هویت قومی و هویت ملی در افغانستان: مورد مطالعه، دانشجویان تعلیم و تربیه کابل

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه شیراز

2 دانش‌آموخته کارشناسی‌ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز

3 دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی، دانشگاه یاسوج

چکیده

هویت ملی، مفهومی ذهنی است که تعلق به یک گروه ملی خاص را نمایان‌‌می‌کند. هویت ملی با مجموعه‌ای پیچیده از شرایط و احساسات همراه است که نگرش فرد را نسبت‌به گروه خود و دیگر گروه­ها نشان‌می­دهد. مسئله هویت ملی در افغانستان، همواره یکی از [موارد] بسیار حساس سیاسی و فرهنگی بوده‌است چراکه تفاوت­های زبانی، قومی، فرهنگی و مذهبی در افغانستان و شباهت­های قومی و فرهنگی با اقوام کشورهای مجاور و همچنین جنگ، تضاد و ویرانی در افغانستان باعث شده که هویت ملی در این کشور به‌طور‌کامل شکل‌نگیرد. هدف این پژوهش بررسی عوامل اجتماعی، فرهگی مرتبط با هویت ملی دانشجویان تعلیم و تربیه کابل بوده‌است؛ در این مطالعه برای تبیین هویت ملی دانشجویان در سه گروه قومی (پشتون، هزاره و تاجیک) از نظریه­های اجتماعی و فرهنگی مانند گیدنز و استرایکر استفاده‌شده‌است. در گردآوری داده­ها از روش پیمایش بهره‌گرفته‌ایم؛ تعداد نمونه نیز 372 نفر بوده‌است که با استفاده از روش نمونه­گیری تصادفی سیستماتیک صورت‌گرفته‌است؛ تجزبه‌وتحلیل داده­ها نیز با به‌کارگیری نرم‌افزار SPSS انجام‌شده‌است؛ یافته­های این تحقیق نشان‌می­دهند که رابطه‌ای معنادار و مثبت، میان متغیرهای هویت قومی، دینی، جهانی و سرمایه اجتماعی، سبک زندگی و مشارکتی با هویت ملی وجوددارد؛ به‌علاوه، براساس رگرسیون چندمتغیره، متغیرهای سبک زندگی اجتماعی و مشارکتی، هویت دینی، سرمایه اجتماعی  و جنسیت 7/10 درصد از تغییرها را در متغیر وابسته تبیین‌می‌کند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

National and Ethnic Identity in Afghanistan: A case study of Cabul Education's Faculty.

نویسندگان [English]

  • E Ghafari Nasab 1
  • M.SH Pouya 2
  • M.A Ghaseminejad 2
  • S.A Mosavat 3
1 Associate Professor, Department of Social Sciences, Shiraz University.
2 Master of Sociology, Shiraz University
3 Ph.D Student of Sociology, Yasuj University
چکیده [English]

National identity is a subjective concept that represent belonging to a certain national group. national identity including a complex set of circumstances and sentiments that determine the ways that individuals using to see their inner group and the other groups. the issue of national identity is one of the very important cultural problems in Afghanistan. In this country there are some linguistic , ethnic and religious differences and at the same time they have some similarities with the ethnic groups in the neighboring countries. In addition, war and the other destructive conflicts in this country were barriers to constitute an integrative country. this paper attempts to investigate the sociocultural factors related to the national identity of the students of Education Faculty. This study seeks to explaining national identity of students in terms of their ethnic memberships (including Pashtun, Hazaras and Tajik ethnic groups). We used theories of Giddens and Stryker as a theoretical framework. Survey is the our method of research. The size of sample was 372 students that who were selected by systemic randomized sampling. And collected data was analyzing by the spss software. the results show that there is a positive and significant relationship between independent variables such as ethnic, religious and global identities , social capital , participatory life style with the student national identity. furthermore, by doing multivariable regression, we found that variables such as participatory life style , religious identity, social capital and sex explained the 10.7 percent of variation in the dependent variable

کلیدواژه‌ها [English]

  • National Identity
  • Ethnic and Religious Identity
  • social capital
  • life style
  • afghanistan

هویت ازجمله مهم­ترین مباحث قرن اخیر محسوب‌می‌شود. اگرچه تاریخ مسئله هویت را می­توان هم‌عرض با تاریخ عمر بشر دانست، مطرح‌شدن علمی و پررنگ‌شدن مسئله هویت از ویژگی­های جوامع مدرن به‌شمارمی‌آید. بسط مفهوم جهانی‌شدن، رشد فناوری‌های (تکنولوژی­های) ارتباطی، دگرگونی­های اقتصادی و پدیده مهاجرت در دنیای کنونی، باعث تغییرهایی اساسی در جوامع شده‌است؛ این تغییرها تمام پهنه حیات اجتماعی را درنوردیده‌است. تغییرهایی که نه‌تنها در گروه­ها و شبکه­هایی که افراد هویت‌هایشان را در آنها متبلور می­بینند، بلکه در ساخت جوامع که به این گروه­ها و شبکه­ها امکان ظهور و بروز‌می­دهد، راه‌یافته‌است.

هویت که در گذشته به‌طورعمده معین بود، اینک دائم در تغییر، تحول و در بحران است؛ این بحران هویت نیز چون دیگر پدیده­های اجتماعی معاصر جهانی است و بنابراین تنها گریبان­گیر کشورهای پیشرفته نمی­شود، بلکه عمده­ترین معضل پیش روی کشورهای عقب‌مانده نیز به‌حساب‌می‌آید (دوران، 1387: 53).

کشورهای مختلف دنیا برای حفظ اتحاد و انسجام ملت خود که از ملزومات ایجاد امنیت در جامعه محسوب‌می‌شود و پیگیری اهداف و سیاست­های مختلف خود، ناگزیرند بر مسئله هویت یک‌پارچه ملی تأکیدکنند؛ تحقق این یک‌پارچگی به مدد تاریخ، فرهنگ، سنت­ها و علایق  و تعلق‌های مشترک یک ملت امکان‌پذیر است؛ اهمیت این موضوع تا آنجاست که کشورهایی مانند آمریکا که از سابقه تاریخی چندانی بهره‌مند نیستند و مردم آنها نیز از پشتوانه­های ملی و قومی و فرهنگی یکسان بی‌بهره­اند، با برنامه‌ریزی، به ساخت هویت دست‌می­زنند؛ شاید تجربه این جوامع، اندیشمندان را به این باور رسانده‌است که مفهوم ملت، محصول دوران مدرن است و دولت ـ ملت‌های مدرن، آن را رقم‌می‌زنند (کاوسی، 1388: 4).

گروه­های قومی، زبانی، فرهنگی و اجتماعی، پیوسته درپی انسجام و شکل­دهی خود در یک نظام اجتماعی بزرگ‌تر هستند به‌گونه­ای‌که نخبگان آنها با برجسته‌کردن تعلق‌ها و ویژگی گروه برای حفظ و استمرار هویت قومی خود می‌کوشند؛ عوامل و تحول‌هایی متعدد وجوددارند که موجب تغییر در سطوح هویتی این گروه­ها می­شوند و انواعی از ملی‌گرایی قومی را درپی‌دارند که برای استمرار هویت قومی و جلوگیری از همانندسازی یا ادغام با سایر گروه­ها تلاش‌می‌کنند؛ پس هرچه یک گروه قومی، دارای عوامل همبستگی بیشتر باشد، وحدت و منشأ قدرت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بیشتری خواهندداشت و هویت خود را بهتر متجلی‌می­سازند (گیدنز، 1378: 128).

