرمن برای نشاندادن قدرت بدنی خود، رقیبان مدرسهای پسرش را ضربوشتمکرد (Filc, 2010, p. 117).
بنابراین اهمیت احزاب روس، در تحلیل گرایش و الگوی رفتاری روسها بهعنوان اقلیت بسیار پرجمعیت و مؤثر در اسرائیل مشخص میشود؛ حال با تبیین این اهمیت میتوان با تقریبی خوب، گرایش تدریجی به حزب اسرائیل بیتنو به زعامت لیبرمن را بهجای اسرائیل بعالیا به زعامت شارانسکی از میانه دهه ۱۹۹۰ تاکنون، تمایل به راستگرایی افراطی بهجای میانهروی دانست؛ درمجموع و از تحلیل الگوی عملی روسها در انتخابات اخیر میتوان موارد زیر را استنتاجکرد:
عملکرد روسها از حزب اسرائیل بیتنو، بسیار متأثر است.
کاریزمای اویگدور لیبرمن و گرایش آنتیالیتیسم وی بهطورکامل بر تصمیمها و خطمشی حزب مؤثر است (Filc, 2010, p. 121).
آنتیالیتیسم آویگدور لیبرمن و بهتبع آن، اسرائیل بیتنو (با ادبیاتی که پیشتر آمد) بهنوعی متوجهکردن پیکان غیریتسازی از اعراب به جامعه داخلی است.[16]
د- پیشینه
در همین مجال و پیش از پرداختن به عامل اصلی مراد این مقال، یعنی تأثیر متقابل نخبگان راستگرای اسرائیلی و رشد گروههای نئونازی، لازم است به فعالیتهای گروه «پاترول ۳۶» بهعنوان یکی از مؤثرترین گروههای نئونازی یهودی، بپردازیم.
گروه روستبار پاترول ۳۶، از شش نوجوان روس تشکیلشدهبود که همگی در کودکی و بهواسطه «قانون بازگشت» به فلسطین اشغالی مهاجرتکردهبودند؛ شناسایی و دستگیری این نوجوانان ۱۶ تا ۲۱ساله در ۹ سپتامبر ۲۰۰۷، سببشد جلساتی فوقالعاده (بیشازحد عادت) در هیئت دولت و کنست برای بررسی ابعاد موضوع تشکیلشود.
اعضای گروه پاترول ۳۶ که ماهها توجه رسانههای صهیونیست را به خود جلبکردهبودند، جرایمی ازجمله «درگیری مسلحانه با سایر گروهها، سرقت و تخریب کنیسهها و قبرستانها و حمله به معتادان، کارگران خارجی، همجنسبازان و یهودیان مذهبی» را در کارنامه خود داشتند. مهمترین ویژگی پاترول ۳۶ در آن بود که علاوهبر قربانیان یهودی، اعضای این گروه (بهجز یک نفر) نیز یهودی بودند (Sela-Sheyovitz, 2012, p. 215). میراثی که پاترول ۳۶ برای سایر گروههای فاشیستی صهیونیست باقیگذاشت، انحراف پیکان غیریتسازی به درون جامعه یهودی و شکستن قبح ایدئولوژی نازیسم در میان گروههای یهودی بود؛ امری که با انحلال پاترول ۳۶ در سال ۲۰۰۷ پایاننیافت و در سالهای بعد، گسترش گروههای یهودی نئونازی را بهدنبالداشت.
انگیزههای حمله به هریک از قربانیان بهطورخلاصه چنین است:
- به معتادان مواد مخدر و کارگران خارجی (بهطورعمده چینیها) از آن جهت حملهمیکردند که توانایی مراجعه به مراجع قانونی را نداشتند چراکه بسیاری از کارگران خارجی بهصورت غیرقانونی در فلسطین اشغالی فعالیتمیکردهاند و درصورت مراجعه به پلیس از تمامی حقوق (ازجمله حق زوجیت، فرزند و...) محروم و به کمپها و زندانهای اسرائیل با شرایط اسفبار فرستادهمیشوند (Human Rights Watch, 2014, pp. 60-74) ؛ ضمن آنکه همانطورکه اشارهشد، محل زندگی این نوجوانان روس به دلیل حملات موشکی ازلحاظ نیروی کار، تخلیه و کارگران خارجی، جایگزین آنان شدهاند؛ بنابراین نوجوانان روس، خارجیها را مسبب فقر و بیکاری والدینشان میدانند.
- درخصوص همجنسبازان و یهودیان مذهبی هم باید علت را در ایدئولوژی فاشیستی این گروه یافت (Remennick, 2016, pp. 208-210). با توجه به اینکه اعتقاد به برتری نژادی سفیدپوستان، جزء جداییناپذیر ایدئولوژی فاشیستی است، میتوان حمله به کارگران خارجی و یهودیان مذهبی را در قالب این مطلب نیز توضیحداد؛ ازآنجاکه یهودیان شرقی، گرایشهای مذهبی بیشتری دارند، پرواضح است که به این افرادِ رنگینپوست حملهکنند؛ ضمن اینکه سرخوردگی یهودیان روستبار از نهادهای مذهبی و تحقیر دائمی آنان توسط مسئولان و رسانههای وابسته به نهادهای مذهبی، خود مزیدبرعلت است.