اغلب اندیشمندانی که راجع‌به افغانستان تحقیق‌می­کنند درباره این مسئله، اجماع‌نظردارند که در این سرزمین، دولت- ملت و هویت ملی به‌طورکامل هنوز شکل‌نگرفته و هنوز شکاف­های قومی- قبیله‌ی فعال و احتمال تعارض و کشمکش وجوددارد. دولت افغانستان باید درخصوص مسائلی که مانع شکل­گیری هویت ملی و موجب شکاف­های قومی می­‌شوند، راه‌حل­هایی درپیش‌گیرد.

در شرایط فعلی، افغانستان کشوری است که هویت ملی در آن، بسیار ضعیف و کم‌رنگ است؛ درواقع، هویت، مجموعه‌ای از میراث است که به او تعلق‌دارد. هویت در گستره سرزمینی که افغانستان نامیده‌می‌شود، دارای جنبه‌های جغرافیایی، زبانی، مذهبی و قومی است؛ البته این مسئله واضح است که هویت قومی از تأثیرگذاری بیشتری در حیات‌دادن به رفتارها بهره‌مند است. در جامعه افغانستان، افراد از ابتدا در جایگاهی یکسان قرارندارند و معیارهای دسته‌بندی ازجمله ویژگی­هایی قومی و نسبی، بر جایگاه اجتماعی آنان بسیار تأثیردارد ‌(هتن[1]،2010: 34).

در افغانستان، ضعف هویت ملی و سلطه هویت به‌شدت وابسته به عنصر قومیت، متجلی است. برای شکل‌گیری هویت ملی، به حضور ارزش‌های انتزاعی نیازاست. ارزش­ها در افغانستان به دلایل متعدد از مؤلفه‌های قطعی شکل‌نگرفته‌اند. ارزش‌های نظام (سیستم) اقتصادی غیرفئودال که حیات‌‌بخش هویت ملی هستند، در این جامعه قابل‌مشاهده نیستند. «نظام اقتصادی فئودالیته» ساختارها، نهادها، ارزش‌ها و هنجارهای متناسب خود را تولیدمی­کند. هویت ملی در بطن فئودالیته شکل‌نمی‌گیرد پس باید هویت افغانی را به‌شدت متأثر از قومیت دانست‌ (ادواردز[2]، 1985: 505).

هویت ملی در افغانستان، همواره به‌عنوان یکی از مسائل مهم و درخور توجه محسوب‌می­‌شود چراکه تفاوت‌های زبانی، قومی، فرهنگی و مذهبی افراد در افغانستان ازیک‌طرف و شباهت­های قومی، مذهبی و زبانی اقوام این سرزمین با اقوام کشورهای مجاور ازسوی‌دیگر و همچنین چالش، جنگ، پراکندگی و ویرانی در افغانستان موجب‌شده‌است که هویت ملی در این قلمرو شکل‌نگیرد که یکی از مهم­ترین دلایل نبود هویت ملی منسجم و چنددستگی مردم افغانستان ازلحاظ قومی، مذهبی و زبانی، وجود قومیت­هایی است که در خارج از مرزهای افغانستان با مردم افغانستان مشترک‌های فرهنگی دارند و باعث می­شوند که مردم افغانستان به سمت آنها گرایش‌یابند.

هویت ملی در کشور­های دیگر، انسجام، یک‌پارچگی و همگرایی آنها را درپی‌داشته‌است و زمینه پیشرفت و توسعه را فراهم‌ساخته‌است؛ بنابراین، ضعف هویت ملی، مسئله‌‌ای است که درصورت عدم توجه بار دیگر، تعارض، پراکندگی، عقب‌ماندگی و... را در افغانستان سبب‌می‌شود. براساس آنچه گفته‌شد، پرسش اصلی تحقیق این است که «متغیرهای هویت قومی، دینی، جهانی و سرمایه اجتماعی، سبک زندگی و مشارکتی بر هویت ملی دانشجویان در افغانستان چه تأثیری‌دارند؟» برای پاسخ‌دادن به این پرسش ‌از روش پیمایشی استفاده‌می‌شود.

الف- مرور پیشینه تحقیق

امانی (1391) در تحقیق خود با عنوان «بررسی عوامل اجتماعی ـ اقتصادی مرتبط با هویت اجتماعی دانشجویان دانشگاه کابل» به‌نتیجه‌رسیده‌است که میان متغیرهای سن، قومیت، گروه تحصیلی، وضعیت تأهل، محل سکونت، طبقات اجتماعی، تحصیلات والدین، سبک زندگی مدرن، مصرف رسانه­های داخلی و خارجی و هویت اجتماعی پاسخ‌گویان، رابطه‌ای معنادار وجودنداشته، اما میان متغیرهای جنسیت، مشارکت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، اعتماد‌به‌نفس، سبک زندگی سنتی و احساس رضایت از خود، رابطه‌ای معنادار وجوددارد؛ در رگرسیون چندمتغیره در این تحقیق مشخص شده که متغیرهای احساس رضایت از خود، سبک زندگی سنتی و اعتماد اجتماعی، دارای بیشترین ارتباط با متغیر هویت اجتماعی بوده‌اند؛ یعنی با بالارفتن احساس رضایت از خود، قوی‌تربودن گرایش به سبک زندگی سنتی و بالاتربودن اعتماد اجتماعی، افراد، هویت اجتماعی قوی­تری دارند.

ارزگانی (1390) در کتاب افغانستان؛ رنگین‌کمان اقوام به این جمع‌بندی رسیده‌است که تنوع و پیچیدگی قومی، فرهنگی، لسانی و مذهبی امروز افغانستان، مولود و محصول تاریخ پرآشوب این سرزمین و دیگر ملت­ها و کشورهای منطقه است؛ مهاجرت­ها و جابه‌جایی­های گستردۀ گروه­های انسانی در پرتو تاریخ، موقعیت خاص جغرافیایی این سرزمین به‌عنوان چهارراه و شاهراه قارۀ کهن آسیا، محیط متنوع و متکثر حوزه­های تمدنی اطراف آن، حدود و ثغور تحمیلی و مصنوعی آن، محیط و طبیعت خشن و ناسازگار داخلی آن و سایر عوامل بوده‌اند؛ این ساخت و بافت جمعیتی از گذشته‌های دور به یادگار مانده و حقیقتی اجتناب‌ناپذیر و غیرقابل‌کتمان است.

حیدری و رهنورد (1390) در پژوهش خودشان با عنوان «افغانستان، نیروهای بیگانه و چالش دولت- ملت‌سازی» نشان‌داده­اند که گسست­های گسترده اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در این کشور، از ضعف فرایند دولت- ملت‌سازی ناشی‌می‌شوند؛ به‌عبارت‌دیگر، ساختار قدرتمند ارزش‌های ادبی، قبیله­ای و مذهبی جامعه متکثر افغانستان، امکان تمرکز قدرت در شخص حاکم و دولت مرکزی کابل را منتفی‌ساخته‌است. تحلیل و بررسی فرایند تاریخی، وجود دولت ضعیف و جامعه قوی، تکثر هویت‌های قومی، قبیله­ای، مذهبی و محلی، تحمیل دموکراسی به شیوه غربی توسط کشورهای غربی به‌ویژه آمریکا و عدم توجه به ساختارهای اجتماعی و سنتی افغانستان، از افزایش تنش­های اجتماعی و سیاسی در افغانستان طی سال­های آینده نشان‌دارد.