نژادپرستی روسها به همینجا ختمنمیشود بلکه آنها حساب خود را از سایر مهاجران تیرهترِ روس مانند ازبکها و قزاقها جدامیسازند و آنها را نیز سیاهپوست میدانند (Ghanem, 2013, p. 140).
شایان اشاره است که رهبران گروه پاترول ۳۶ از طریق اینترنت، مفاهیم فاشیستی را آموزشدیده، با گروههای نژادپرست مسکو از همین طریق ارتباطداشتند؛ این افراد با انتشار فیلمهایی از اقدامهای نژادپرستانه خود در تارنماهای نژادپرست مانند (Format18) تلاشمیکردند تا مرهمی بر جنون خودبزرگپنداری بگذارند (Sela-Sheyovitz, 2012, pp. 218-219).
اما به دو دلیل نباید گروههایی نظیر پاترول ۳۶ را بهطورکامل فاشیست یا نئونازی خواند:
نخست آنکه اعضای عادی، عضوشدن در این گروهها را راهی برای یافتن افرادی با سرنوشت مشترک میدانند.
دیگر آنکه بنابر چارت سازمانی این گروه، علاوهبر رهبر عملیاتی، یک رهبر ایدئولوژیک نیز وجوددارد و وی آموزشهای فاشیستی را برعهدهدارد؛ همانطورکه در بالا آمد، آنها هم فاشیستهایی اصیل نیستند بلکه برای مرهمنهادن بر مشکلات روحی خود، به این مسائل رویآوردهاند (Sela-Sheyovitz, 2012, p. 219).
دو نکته بالا، کار را برای مسئولان صهیونیست دشوارترمیسازد چراکه این افراد بههیچوجه عدهای آموزشدیده و فاشیستهای حرفهای نبودهاند بلکه روسهایی بودند که از نابرابریهای اجتماعی بهتنگآمده و به چنین اقدامهایی دستزدهبودند؛ بنابراین بهرغم انکار مسئولان صهیونیست، چنین گرایشهایی همچنان وجوددارد. مادامیکه عوامل بهوجودآورنده این نیروهای اجتماعی پایدارند، نهتنها پاترول ۳۶ ازمیاننرفته، الهامبخش سایر گروههای روس است؛ چنانکه با وجود گذشت یک دهه از دستگیری اعضای این گروه، نام آن همچنان روی دیوارنوشتههای فاشیستی اماکن یهودی بهچشممیخورد (קימון، ۲۰۱۷؛ ערוץ 7، ۲۰۱۷).
ه- ارتباط رشد راستگرایی افراطی در میان روسها و گسترش گروههای نئونازی
بهطورکلی، غیریتسازی ضد فلسطینیان و عربها بیشتر از گسترش حس ملیگرایی در اسرائیل، تشدید خشونت و شکست قرارداد اسلو نشأتمیگیرد؛ دراینمیان، رشد حزب راستگرای اسرائیل بیتنو بر کاست روسها بسیار تأثیردارد چراکه گذشته از تمایل این افراد به حمایت از احزاب روس، دلایلی که در بخشهای گذشته آمد، نارضایتی و سرخوردگی این افراد و آمادگی بالقوه آنها را برای پذیرش نظریات راستگرایانه و بیگانههراس[17] سببشدهاست.
آویگدور لیبرمن در مقام رهبر حزب اسرائیل بیتنو، شدیدترین مواضع را نسبتبه عربها درپیشگرفتهاست که میتوان آنها را در سه سطح تقسیمبندیکرد:
الف- عربهای درون مرزهای ۱۹۶۷؛
ب- فلسطینیان کرانه باختری رود اردن و غزه؛
ج- سایر عربها.
وی در سال ۲۰۰۶ که بهعنوان معاون نخستوزیر و وزیر امور استراتژیک (راهبردی) فعالیتمیکرد، اقلیت عرب ساکن در مرزهای اشغالی را مهمترین مشکل اسرائیل و خطرناکتر از همسایگان عرب و فلسطینیان کرانه غربی رود اردن خواند؛ این در حالی است که موضع رسمی صهیونیستی (دستکم در گفتار)، تمییز میان عربهای ساکن مرزهای ۱۹۶۷، با عنوان «عربهای اسرائیلی» و سایر فلسطینیان است؛ این دیدگاه افراطی لیبرمن به همینجا ختمنمیشد بلکه مهمترین موضوع انتخاباتی وی در سال ۲۰۰۹ را تشکیلمیداد.