یحیائی و کیا تحقیقی با عنوان «مطالعه انگاره‌های هویت فرهنگی و هویت ملی ملت‌های ایران و افغانستان با تأکید بر نگره‌های مهاجران افغانی به ایرانیان» انجام‌داده‌اند؛ این پژوهش، ضمن برشمردن اشتراک‌های فرهنگی دو ملت ایران و افغانستان، هویت فرهنگی ایرانیان و افغانی‌ها را از آبشخوری واحد می‌داند و بر آن است که تنها درصورت پذیرابودن تکثر فرهنگی است که می‌توان هویت فرهنگی ایرانی را سایه‌بانی ریشه‌دار بر سر فرهنگ‌های متنوع قرارداد و وحدت هویت فرهنگی را تحقق‌بخشید.      

لی و پراتو[3] (2011) به تحلیل ثانویه «هویت قومی و هویت ملی در تایوان» پس از افول قدرت چین در این منطقه پرداخته­اند؛ نتایج آنها بیانگر آن است که خاطره­های تاریخی و تفوق سیاسی نسبت‌به فرهنگ تایوانی در مقابل فرهنگ چینی در تمام گروه­های قومی مورد مطالعه افزایش‌یافته‌است و افراد از طریق هویت تایوانی، خود را شناسایی‌می­کنند.

سابلونیره[4] و همکاران (2010) در تحقیقی به بررسی «نقش محرومیت نسبی و رفاه شخصی» در درگیری­های قومی و ملی در قرقیزستان در سال 2010 پرداخته‌اند؛ به نظر آنها هرچند احساس محرومیت نسبی در ایجاد نارضایتی و درگیری در میان اقوام به‌طورتعیین‌کننده­ای نقش‌داشته‌است، رفاه شخصی نیز در این میان بی‌تا نبوده‌است؛ بدین معنا که احساس محرومیت نسبی در کنار رفاه شخصی به‌نسبت بالا، درگیری­های قومی را سبب‌شده‌است.

 ساباتیر[5] (2008) در مطالعه‌ای با ‌عنوان «هویت قومی و هویت ملی میان نوجوانان نسل دومی مهاجر در فرانسه: نقش زمینه اجتماعی و خانواده»، هویت فرهنگی را براساس دو جهت‌گیری قومی و ملی با دو عنصر تصدیق[6] و اکتشاف[7] بررسی‌می‌کند؛ در این تحقیق براساس مدل­های زیست‌محیطی نوسازی لایه­های چندگانه­ای از زمینه اجتماعی تحلیل‌شده‌است؛ اجتماعی‌شدن با همسالان، درک تبعیض و جنبه­های مختلف والدین. تصدیق قومی و ملی به‌عنوان دو گرایش مستقل درنظرگرفته‌شده­اند؛ نتایج برای درک فرایند هویت، امید­وارکننده بود؛ در این تحقیق، تمامی لایه­های محیط اجتماعی مانند گروه دوستان و درک تبعیض، مهم هستند ولی به‌نظرمی‌رسد که والدین، قوی‌ترین تأثیر را دارند. درک نوجوانان باید از آنچه والدین می­گویند، تمیزداده‌شود.

بیلی (1994) در پژوهشی به «بررسی نقش موسیقی در آفرینش هویت ملی افغان‌ها» پرداخته‌است و نتیجه‌گیری‌می­کند که در گذشته، نقش و تأثیر موسیقی در خلق هویت ملی افغان­ها از پیش برنامه­ریزی‌شده و آگاهانه نبوده‌است و به‌طور‌دقیق نیز نمی­توان به چگونگی این فرایند پی‌برد؛ وی همچنین بیان‌می­کند که شاید دیدگاه موسیقیدان­ها درخصوص هویت ملی بر جامعه افغان تأثیر گذاشته‌باشد؛ این وضعیت از دهه 1970م تغییر‌کرده‌است؛ بدین معنی که نقش موسیقی در کاهش تعارض‌های فرهنگی و سیاسی جامعه افغان، کم‌رنگ شده‌است.

در جمع­بندی تحقیق‌های پیشین بایدگفت که در بیشتر تحقیق‌های فارسی، با دیدی آسیب­شناختی، به پیامدها و بحران هویت ملی اشاره‌شده‌است؛ در این تحقیق‌ها، اطلاعات توصیفی خوبی درخصوص هویت وجوددارد؛ این اطلاعات توصیفی از این حیث قابل‌توجه‌اند که برخی واقعیات هویت ملی را در میان قشرهای مختلف بیان‌کرده­اند.

مهم‌ترین نکته پژوهش­های فارسی، این است که نتایج حاصل از آنها با توجه به شرایط فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی موجود ایران برای محققان افغانی نیز قابل‌استفاده است. بیشتر تحقیق‌های اخیر، دارای بعد نظری خوبی هستند. تحقیق‌های فارسی انجام‌شده، بیشتر جنبه روان‌شناختی و تاریخی دارند و کمتر با رویکرد جامعه‌شناختی به هویت ملی پرداخته‌اند؛ اغلب این پژوهش­ها با استفاده از روش پیمایشی و ابزار پرسش‌نامه صورت‌گرفته‌اند.

    آنچه در بررسی پژوهش‌های خارجی به‌چشم‌می­خورد، تنوع موضوع‌های بررسی‌شده‌ است که این نکته، همان‌گونه‌که بیان‌شد، در پژوهش‌های فارسی، چندان به‌چشم‌نمی‌آید؛ مسئله دیگر، حجم بالاتر تحقیق‌های کیفی نسبت‌به پژوهش­های کمی است. انجام پژوهش به روش کیفی ازسویی، این محققان را در بررسی عمیق موضوع مورد مطالعه و کشف افق­های جدید در امر پژوهش توانمندمی‌سازد و ازسوی‌دیگر، تحقیق‌های کیفیف اندکی تعمیم‌پذیری‌دارند؛ ویژگی دیگر تحقیق‌های انگلیسی، این است که ازلحاظ موضوع به‌خوبی محدود شده­اند بنابراین در این دسته از تحقیق‌ها، اغلب، درباره یکی از ابعاد هویت ملی بحث‌می‌شده‌است و از پرداختن به انبوهی از مسائل پرهیزشده‌است.

ب- مبانی نظری و روش

1- چارچوب نظری تحقیق

هویت ملی درحقیقت، پدیده­ای است که تحت تأثیر عواملی متعدد قراردارد بنابراین، چارچوب نظری را بایدبه‌کارگرفت که بتواند ابعاد مختلف این پدیده را تبیین‌کند؛ ازاین‌رو، ما به ارائه چارچوبی نظری، متشکل از دیدگاه شیلدون استرایکر و گیدنز می­پردازیم تا بتواند ابعاد مختلف هویت ملی را تبیین‌کند. نظریه استرایکر به بررسی برجستگی هویت می­پردازد؛ این نظریه، هویت را در ارتباط با فرد و ساختار اجتماعی مطرح میکند و آن را در سطح متوسط بررسی‌می‌کند. نظریه سلسله‌مراتب برجستگی هویت استرایکر بر این نکته تأکیدمی­کند که هویت­ها نمایش­هایی هستند که افراد درخصوص موقعیتشان در ساختار اجتماعی اجرامی­کنند؛ این نمایش‌های ساختاری و موقعیتی در نزد وی در سلسله‌مراتبی از برجستگی قرارمی­گیرند؛ این برجستگی هویت­ها سبب‌می­شود، هویتی که در این سلسله‌مراتب در سطحی بالاتر قرار‌می‌گیرد، نسبت‌به هویتی که در سطحی پایین­تر قراردارد، برای فرد، بیشتر استفاده‌‌شود؛ بدین جهت، تحقیق حاضر به شناسایی انواع هویت­های احتمالی پرداخت که نقشی تعیین‌کننده در زندگی فرد بازی‌می‌کنند و ازسویی‌دیگر به موضوع مورد مطالعه، مربوط می­شوند؛ دراین‌زمینه، مطالعات تجربی استفاده‌شد و مفهوم گونه­های هویتی به مدل تحقیق واردشد؛ دراین‌میان، چهار گونه هویتی اصلی در میان دانشجویان شناسایی‌شد که به‌طورمستقیم نیز با هویت ملی (متغیر وابسته) رابطه‌اداشته‌اند؛ گونه­های هویتی، چهار گروه زیر را دربرمی‌گیرند:

1.  هویت قومی؛

2.  هویت جهانی؛

3.  هویت دینی؛

4.  هویت جنسیتی.

در روند تحقیق با توجه به محدودیت­های تحقیق، هویت جنسیتی از بررسی بیشتر حذف‌شد اما سه گونه دیگر هویت به مدل تحقیق واردشدند؛ دراین‌باره، قضیه زیر استخراج‌شد:

قضیه شماره 1:  افزایش تعهد نسبت‌به هویت ملی منجرمی­شود به:

 الف- کاهش تعهد هویت قومی؛

ب- کاهش تعهد دینی؛

ج- کاهش تعهد به هویت جهانی.

 استرایکر معتقد است که هویت­ها بخشی از خود هستند و درواقع، خودآگاهی­های درونی‌شده­ای هستند که با موقعیت­هایی که افراد درون ساختار اجتماعی برمی­گزینند، پیوسته و همراه هستند؛ درنتیجه به اعتقاد وی، هویت­ها ارتباط میان خود و ساختار هستند؛ وی همچنین معتقد است که اگر محدودیت­های ساختاری، پایین باشد یا ساختار ­گنگ و نامشخص باشد، افراد می­توانند هویت­هایی چندگانه را برای خود اتخاذکنند اما درمقابل اگر ساختار محدودیت­های فراوانی را به کنشگران وارد‌سازد، نوع میزان برجستگی احتمالی هویت­ها قابل‌پیش­بینی می­شود و افراد، به‌طورمعمول، هویتی برجسته را برای خود برمی­گزینند (استرایکر، 2000: 286؛ استرایکر و اونز، 2001: 2 و کاروترس، 2004: 29 تا 34).

براین‌اساس، عوامل اجتماعی و زمینه­ای یا درواقع، ساختارهای متفاوت، موجب تغییر شکل و محتوای کنش متقابل افراد می­شوند؛ بدین سبب، مفهوم عوامل زمینه­ای از نظریه استرایکر استخراج‌شد؛ این مفهوم یا درواقع ساختارهای متفاوت معنابخش به هویت، با استفاده از چهار عامل «سن، نوع مذهب، نوع قومیت و جنس» سنجش‌خواهدشد.

قضیه شماره 2: الف- افزایش محدودیت ساختار­های اجتماعی متفاوت معنابخش، به کاهش تعهد به هویت ملی منجرمی‌شود و ب-کاهش محدودیت ساختارهای اجتماعی متفاوت معنابخش، به افزایش تعهد به هویت ملی می‌انجامد.

استرایکر همچنین با ایجاد رابطه میان تعهد و هویت، رابطه میان هویت و ساختار اجتماعی را مفهوم‌پردازی‌کرده‌است؛ وی تعهد را این‌گونه تعریف‌می­کند: درجه­ای که یک شخص رابطه­اش را با دیگران براساس وابستگی به نوعی خاص از هویت تعریف‌می­کند؛ هرچقدر این وابستگی به نوعی خاص از هویت، بیشتر باشد، شخص به هویت خود متعهدتر می­شود و این هویت خاص در سلسله‌مراتب برجستگی در سطحی بالا قرارمی­گیرد؛ دراین‌میان، وی معتقد است که هرچقدر احساس اعتمادبه‌نفس شخص بالاتر رود، به همان میزان، تعهد او به نوع خاصی از هویت افزایش‌می­یابد و درمقابل، تعهد بالا نسبت‌به یک هویت، خود نیز موجب ایجاد اعتمادبه‌نفس بالا در شخص می­شود.

در این پژوهش، دیدگاه گیدنز به سبب اینکه بر نقش و اهمیت مدرنیته در اهمیت‌یافتن هویت ملی تأکیددارد، نیز استفاده‌می‌شود. گیدنز درزمینه هویت به بحث درخصوص هویت شخصی و تجدد و جهانی‌شدن پرداخته‌است؛ وی معتقد است که تغییر شکل هویت شخصی و پدیده جهانی‌شدن در دوران اخیر، دوقطب دیالکتیکی محلی و جهانی تشکیل‌داده‌است به‌طوری‌که حتی تغییرها در جنبه­های بسیار خصوصی زندگی شخصی نیز با تماس­های اجتماعی بسیار وسیع ارتباط‌دارند؛ درواقع، سطح و ابعاد فاصله‌گیری زمانی ـ فضایی در دوران تجدد کنونی به چنان حدی از گسترش رسیده‌است که برای نخستین‌بار در تاریخ بشریت، خود و جامعه در محیطی جهانی با یکدیگر تعامل‌می‌کنند (گیدنز، 1380: 28). 

از دیدگاه گیدنز، در چارچوب جوامع جدید، خود دگرگونی‌یافته را باید از طریق کاوش­های شخصی دریابیم و آن را بخشی از فرایند تماس متقابل میان تغییرهای شخصی و اجتماعی بسازیم و استوار نگاه‌داریم، اما در تشریح و توصیف هویت شخصی، علاوه‌بر بررسی زمینه­های اجتماعی باید به ساختار روان‌شناختی فرد نیز توجه‌کرد که این ساختار روان‌شناختی باید براساس مدل قشربندی باشد (گیدنز،1380: 57). به نظر گیدنز، شرط اساسی تدارک هویت شخصی، استقرار اعتماد بنیادین است. به هویت شخصی نمی­توان برحسب ماندگاری­اش در زمان توجه‌کرد؛ بلکه هویت برخلاف خود به‌عنوان پدیده­ای عام، به آگاهی بازتابی نیازدارد. هویت درواقع همان چیزی است که فرد از آن آگاه است؛ به‌عبارت‌دیگر، هویت شخصی چیزی نیست که در نتیجۀ تداوم کنش­های اجتماعی فرد به او تفویض‌شده‌باشد بلکه چیزی است که فرد باید آن را به‌طور‌مداوم و روزمره ایجادکند (گیدنز،1380: 86).