وی طرفدار سلب تابعیت از فلسطینیان درون مرزهای اشغالی ۱۹۴۸ است که مخالف دولت یهودی هستند؛ شعار «تابعیت بدون وفاداری وجودندارد»، شعار انتخاباتی آویگدور لیبرمن و حزبش از سال ۲۰۰۹ تاکنون است. در نگاه لیبرمن و بهتبع آن اسرائیل بیتنو، مخالفت با دیدگاه «دولت یهودی اسرائیل»، خیانت محسوبشده، مستحق مجازاتهایی مانند سلب تابعیت یا تبعید است (Yisrael Beytenu, 2018) و این در حالی است که بسیاری از فلسطینیها با اسرائیل بهعنوان دولتی یهودی مخالف بوده، خواهان حق بازگشت برای فلسطینیان آواره هستند؛ این دیدگاه محدود نسبتبه تابعیت، دموکراسی را در بند مسائلی چون: فرهنگ، قومیت و جامعه بسته خودیها قرارداده و از خصیصههای احزاب راستگرای افراطی پوپولیست است (Filc, 2010, p. 105).
اما دیدگاه راستگرای افراطی لیبرمن به عربهای درون مرزهای ۱۹۶۷ ختمنمیشود بلکه سایر فلسطینیان و نیز عربهای سایر کشورها را دربرمیگیرد؛ برخی از این موارد بهطورخلاصه در زیرآمدهاند:
- حل مشکل نوار غزه یکبار برای همیشه و از طریق بمباران اتمی؛
- دعوت به بمباران کاخ ریاستجمهوری دمشق؛
- دعوت به تخریب سد اسوان برای غرقکردن ملت مصر؛
- سلب حقوق فلسطینیان ساکن مناطق اشغالی ۱۹۴۸ از زمینهایشان ؛
- ممنوعکردن نمازخواندن در مسجدالاقصی.
همانطورکه پیشتر گفتهشد، ویژگی مشترک مهاجران روس، نفرت از مزراخیها و «غیرخودیها» است اما نوک پیکان بیگانههراسی اسرائیل بیتنو در ابتدا و بیش از همه، متوجه اسلام است؛ این حزب، نزاع عربها و اسرائیل را بخشی از تلاشهای جهانی برای مقابله با افرادی میداند که با هر امر غیراسلامی مخالفاند و سرنوشت اسرائیل را در مبارزه با افراطگرایی اسلامی به رهبری ایران و با حضور نیروهای حزبالله در شمال، حماس از جنوب و حکومت خودگردان از شرق ترسیممیکند؛ بههرحال ایدئولوژی حزب اسرائیل بیتنو، سوابق پارلمانی و حضور فردی نظیر آویگدور لیبرمن در رأس این حزب، آن را در زمره احزاب راستگرای افراطی پوپولیست و نقطه عطفی در راستگرایی افراطی اسرائیل قراردادهاست (Filc, 2010, p. 121) .
ازآنجاکه آویگدور لیبرمن، محور اصلی حزب راستگرای اسرائیل بیتنو محسوبمیشود و با توجه به اقبال روسها به این حزب، بررسی رشد لیبرمن در سیاست اسرائیل میتواند دورنمایی خوب از وضعیت راستگرایی افراطی در میان روسها بهدستدهد؛ تحلیل الگوی رفتاری روسها از این نکته حکایتدارد که قدرتمندترشدن لیبرمن، سبب مطرحشدن هرچه بیشتر وی بهعنوان رهبر کاریزماتیک و فردی مؤثر میشود که روسها بهدنبال پیروی از آناند.
او در میانه سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰8، معاون نخستوزیر و وزیر امور استراتژیک و از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۵، وزیر خارجه بودهاست و از آن زمان تاکنون، سمت مهم وزارت جنگ را برعهدهدارد؛ اتحاد حزب لیکود و اسرائیل بیتنو در سال ۲۰۱۳ نیز تأثیری شگرف در صعود حزب لیبرمن داشت.
درادامه با اتخاذ رویکرد پسواقعهای، فراوانی اقدامهای یهودستیزانه گروههای نئونازی یهودی بررسیشده و انطباق قلههای نمودار روند این اقدامها با جنگهای اخیر اسرائیل نشاندادهشدهاست. چنین بهنظرمیرسد که با گسترش غیریتسازی دائم ضد عربها (بهویژه فلسطینیان)، این خشونت در سالهای پس از جنگ، درون جامعه صهیونیستی جریانیافتهاست و با پایداری غیریتسازی و تشنج در فضای جامعه، «توجه» از دشمن خارجی به مخالفان و «دیگران» داخلی معطوفمیشود؛ همین امر، رشد گروههای نئونازی را بهعنوان راهی برای تسویهحسابهای قومیتی و اعتراض به نابرابریهای داخلی درپیدارد.
برای اثبات این فرضیه، آمار مجمع همکاریها برای مبارزه با یهودستیزی اسرائیل[18] بررسیشده و عناوین این حملات به تفکیک سال فهرستشدهاست:
اقدامهای نژادپرستانه در فلسطین اشغالی (بهجز نوار غزه) ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷
شماره
سال
عناوین حملات
۱
۲۰۱۶-۲۰۱۷
مساویکشیدن ستاره داوود و صلیب شکسته در دانشگاه عبری اورشلیم (۲۰۱۷)
۲
۲۰۱۶-۲۰۱۷
مقایسه ستاره داوود و صلیب شکسته اسپریشده روی [دیوارهای] دانشگاه عبری اورشلیم (۲۰۱۷)
۳
۲۰۱۶-۲۰۱۷
کشیدن صلیب شکسته روی کنیسهای در اورشلیم (۲۰۱۷)
۴
۲۰۱۶-۲۰۱۷
نمایش عبارت «آیا میخواهید دوشهای حمام [کورههای گاز] را به شما نشاندهم؟» با تصویر هیتلر در دبیرستانی در پتخ تیکوا
۵
۲۰۱۶-۲۰۱۷
صلیب شکسته اسپریشده روی دیوارهای کنیسهای در اورشلیم
۶
۲۰۱۶-۲۰۱۷
تصاویر یهودستیزی اسپریشده بر کنیسهای در تلآویو
۷
۲۰۱۶-۲۰۱۷
تصاویر یهودستیزانه و صلیبهای شکسته در شهر رعانانا[19]
۸
۲۰۱۶-۲۰۱۷
صلیبهای شکسته و نشان داعش روی قبرستانها در شهرک دالیة الکرمل[20]
۹
۲۰۱۶-۲۰۱۷
صلیب شکسته و «مرگ بر یهودیان» اسپریشده روی ایست بازرسی در سامریه
صلیبهای شکسته و پرتاب پتو سوخته به کنیسههایی در شهرک پیسگات زئو
۳۴
۲۰۱۳
صلیبهای شکسته اسپریشده بر کنیسهای در شهر کریت ملاخی[32]
۳۵
۲۰۱۳
صلیبهای شکسته و «مرگ بر یهودیان» روی قبرهای سربازان ارتش در شهر کریت گت[33]
۳۶
۲۰۱۳
صلیب شکسته در پارک تل در بئر شوع
۳۷
۲۰۱۳
صلیبهای شکسته روی خانههای یافا
۳۸
۲۰۱۳
اسپری صلیبهای شکسته روی کنیسه بت یم
۳۹
۲۰۱۲
صلیبهای شکسته و عباراتی در حمایت از فلسطینیان در کنیسهای قدیمی در شهر اریحا[34]
۴۰
۲۰۱۲
صلیبهای شکسته اسپریشده روی قبرهای سربازان ارتش در اورشلیم
۴۱
۲۰۱۱
صلیبهای شکسته خارج از کنفرانس (نشست) بنیاد هولوکاست در تلآویو-یافو
(منبع: مجمع همکاریها برای مبارزه با یهودستیزی اسرائیل)
تعداد اقدامهای نژادپرستانه در فلسطین اشغالی (بهجز نوار غزه)
سال
۲۰۱۱
۲۰۱۲
۲۰۱۳
۲۰۱۴
۲۰۱۵
۲۰۱۶-۲۰۱۷
تعداد
۱
۲
۱۱
۱۳
۵
۹
(منبع: مجمع همکاریها برای مبارزه با یهودستیزی اسرائیل)
تعداد حملات نژادپرستانه در فلسطین اشغالی (بهجز نوار غزه)
(منبع: مجمع همکاریها برای مبارزه با یهودستیزی اسرائیل)
در جمعآوری دادههای نمودار، چند نکته مدنظر بودهاست:
تمامی حملات در فلسطین اشغالی بهجز باریکه غزه رخدادهاست. اگرچه هدف نگارنده، بررسی حملات نژادپرستانه یهودی ضد یهودیان اسرائیل بوده، عامدانه کرانه غربی رود اردن نیز همچون سایر سرزمینهای رژیم صهیونیستی درنظرگرفتهشدهاست چراکه ازاساس، عمده این حملات در شهرکهای غیرقانونی صهیونیستی واقع در کرانه غربی اتفاقافتادهاست.
ملاک جمعآوری شواهد، وقوع حوادثی مانند تخریب و آتشزدن کنیسهها، کشیدن صلیبهای شکسته و جملاتی در مدح هیتلر بودهاست؛ هرچند ارتکاب این جرایم، توسط فلسطینیان محتمل است، بههیچوجه نمیتوان مدعی شد که یهودیان اسرائیلی در اینگونه اقدامها دستنداشتهاند چراکه تنها بهعنوان نمونه، پس از گزارش تعدادی از جرایم اینچنینی در ۱۶ مارس ۲۰۱۷ که منتسب به گروه مئخز هابلدیم[35] بود، پلیس احتمال ارتکاب این جرم توسط فلسطینیان را بهکلی مردود دانسته، سَبک نگارش شعارها را مختص یهودیان اسرائیلی دانست (הרץ, 2017)؛ ضمن اینکه اسرائیلیهای فاشیست (و نه خود فلسطینیها)، بخشی از شعارها و دیوارنوشتهها را به نفع فلسطینیان نوشتهبودند که آن هم تحت تأثیر حمایتهای ظاهری فاشیسم جهانی از فلسطین با هدف یهودستیزی (و نه آرمان قدس) بودهاست (Woodley, 2010, pp. 191-209)؛ درهرصورت با تقریب میتوان درنظرگرفت که منطق حاکم بر این اقدامها کموبیش، همان منطق عملی گروههای نژادپرست و تندرو یهودی است.