براساس نظریه گیدنز، تحقیق حاضر، مفهوم سبک­های مختلف زندگی را در مدل مفهومی واردمی­کند زیرا همچنان‌که او معتقد است، با ورود به عصر مدرنیته متأخر و گسترش رسانه‌های ارتباطی، هویت­ها از حالت ایستا و ساکن، وضعیت خود را تغییرداده و سیال و پویا شده‌اند؛ درواقع جهانی‌شدن با ایجاد امکانات فراوان در مقابل افراد، موجب تنوع در سبک زندگی افراد شده‌است. افراد آگاهانه انتخاب‌می­کنند و شیوه­ها و سبک­های زندگی خود را می­سازند و بدین طریق، هویت خویش را شکل‌می­دهند. گیدنز، سبک­ها و شیوه­های خاص زندگی را تولیدکننده هویت فرد می­داند؛ براین‌اساس، پژوهش حاضر، مفهوم سبک زندگی را از نظریه گیدنز استخراج‌کرده، آن را به دو طریق سبک زندگی فرهنگی ـ فراغتی و اجتماعی- مشارکتی سنجش‌خواهدکرد.

قضیه شماره 3، الف: افزایش گرایش به سبک­های زندگی فرهنگی ـ فراغتی به کاهش تعهد به هویت ملی منجرمی­شود و ب: افزایش گرایش به سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی افزایش تعهد به هویت ملی را سبب‌می­شود.

2- فرضیات تحقیق

میان سن و هویت ملی، رابطه وجوددارد.

میان جنس و هویت ملی، رابطه وجوددارد.

میان زبان مادری و هویت ملی، رابطه وجوددارد.

میان نوع قومیت و هویت ملی، رابطه وجوددارد.

میان وضعیت تأهل و هویت ملی، رابطه وجوددارد.

میان هویت قومی و هویت ملی، رابطه وجوددارد.

میان هویت دینی و هویت ملی، رابطه وجوددارد.

میان هویت جهانی و هویت ملی رابطه وجوددارد.

میان سبک زندگی فرهنگی ـ فراغتی و هویت ملی، رابطه وجوددارد.

میان سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی و هویت ملی، رابطه وجوددارد.

3- روش‌شناسی تحقیق

این پژوهش با روش پیمایشی انجام‌شده و اطلاعات لازم با فن (تکنیک) پرسش‌نامه خودگزارشی جمع‌آوری‌شد. در تحقیق حاضر، با استفاده از محاسبات انجام‌شده توسط فرمول کوکران، حجم نمونه برابر با 372 نفر محاسبه‌شد. روش نمونه‌برداری این تحقیق براساس نمونه‌گیری تصادفی سیستماتیک است که در نمونه‌گیری تصادفی سیستماتیک با تقسیم حجم جمعیت بر حجم نمونه نسبت نمونه‌گیری را به‌دست‌می­آوریم که از هر نوزده (19) نفر به یک (1) نفر پرسش‌نامه داده‌شد.

دانشگاه تعلیم و تربیه کابل که جامعه آماری این تحقیق بود در شش دانشکده هفت هزار (7000) دانشجوی مشغول‌به‌تحصیل داشت: دانشکده زبان و ادبیات، دانشکده علوم اجتماعی، دانشکده علوم طبیعی، دانشکده تربیت بدنی، دانشکده تعلیمات مسلکی و دانشکده تعلیمات اختصاصی که هریک دارای چندین بخش بودند. در این پژوهش از شش دانشکده، «دانشکده تعلیمات اختصاصی» به دلیل ینکه دانشجویان آن، افراد معلول، معیوب، نابینا و افراد عقب‌ماندگی ذهنی بودند، حذف‌شد و در پنج دانشکده دیگر، چهارصد (400) پرسش‌نامه به‌صورت تصادفی توزیع و جمع‌آوری‌شدند. در مطالعه حاضر به‌منظور اطمینان از وجوه گوناگون اعتبار پرسش‌نامه و به‌دست‌آوردن اعتبار صوری، از نظرها و راهنمایی‌های برخی متخصصان و استادان جامعه‌شناسی کمک‌گرفتیم؛ همچنین برای سنجش پایایی ابزار تحقیق (پرسش‌نامه) از روش آلفای کرونباخ استفاده‌شده‌است.

جدول 1: میزان پایایی (آلفای کرونباخ) تعداد گویه­های نگرشی پرسش‌نامه

مقیاس

ضریب آلفای کرونباخ و تعداد گویه­ها

هویت ملی

26

0.807

هویت قومی

21

0.843

هویت دینی

16

0.758

هویت جهانی

8

0.721

سبک زندگی

13

0.770

پ- یافته­های تحقیق

نتایج تحقیق، نشان‌دهنده­ این واقعیت بودند که از میان 372 نفر از پاسخ‌گویان، 9/55 درصد آنها مرد و 1/44 درصد آنها زن بودند. میانگین سنی میان پاسخ‌گویان این پژوهش 67/21 زنان و 66/22 مردان بوده‌است. بیشتر پاسخ‌گویان یعنی 6/72 درصد را فارسی‌زبانان و 2/24 درصد را پشتوزبان‌ها تشکیل‌داده‌بودند؛ همچنین از میان کل دانشجویان مورد مطالعه، 3/25 درصد از پاسخ‌گویان: پشتون، 4/37 درصد از پاسخ‌گویان: هزاره و 2/31 درصد از پاسخ‌گویان: تاجیک بوده‌اند. از میان 372 دانشجو، 22 درصد متأهل و 78 درصد مجرد و ازلحاظ مذهبی، 1/51 درصد از پاسخ‌گویان، شیعه و 9/58 درصد آنها سنی‌مذهب بوده­اند. درادامه با توجه به اهمیت و اولویت هویت ملی و هویت قومی در پژوهش حاضر، پرسش‌ها و فراوانی‌های مربوط به این دو متغیر ارائه‌می‌شود:

جدول زیر، توزیع فراوانی گویه­های مربوط به طیف میزان هویت ملی را نشان‌می‌دهد؛ این طیف شامل ده (10) گویه است و نمرات هرگویه میان 1 تا 5  تغییرمی­کند که نمره 1 نشان‌دهنده هویت ملی کم که می­تواند میان نمره 10 (حداقل نمره) و نمره 50 (حداکثر نمره) در نوسان باشد.

درصورتی‌که فرد برای همه گویه­ها عبارت «بی‌نظر» را علامت‌بزند، میانگین کل نمره او از این گویه­ها، امتیاز 30 را به‌دست‌خواهدداد؛ در این جدول، چگونگی انتخاب گزینه­ها در گویه­های مختلف نشان‌داده‌شده‌است. همان‌طورکه از آمارهای جدول پیداست درخصوص گویه­ اول «با شنیدن سرود ملی، به افغان‌بودن خود افتخارمی­کنم»، میانگین به‌دست‌آمده 38/4 از 5 است که نشان‌دهنده­ گرایش به‌نسبت زیاد درباره این گویه است اما جمع نمرات به‌دست‌آمده از این 10 گویه، میزان هویت ملی را در حد بالا نشان‌می­دهد. میانگین به‌دست‌آمده از کل گویه­ها برابر 67/37 است که از میانگین مورد انتظار (30) که گرایش در حد متوسط را نشان‌می‌دهد، بیشتر است؛ هرچه این میانگین کل، از عدد 30 بیشتر باشد، بیانگر گرایش موافق پاسخ‌گویان با گویه­هاست.