بیشتر این حملات در مناطق روسنشین (شهرهای شمالی و جنوبی، مناطق مرزی و شهرکهای اقماری فقیرنشین) بهوقوعپیوسته که احتمال دستداشتن گروههای روس تندرو، مانند پاترول ۳۶ و اعقاب آنها را تشدیدمیکند؛ بهخصوص در شماری از این حملات، نام پاترول ۳۶ و عباراتی در مدح هیتلر به زبان روسی مشاهدهشدهاست.
اگرچه با دستگیری اعضای پاترول ۳۶، درعمل، فعالیتهای آن بهپایانرسید، هیچگاه گروههای شبیه پاترول ۳۶ تعطیل نشدند و گروههای شهرکنشین افراطی مانند مئخز هابلدیم و نوعر هاگوعوت[36] بهخوبی گواه این مدعا هستند؛ این گروهها نیز همچون پاترول ۳۶ در اعتراض به وضع موجود سربرآوردهاند؛ اما اهمیت پاترول ۳۶، در پیشروبودن آن در اقدام عملی و ارتکاب جرایم، بهمنظور نوعی انتقام است؛ امری که سبب تغییر نظام ارزشی و ساختارهای رژیم صهیونیستی شده، ضرباتی فزاینده را پس از خود بر جامعه صهیونیستی واردآورده و میآورد.
درادامه به بررسی نمودار پرداختهشدهاست؛ نمودار درپی نشاندادن آن است که تا زمان تداوم نفرتپراکنی ضد عربها توسط مسئولان راستگرای اسرائیل، این مسئله بهمثابه شمشیر دولبه عملمیکند؛ ازسویی بسیج اجتماعی ایجادکرده، ازسویدیگر، فضای درونی جامعه را متشنج و باب تسویهحسابهای قومیتی را بازمیکند؛ دراینمیان به هنگام جنگها، بیشترین میزان غیریتسازی ضد فلسطینیان با هدف ایجاد بسیج ملی ترویجمیشود ولی عواقبی جبرانناپذیر را در سالهای پس از جنگ برای جامعه صهیونیستی برجایخواهدگذاشت؛ روند نمای[37] زیر، روابط بالا را نشانمیدهد:
توضیح روند رشد راستگرایی افراطی و تشدید غیریتسازی ضد فلسطینیان و ارتباط آن با ایجاد گروههای نئونازی
منبع: نگارندگان
مفهوم شیب در نمودار ۱، به معنای چندبرابرشدن نژادپرستی است؛ این شیب صعودی در سال ۲۰۱۳ و با اوجگرفتن نفرتپراکنی ضد فلسطینیان که اندکاندک به شعلهورشدن آتش جنگ ۲۲ روزه در سال ۲۰۱۴ انجامید، به «+۹» میرسد؛ یعنی در سال ۲۰۱۳ و با افزایش نفرت ضد عربها، میزان جرایم نژادپرستی درون جامعه صهیونیستی نه (۹) برابر شده، پس از شروع جنگ (۲۰۱۴) باز هم بهنسبت سال پیش (۲۰۱۳) تا سه (۳) برابر افزایشمییابد؛ مقامهای صهیونیست و بهویژه لیبرمن، این فضای آکنده از نژادپرستی ضد فلسطینیان را پیش و پس از جنگ تشدیدمیکردند.
پس از پایان جنگ و کاهش نسبی فضای ملتهب، شیب همچنان صعودی و تا میزان «+۴» افزایشمییابد. اوج فعالیت گروه پاترول ۳۶ که درنهایت به دستگیری آنان منجرشد، سال ۲۰۰۶ بود که تهاجم به لبنان نیز در همین سال صورتگرفت؛ این تنشهای ناشی از غیریتسازی، انتقاد به وضع موجود درون جامعه اسرائیل را هم دربرگرفت و حس انتقام را در شرایط پس از جنگ همچنان در میان روسها باقیگذاشت چراکه نهتنها مشکلات آنها پس از جنگ برطرف نشد، اقدامهای تبعیض نژادی مانند نبش قبر سربازان روس به بهانه تشکیک در یهودیبودن آنان، بر زخمهایشان افزود (سعید، ۲۰۱۴: ۲۱۸ و ۲۱9).
درهرحال، این تشدید عربستیزی توسط مسئولان راستگرای اسرائیل، بهصورت موقت باعث افزایش اختلاط روسها در جامعه صهیونیستی و افزایش حضور روسها در صفوف ارتش میشود؛ چنانکه درخصوص انتفاضه دوم، همین مسئله رخداد (ناطور, ۲۰۰۷)؛ ولی در طولانیمدت، این تنش و غیریتسازی درون جامعه صهیونیستی گسترشخواهدیافت؛ بهعبارتدیگر، فضای غیریتسازی ضد فلسطینیان و نفرتپراکنی، همچون شمشیر دولبه عملمیکند؛ ازسویی در کوتاهمدت، ادغام گروههای قومیتی را در یک کل واحد اسرائیلی، ضد فلسطینیان موجبمیشود و ازسویدیگر در بلندمدت، تأثیر خود را در تسویهحسابهای قومیتی درون جامعه صهیونیستی بههمراهخواهدداشت و غیریتسازی ضد عربها جای خود را به غیریتسازی ضد یهودیان میدهد؛ این نکته نیز از ایستانبودن تعریف «خودیها» و «دیگران» نشأامیگیرد؛ هرچه افراطگرایی، بیشتر میشود، «خودیها» محدودتر و «دیگران» گستردهتر میشوند؛ بنابراین غیریتسازی که در زمان جنگ، عربها را بهعنوان «دیگران» مطرحمیکرد، پس از آن نیز سبب گسترش «دیگران» به مفهوم هرکسی که با «ما» نیست میشود؛ دراینراستا سایر یهودیان (بهویژه الیتها و مزراخیها) که در نگاه روسها مسبب تیرهروزی آنان هستند، در زمره «دیگران» قرارمیگیرند.
پیشبینیمیشود که در آینده، میزان اقدامهای یهودستیزانه و گروههای نئونازی یهودی افزایشیابد چراکه آویگدور لیبرمن با کسب قدرت بیشتر در عرصه سیاست اسرائیل، پیروان بیشتری جذبمیکند که از عقاید افراطی وی تأثیرمیپذیرند؛ ضمن آنکه شدت اقدامهای نژادپرستانه این گروهها نیز افزایشخواهدیافت زیرا این افراد با توجه به پذیرفتهنشدن در میان گروههای فاشیستی جهان بهخصوص روسیه) درپی آناند که با افزایش شدت اقدامهای خود و انتشار آن در فضای مجازی، اعتبار کسبکنند و از این طریق، مرهمی بر بحران هویت خود بگذارند؛ بنابراین با گسترش غیریتسازی ضد عربها، گروههای افراطی یهودی هم بیشتر میشوند و درانتها جامعه چندپاره صهیونیستی را با بحرانهای فزاینده مواجهمیکنند.
آنچه فعالیتهای جبهه راست افراطی به زعامت نتانیاهو، در بحبوحه قرارداد اسلو، بدان مشروعیتداد، همانا رسیدن به این نتیجه بود که میتوان با اعمال زور از پیشبرد سیاستهای فرد منتخب جلوگیریکرده، سیاستهای مدنظر را جایگزینکرد؛ همین مشروعیتبخشی به استفاده از زور در پیشبرد اهداف که ارمغان راستگرایانی چون: نتانیاهو و لیبرمن است، جامعه اطلاعاتی اسرائیل را به این نتیجه رسانده که چالشیترین تهدید برای اسرائیل، تهدید از جانب افراد یا گروههای یهودی است؛ این در حالی است که دستگاه اطلاعاتی اسرائیل از درکی درستی درباره افراد و گروههای تندرو که حتی در زمان قدرت دولتی راستگرا، مجری عملیاتهای خطرناک هستند، ناتوان ماندهاست (בן צור, 2017, עמ' 41 تا 45)؛ بهعلاوه، جنگ آتی، اگرچه ممکن است بهصورت موقت همبستگی برخی از گروههای صهیونیست را بهدنبالداشتهباشد، درعینحال به دلیل روش همیشگی رهبران اسرائیل مبنیبر بسیج اجتماعی از طریق غیریتسازی و نفرتپراکنی، چندبرابرشدن حملات نژادپرستانه و گروههای نئونازی را برای جامعه اسرائیل بهارمغانمیآورد.
نتیجهگیری
این پژوهش با هدف یافتن تأثیر راستگرایی افراطی ضد عربها (بهخصوص فلسطینیان) بر رشد گروههای نئونازی یهودی در داخل مرزهای اشغالی سامانیافتهاست؛ برای پاسخگویی به این مسئله، رویکرد تحلیل پسرویدادی استفادهشدهاست؛ ازآنجاکه این روش ازاساس در جایی اعمالمیشود که تنها یک گروه نمونهای متمایز وجوددارد، روسها بهعنوان مهمترین منبع راستگرایی افراطی و عقاید فاشیستی در اسرائیل انتخابشدهاند. پس از انتخاب نمونه به بررسی پدیده گروههای نئونازی یهودی پرداختهشدهاست؛ در توضیح علل ایجاد این گروهها دو عامل درونی (کاست روسها) و بیرونی (تأثیر نخبگان سیاسی راستگرا) بررسیشدهاند.