جدول 2: توزیع درصدی میزان موافقت پاسخ‌گویان با مقیاس گرایش به هویت ملی دانشجویان (بعد اشتراک درون‌گروهی) برحسب قومیت

                             میزان موافقت

 

گویه­ها

  قومیت

  مخالفم

  کاملا مخالفم

  بی نظر

  موافقم

  کاملا موافقم

  میانگین

  میانگین کل

با شنیدن سرود ملی، به افغان‌بودن خود افتخارمی­کنم

پشتون

0

3.2

3.2

25.5

68.1

4.59

 

38/4

هزاره

4.3

3.6

2.2

33.8

56.1

3.91

تاجیک

2.6

3.4

5.2

33.6

55.2

4.35

پرچم سه رنگ افغانستان، مایه سربلندی افغان­هاست

پشتون

8.5

6.4

5.3

19.1

60.6

4.37

 

21/4

هزاره

3.6

10.1

1.4

27.3

57.6

4.21

تاجیک

3.4

9.5

6

25

56

3.61

آرزوداشتم در کشوری دیگر به‌دنیامی‌آمدم

پشتون

3.2

19.1

19.1

30.9

27.7

3.29

 

43/3

هزاره

5.8

22.3

25.2

30.2

16.5

3.51

تاجیک

6

16.4

19.8

36.2

21.6

3.59

اگر فرصتی پیش‌بیاید، حاضرم برای همیشه از افغانستان بروم

پشتون

3.2

19.1

19.1

33

25.5

3.00

 

2/3

هزاره

10.8

23

21.6

30.2

14.4

3.54

تاجیک

3.4

17.2

24.1

31.9

23.3

3.27

زندگی در افغانستان برایم بسیار سخت است

پشتون

5.3

18.1

36.2

25.5

14.9

4.21

 

41/3

هزاره

2.9

28.1

23

25.2

20.9

3.64

تاجیک

19.8

0

19.8

37.1

23.3

4.23

ادامه جدول 2: توزیع درصدی میزان موافقت پاسخ‌گویان با مقیاس گرایش به هویت ملی دانشجویان (بعد اشتراک درون‌گروهی) برحسب قومیت

                             میزان موافقت

 

گویه­ها

  قومیت

  مخالفم

  کاملا مخالفم

  بی نظر

  موافقم

  کاملا موافقم

  میانگین

  میانگین کل

همیشه دوست­دارم در مراکز رسمی به زبان دری و پشتو که زبان ملی کشورم است، صحبت‌کنم

پشتون

7.4

8.5

2.1

17

64.9

3.33

 

24/4

هزاره

4.3

2.9

5

43.2

44.3

4.37

تاجیک

3.4

1.7

6

31.9

56.9

3.32

لباس خارجی را نسبت‌به لباس افغانی ترجیع‌می­دهم

پشتون

8.5

16

34

18.1

23.4

3.14

 

10/3

هزاره

7.9

19.4

48.2

13.7

10.8

3.04

تاجیک

12.9

14.7

39.7

20.7

12.1

3.13

هنگام صحبت‌کردن سعی‌می­کنم از اصطلاح‌های خارجی و غیر زبان ملی استفاده‌کنم

پشتون

13.8

16

35.1

13.8

21.3

3.29

 

22/3

هزاره

5.8

11.5

46

20.9

15.8

3.18

تاجیک

13.8

14.7

33.6

15.5

22.4

4.14

هرکجای دنیا هم­وطنانم را ببینم، خوشحال می­شوم

پشتون

9.6

4.3

7.4

19

55

4.25

 

35/4

هزاره

2.9

3.6

2.2

36.7

54.7

4.48

تاجیک

3.4

1.7

1.7

29.3

63.8

3.39

آینده من به آینده کشورم گره‌خورده‌است

پشتون

5.3

14.9

6.4

28.7

44.7

4.34

 

95/3

هزاره

7.2

11.5

7.9

29.5

43.9

4.14

تاجیک

2.6

8.6

6

37.9

44.8

4.22

جمع کل میانگین

67/37

 

 

جدول زیر، توزیع فراوانی گویه­های مربوط به طیف هویت قومی پاسخ‌گویان را نشان‌می‌دهد؛ این طیف، شامل 21 گویه است. نمرات هر گویه میان 1 تا 5 رده­بندی‌شده‌است که نمره 1 نشان‌دهنده­ مخالفت کامل (کمترین هویت قومی) است و نمره 5، موافقت کامل (بیشترین هویت قومی) را با هرگویه نمایش‌می­دهد. جمع نمرات 21 گویه، نمره میزان هویت قومی را نشان‌می­دهد که به‌طور‌بالقوه می­تواند میان نمره 21 (حداقل نمره) و نمره 105 (حداکثر نمره) باشد.

جدول 3: توزیع درصدی میزان موافقت پاسخ‌گویان با هویت قومی

                میزان موافقت

 

گویه­ها

قومیت

اصلا

کم

خیلی کم

زیاد

خیلی زیاد

میانگین

میانگین کل

برای کسب اطلاعات از تاریخ و سنن قومم زمان زیادی را صرف‌می­کنم.

پشتون

24.5

16.0

28.7

17.0

13.8

2.80

2.74

هزاره

16.4

17.3

31.7

25.9

8.6

2.93

تاجیک

18.1

35.3

27.6

16.4

2.6

2.50

مایلم بیشتر در گروه­هایی فعالیت‌کنم که هم­قومم در آن باشند.

پشتون

29.8

27.7

18.1

14.9

9.6

2.47

2.58

هزاره

19.4

22.3

25.9

20.1

12.2

2.83

تاجیک

33.6

17.2

25.0

21.6

2.6

2.42

من نسبت به قومم غرور احساس‌می­کنم.

پشتون

34.0

20.2

9.6

11.7

24.5

2.72

2.58

هزاره

29.5

15.1

11.5

20.9

23

2.93

تاجیک

49.1

22.4

6.9

14.7

6.9

2.08

مطمئن هستم که قومم تأثیری مثبت در زندگی من داشته‌است.

پشتون

19.1

13.8

10.6

21.3

35.1

3.39

3.12

هزاره

7.9

22.3

17.3

35.3

17.3

3.32

تاجیک

26.7

19.8

18.1

27.6

7.8

2.70

از قومم کمال رضایت را دارم.

پشتون

10.6

19.1

2.02

18.1

31.9

3.41

3.36

هزاره

4.3

17.3

28.1

29.5

20.9

3.45

تاجیک

6.0

20.7

27.6

29.3

16.4

3.29

همیشه خود را پایبند به قومم می‌دانم.

پشتون

17.0

11.7

20.2

26.6

24.5

3.30

3.00

هزاره

17.3

18.7

19.4

26.6

18

3.09

تاجیک

31.0

19.0

15.5

19.8

14.7

2.68

پایبندی به قومم در رفتارم مشخص است.

پشتون

20.2

20.2

18.1

22.3

19.1

3.00

 

74/2

هزاره

18.7

18

32.4

16.5

14.4

2.90

تاجیک

31.0

28.4

12.9

19.8

7.8

2.45


ادامه جدول 3: توزیع درصدی میزان موافقت پاسخ‌گویان با هویت قومی

                میزان موافقت

 

گویه­ها

قومیت

اصلا

کم

خیلی کم

زیاد

خیلی زیاد

میانگین

میانگین کل

دوست‌دارم درخصوص قومم با همه صحبت‌کنم.

پشتون

16.0

18.1

14.9

24.5

26.6

3.28

 

85/2

هزاره

20.9

19.4

22.3

25.9

11.5

2.88

تاجیک

27.6

31.0

18.1

13.8

9.5

2.47

من به قومم افتخارمی­کنم.

پشتون

11.7

16.0

13.8

17.0

41.5

3.61

 

44/3

هزاره

9.4

7.9

17.3

30.9

34.5

3.73

تاجیک

19.0

19.0

19.0

30.2

12.9

2.99

در مراسم­های فرهنگی قومم مانند عروسی و ... شرکت‌می­کنم.