در این نوشتار، عامل درونی خود به دو خردهعامل «عوامل در تعامل با جامعه» و «عوامل درونی کاست» تقسیمشدهاست. پس از بیان ابعاد دو عامل یادشده، این نتیجه ثابت شد که کاست روسها به حالتی از انزوا و بحران هویت، دچار شدهاست. ازآنجاکه هویت، دو قسم شناخت از خود و شناسایی توسط دیگران را دربرمیگیرد، روسها در قسم دوم هویت بحراندارند؛ این بحران نیز شرایط مناسب برای افراطگرایی را مهیامیسازد.
رکن دوم این پژوهش، عامل بیرونی یعنی تأثیر نخبگان راستگرا بر ایجاد گروههای نئونازی است که بهطورمستقیم با مسئله مقاله ارتباطدارد. یافتههای این پژوهش، از تأثیرپذیری کاست روسها بهعنوان مهمترین منبع گروههای نئونازی، از نخبگان راستگرای روس حکایتمیکند.
روسها به دلایل قومیتی و در تلاش برای کسب قدرت و مرهمنهادن بر زخمهای هویتی خود، بهشدت به پیروی از احزاب روس راستگرا با رهبری کاریزماتیک تمایلدارند؛ گذشتهازآن، حزب اسرائیل بیتنو بهعنوان مهمترین حزب مورد حمایت روسها، همچون سایر احزاب راستگرای افراطی پوپولیست، بهطورعمیق، تحت تأثیر گرایشها و نظریات رهبر خود، آویگدور لیبرمن، است.
لیبرمن بهعنوان پیشرو راستگرایی، دامنه غیریتسازی ضد عربها را بسیار گسترشمیدهد؛ او علاوهبر فلسطینیان ساکن غزه و کرانه غربی رود اردن، عربهای ساکن سرزمینهای اشغالی و عربهای سایر کشورها را به نابودی تهدیدمیکند؛ به همین دلیل، حزب اسرائیل بیتنو به زعامت لیبرمن که بهشدت بر کاست روسها تأثیرمیگذارد، نقطه عطف راستگرایی افراطی محسوبمیشود.
با وجود دو عامل بالا، بسترهای لازم برای گرایش روسها (بهخصوص نوجوانان و جوانان روس) به گروههای نژادپرست ایدئولوژیمحور، فراهمشدهاست. برای سنجش این فرضیه، فراوانی اقدامهای نژادپرستانه گروههای نئونازی استخراجشدهاست. با مطالعه آمار، این نتیجه بهدستمیآید که در زمان جنگ، اقدامهای نژادپرستانه به بالاترین میزان خود میرسند؛ همچنین برایند کلی این اقدامها، روندی صعودی دارد.
غیریتسازی یادشده ضد عربها اگرچه در کوتاهمدت، بسیج اجتماعی را در جنگها ایجادمیکند، در بلندمدت این غیریتسازی در داخل جامعه صهیونیستی گسترشمییابد؛ بدینترتیب، نوک پیکان غیریتسازی از دشمنان خارجی به «غیرخودیهای» داخلی تغییرکرده و دوگانه «ما» اسرائیلیها در مقابل «دیگران» عرب، به «ما» روسها در مقابل «دیگران» غیرروس تبدیلشدهاست.
با قدرتمندترشدن راستگرایان و اقبال به آنان در اسرائیل ازیکسو و تلاش گروههای نژادپرست کنونی برای کسب اعتبار از طریق افزایش شدت اقدامها انتظارمیرود که گرایشهای نئونازی در سرزمینهای اشغالی روزبهروز بیشتر شوند؛ امری که تنها راه جلوگیری از آن، خودداری از راستگرایی افراطی ضد فلسطینیان است؛ حال آنکه برایند سیاسی یک دهه اخیر اسرائیل، خلاف آن را نشانمیدهد لذا رویکردهای ضد عرب مسئولان صهیونیست، درانتها گریبان جامعه صهیونیستی را خواهدگرفت.
گوهری مقدم، ا (۱۳۹۰)؛ «جهانیشدن و تروریسم جدید: ارائه مدلی مفهومی»، دانش سیاسی؛ سال هفتم، ش ۱، ص 177 تا 206.
- حیدر، ع (۲۰۱۱)؛ المجتمع و الترکیب السّکانی. در ک. منصور، دلیل إسرائیل العام 2011 (الطبعة الأولی)؛ بیروت، لبنان: مؤسسة الدراسات الفلسطینیة.
- سعید، خ (۲۰۱۴)؛ المهاجرون الروس قادمون .. إسرائیل إلى أین؟! (الطبعة الأولی)؛ بیروت، لبنان: مرکز باحث الدراسات الفلسطینیة والإستراتیجیة.
3- منابع عبری
בן צור, ב. (2017). אתגרי המודיעין בזירה הפנימית: טרור וחתרנות מדינית במגזר היהודי. In ש. אבן, & ד. סימן טוב (Eds.), אתגריקהילתהמודיעיןבישראל(pp. 41–48). תל־אביב, ישראל: המכון למחקרי ביטחון לאומי.
- Al-Haj, M. (2004). Immigration and Ethnic Formation in a Deeply Divided Society The Case of the 1990s Immigrants from the Former Soviet Union in Israel. Leiden, Netherlands: Brill.
- Al-Haj, M. (2016). "Immigration and Conflict in a Deeply Divided Society: The Encounter between Russian Immigrants and the Indigenous Palestinian Minority in Israel." In E. Ben-Rafael, J. H. Schoeps, Y. Sternberg, & O. Glöckner (Eds.), Handbook of Israel: Major Debates (Vol. I, pp. 217-231). Berlin, Germany: Walter de Gruyter GmbH.
- Attwell, K. (2015). Jewish-Israeli National Identity and Dissidence: The Contradictions of Zionism and Resistance. Basingstoke, England: Palgrave Macmillan.
- Bergman, R. (2018). Rise and Kill First: The Secret History of Israel's Targeted Assassinations (1st Edition ed.). New York, United States of America: Random House.
- Betz, H.-G., & Immerfall, S. (1998). The New Politics of the Right: Neo-Populist Parties and Movements in Established Democracies. New York: St. Martin's.
- Cohen, L., Manion, L., & Morrison, K. (2000). Research Methods in Education. London: Routledge Falmer.
- Fearson, J. D. (1999). What Is Identity (As We Now Use The Word)? Stanford University , Department of Political Science, Stanford.
- Filc, D. (2010). The Political Right in Israel: Different Faces of Jewish Populism (1st edition ed.). New York, NY: Routledge.
- Ghanem, A. (2013). Ethnic Politics in Israel: The Margins and the Ashkenazi Centre (1st edition ed.). New York, NY, United States of America.
- Gomel, E. (2009). The Pilgrim Soul: Being Russian in Israel. Amherst, United States of America: Cambria Press.
- Human Rights Watch. (2014). “Make Their Lives Miserable” Israel’s Coercion of Eritrean and Sudanese Asylum Seekers to Leave Israel. Human Rights Watch.
- Kerlinger, F. N., & Rint, N. (1986). Foundations of Behaviour Research. London: Winston Inc.
- Remennick, L. (2016). "Russian-Speaking Israelis in the Ethno-Social Tapestry of Israel". In E. Ben-Rafael, J. H. Schoeps, Y. Sternberg, & O. Glöckner (Eds.), Handbook of Israel: Major Debates (Vol. I, pp. 201-216). Berlin, Germany: Walter de Gruyter GmbH.
- Rosenthal, D. (2005). The Israelis: Ordinary People in an Extraordinary Land (Reissue edition ed.). New York, NY, United States of America: Free Press.
- Sela-Shayovitz, R. (2011). Neo-Nazis and moral panic: The emergence of neo-Nazi youth gangs in Israel. Crime, Media, Culture, 7(1), 67-82.
- Sela-Shayovitz, R., Pyrooz, D. C., & Decker, S. H. (2016). Israeli and US Gangs in the Virtual World: The Sociocultural Context of Gang Members’ Online Activity. In C. L. Maxson, & F.-A. Esbensen (Eds.), Gang Transitions and Transformations in an International Context (1st Edition ed., pp. 115-135). Switzerland: Springer.
- Sela-Sheyovitz, R. (2012). "The Impact of Globalization, Migration, and Social Group Process on Neo-Nazi Youth Gangs". In L. M. Esbensen. Finn-Aage (Ed.), Youth Gangs in International Perspective: Results from the Eurogang Program of Research (pp. 211-223). New York, NY, United States of America: Springer.
- Titzmann. (2011). Migration-Specific Hassles Among Adolescent Immigrants From the Former Soviet Union in Germany and Israel. Journal of Cross-Cultural Psychology, 42(5), 777-794.
- Titzmann, P. F., Silberein, R. K., Mesch, G. S., & Schmitt-Rodermund, E. (2011). Migration-Specific Hassles Among Adolescent Immigrants From the Former Soviet Union in Germany and Israel. Journal of Cross-Cultural Psychology, 42(5), 777-794.
- Woodley, D. (2010). Fascism and Political Theory Critical perspectives on fascist ideology. New York, NY: Routledge.
- Yisrael Beytenu. (2018, June 18). No Citizenship without Allegiance. Retrieved from Yisrael Beytenu: http://www.beytenu.org/judaism-without-hindrance/
ناطور، س. (نویسنده)، و حمدان، ب. (کارگردان) (۲۰۰۷)؛ إسرائیل رؤیة من الداخل - المهاجرون الروس .. رصید أم عبء؟. قطر: الجزیره الوثائقیه