پشتون

10.6

14.9

13.8

28.7

31.9

3.56

 

69/3

هزاره

2.9

10.8

18

39.6

28.8

3.81

تاجیک

0.9

19.8

13.8

36.2

29.3

3.73

به قومم، بسیار علاقه‌دارم.

پشتون

7.4

12.8

12.8

30.9

36.2

3.76

 

62/3

هزاره

5.8

12.9

12.9

38.8

29.5

3.73

تاجیک

12.1

14.7

19.8

33.6

19.8

3.34

از زبان قومم در محاوره های روزمره استفاده‌می­کنم.

پشتون

10.6

14.9

20.2

23.4

30.9

3.49

 

48/3

هزاره

6.5

15.1

12.9

33.8

31.7

3.69

تاجیک

13.8

20.7

19.0

23.3

23.3

3.22

من تماشای برنامه­های موسیقی محلی قومم را بردیگر برنامه‌های تلویزیونی ترجیح‌می­دهم.

پشتون

19.1

18.1

11.7

23.4

27.7

3.22

 

06/3

هزاره

12.2

22.3

19.4

19.4

26.6

3.26

تاجیک

26.7

21.6

14.7

19.0

18.1

2.80

خریدکردن از مغازه­های هم‌زبانم و ‌هم‌قومم را بر دیگر مغازه­ها ترجیح‌می­دهم.

پشتون

37.2

11.7

17.0

13.8

20.2

2.68

 

54/2

هزاره

31.7

16.5

26.6

13.7

11.5

2.57

تاجیک

48.3

10.3

17.2

10.3

13.8

2.31

ادامه جدول 3: توزیع درصدی میزان موافقت پاسخ‌گویان با هویت قومی

                میزان موافقت

 

گویه­ها

قومیت

اصلا

کم

خیلی کم

زیاد

خیلی زیاد

میانگین

میانگین کل

اگر ببینم در جایی هم­‌قومم دچار مشکل شده، خودم به کمک او می­روم.

پشتون

13.8

17.0

13.8

22.3

33.0

3.44

 

27/3

هزاره

9.4

22.3

12.9

35.3

20.1

3.35

تاجیک

17.2

22.4

16.4

31.0

12.9

3.00

بهتر است هر قوم، سنت‌های خود را حفظ‌کند.

پشتون

10.6

9.6

6.4

27.7

45.7

3.88

 

79/3

هزاره

5.8

10.1

22.3

29.5

32.4

3.73

تاجیک

6.9

10.3

13.8

34.5

34.5

3.79

قومم نسبت به بقیه اقوام شجاع­تر و قوی تر­اند

پشتون

16.0

14.9

10.6

24.5

34.0

3.46

 

16/3

هزاره

18

14.4

17.3

30.2

20.1

3.20

تاجیک

27.6

15.5

16.4

24.1

16.4

2.86

به نظرم آداب و رسوم قومم قدیمی و پیش‌پاافتاده است.

پشتون

33.0

5.3

16.0

24.5

21.3

2.96

 

55/2

هزاره

31.7

19.4

23.7

13.7

11.5

2.54

تاجیک

39.7

18.1

23.3

7.8

11.2

2.33

هم‌زبان‌بودن مهم‌ترین ملاک من برای انتخاب دوست است.

پشتون

29.8

5.3

16.0

24.5

21.3

2.86

 

68/2

هزاره

32.4

12.2

19.4

21.6

14.4

2.73

تاجیک

42.2

14.7

13.8

11.2

18.1

2.48

مشکلات قوم وعشیره‌ام، مشکلات خود من است.

پشتون

22.3

17.0

9.6

21.3

29.8

3.19

 

22/3

هزاره

12.2

15.1

15.1

29.5

28.1

3.46

تاجیک

13.8

25.0

24.1

24.1

12.9

2.97

از قومیتم(هزاره، پشتون، تاجیک و.... بودن) خود بسیار رضایت‌دارم.

پشتون

18.1

13.8

11.7

19.1

37.2

3.44

 

65/3

هزاره

12.2

8.6

3.6

28.8

46.8

3.89

تاجیک

19.0

7.8

12.1

23.3

39.9

3.53

جمع میانگین کل

65.12

درصورتی‌که هر فرد برای همه گویه­ها عبارت «بی نظر» را علامت‌بزند، میانگین کل نمره او از این گویه­ها 63 به‌دست‌خواهدآمد؛ در این جدول، چگونگی انتخاب گزینه­ها در گویه­های مختلف نشان‌داده‌شده‌است. همان‌طورکه از آمارهای جدول پیداست درخصوص گویه 16 «بهتر است هر قوم، سنت خود را حفظ‌کند»، میانگین به‌دست‌آمده از پاسخ‌گویان پشتون 88/3 از 5 است، میانگین از پاسخ‌گویان هزاره 37/3 از 5 است و میانگین از پاسخ‌گویان تاجیک 79/3 از 5 است؛ میانگین گویه 16 درکل 3.79 از 5 است که نشان‌دهنده­ گرایشی به‌نسبت زیاد درخصوص این گویه است اما جمع نمرات به‌دست‌آمده از این 21 گویه، میزان هویت قومی را در حد بالا نشان‌می­دهد؛ میانگین به‌دست‌آمده از کل گویه­ها برابر 12/65 است که از میانگین مورد انتظار (63) که نشان‌دهنده­ گرایش در حد متوسط است، بیشتر می‌نماید؛ هرچه این میانگین کل، از عدد 63 بیشتر باشد، بیانگر گرایش موافق پاسخ‌گویان با گویه­ها بیشتر است.

فرضیه اول: میان سن پاسخ‌گویان و هویت ملی آنها رابطه وجوددارد.

جدول زیر، نشان‌دهنده ضریب همبستگی پیرسون میان سن و هویت ملی است؛ نتایج به‌دست‌آمده از این جدول، از این، حاکی است که رابطه منفی معناداری در سطح 95 درصد میان سن و هویت ملی دانشجویان وجوددارد.

جدول 4: ضریب همبستگی پیرسون میان سن و هویت ملی برحسب قومیت

متغیر وابسته

(هویت ملی)

متغیر مستقل سن

مقدار همبستگی

سطح معناداری

کل

0.115-

0.027

 

فرضیه دوم: میان جنسیت پاسخ‌گویان و هویت ملی آنها رابطه وجوددارد.

جدول زیر، آزمون تفاوت میانگین هویت ملی پاسخ‌گویان را برحسب جنسیت افراد نمونه نشان‌می­دهد؛ نتایج به‌دست‌آمده براساس آزمون T، فرضیه بالا را ردکرده، تفاوتی معنادار را ازلحاظ آماری در میان دانشجویان تأییدنمی‌کند.

جدول 5: آزمون رابطه جنس پاسخ‌گویان با گرایش به هویت ملی برحسب قومیت

متغیر مستقل (جنسیت)

فراوانی

میانگین

انحراف معیار

خطای استاندارد

مقدار T

سطح معناداری

 

کل

زن

163

1.1274

13.97

1.094

 

1.54

 

0.384

مرد

208

1.1048

14.094

0.9773

فرضیه سوم: میان زبان مادری پاسخ‌گویان و هویت ملی آنها رابطه وجوددارد.

جدول زیر، آزمون تفاوت میانگین هویت ملی پاسخ‌گویان را در دو گروه جنسی برحسب زبان مادری افراد نمونه نشان‌می­دهد؛ نتایج به‌دست‌آمده براساس آزمون T، فرضیه بالا را درخصوص هر دو گروه زبانی ردمی‌کند؛ به این معنا رابطه‌ای معنادار، میان زبان و هویت ملی دانشجویان وجودندارد و فرضیه بالا ردمی­شود.

جدول 6: آزمون رابطه زبان پاسخ‌گویان و هویت ملی آنها

متغیر مستقل (زبان)

فراوانی

میانگین

انحراف معیار

خطای استاندارد

مقدار T

سطح معناداری

متغیر وابسته

(هویت ملی)

فارسی

270

1.002

13.20

0.803

0.163

0.870

پشتو

90

1.000

1168

1.231

 

فرضیه چهارم: میان نوع قومیت پاسخ‌گویان و هویت ملی آنها رابطه وجوددارد.

جدول پایین، آزمون میانگین هویت ملی پاسخ‌گویان را درکل و همچنین برحسب گروه قومی نشان‌می­دهد؛ نتایج به‌دست‌آمده براساس آزمون F، فرضیه بالا را تأییدمی‌کند؛ سطح معناداری درکل 0.000p=   اما در گروه قومی پشتون 0.000p= ، هزاره 0.000p=  و تاجیک 0.000p=  و مقدار آزمون F، درکل 145.2- F =  اما در گروه قومی پشتون 85.46- F = ، هزاره 84.76- F = و تاجیک  85.26- F = است؛ درنتیجه، رابطه‌ معنادار منفی میان هویت ملی و قومیت دانشجویان درکل و همچنین برحسب گروه قومی در هر سه گروه قومی وجوددارد و فرضیه­ بالا درخصوص آنها تأییدمی‌شود.

جدول 7: آزمون رابطه قومیت پاسخ‌گویان با گرایش هویت ملی

متغیر مستقل (قومیت)

فراوانی

میانگین

انحراف معیار

خطای استاندارد

مقدار F

سطح معناداری

متغیر وابسته

کل

372

2.13

0.808

0.043

145.2-

0.000

پشتون

94

1.007

11.31

1.166

85.46-

0.000

هزاره

139

99.54

13.42

1.138

84.76-

0.000

تاجیک

116

1.012

12.54

1.164

85.26-

0.000

فرضیه پنجم: میان نوع مذهب پاسخ‌گویان و هویت ملی آنها رابطه وجوددارد.

جدول زیر، آزمون T  نوع مذهب پاسخ‌گویان و هویت ملی دانشجویان را برحسب گروه قومی افراد نمونه نشان‌می­دهد؛ نتایج به‌دست‌آمده براساس آزمون T  فرضیه بالا را ردکرده، تفاوتی معنادار میان هویت ملی و نوع مذهب پاسخ‌گویان نشان‌نمی­دهد.

جدول 8: آزمون رابطه مذهب پاسخ‌گویان با گرایش به هویت ملی برحسب قومیت

متغیر مستقل (مذهب)

فراوانی

میانگین

انحراف معیار

خطای استاندارد

مقدار T

سطح معناداری

متغیر مستقل

کل

سنی

220

99.99

12.48

1.093

0.167-

0.867

شیعه

152

99.76

13.48

0.841

 

فرضیه ششم: میان وضعیت تأهل پاسخ‌گویان و هویت ملی آنها رابطه وجوددارد.

جدول زیر، آزمون T هویت ملی پاسخ‌گویان و وضعیت تأهل را نشان‌می­دهد؛ نتایج به‌دست‌آمده براساس آزمون T، فرضیه بالا را ردمی­کند.

جدول 9: تحلیل واریانس وضعیت تأهل پاسخ‌گویان گرایش به هویت ملی

متغیر مستقل

(تأهل)

فراوانی

میانگین

انحراف معیار

خطای استاندارد

مقدار T

سطح معناداری

متغیر وابسته (هویت ملی)

 

کل

متأهل

82

97.90

13.45

1.485

1.591

0.112

مجرد

290

1.004

12.69

0.745

 

فرضیه هفتم: میان هویت قومی پاسخ‌گویان و هویت ملی آنها رابطه وجوددارد.

نتایج جدول زیر آزمون پیرسون، نشان‌دهنده­ این نکته است که میان هویت ملی و هویت قومی دانشجویان درکل  (0.002p= )، رابطه مثبت معنادار وجوددارد.

جدول 10: ضریب همبستگی پیرسون میان هویت قومی و هویت ملی

متغیر وابسته

(هویت ملی)

هویت قومی

فراوانی

مقدار همبستگی

سطح معناداری

کل

0.159

0.002

372

 

فرضیه هشتم: میان هویت دینی پاسخ‌گویان و هویت ملی آنها رابطه وجوددارد.

نتایج جدول زیر نشان‌دهنده­ این نکته است که میان هویت ملی و هویت دینی دانشجویان (000/0p= )، رابطه مثبت معنادار وجوددارد لذا با توجه به سطح معنادار میان این دو متغیر، فرضیه بالا قابل‌قبول خواهدبود.

جدول 11: ضریب همبستگی پیرسون میان هویت دینی و هویت ملی برحسب قومیت

متغیر وابسته

(هویت ملی)

هویت دینی

فراوانی

مقدار همبستگی

سطح معناداری

کل

0.194

0.000

372

 

فرضیه نهم: میان هویت جهانی پاسخ‌گویان و هویت ملی آنها رابطه وجوددارد.

نتایج جدول پایین، نشان‌دهنده­ این مورد است که هویت ملی و هویت جهانی دانشجویان (019/0) دارای رابطه‌ای معنادار است.

جدول 12: ضریب همبستگی پیرسون میان هویت جهانی و هویت ملی­

متغیر وابسته

(هویت ملی)

هویت جهانی

فراوانی

مقدار همبستگی

سطح معناداری

کل

0.122

0.019

372

 

فرضیه دهم: میان میزان سبک زندگی فرهنگی ـ فراغتی پاسخ‌گویان و هویت ملی آنها رابطه وجوددارد.

نتایج جدول زیر، نشان‌دهنده­ این نکته است که با افزایش یا کاهش در سبک زندگی فرهنگی ـ مشارکتی میان افراد، هویت ملی آنها تغییری‌نمی­کند؛ درنتیجه، میان این دو متغیر، رابطه‌ای معنادار وجودندارد و فرضیه بالا قابل‌تأیید نبوده، ردمی­شود.

جدول 13: ضریب همبستگی پیرسون میان سبک زندگی فرهنگی ـ فراغتی و هویت ملی

متغیر وابسته

(هویت ملی)

سبک زندگی فرهنگی ـ فراغتی

 

فراوانی

مقدار همبستگی

سطح معناداری

کل

0.078

0.276

372

 

فرضیه یازدهم: میان میزان سبک زندگی اجتماعی و مشارکتی پاسخ‌گویان و هویت ملی آنها رابطه وجوددارد.

نتایج جدول پایین، نشان‌‌می‌دهد که میان متغیر هویت ملی و سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی دانشجویان (000/0p= )، رابطه‌ا­ی معنادار و مثبت وجوددارد.

جدول 14: ضریب همبستگی پیرسون میان سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی

متغیر وابسته

(هویت ملی)

سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی

 

فراوانی

مقدار همبستگی

سطح معناداری

کل

0.201

0.000

372

جمع‌بندی

تحقیق حاضر با پذیرش این واقعیت آغازشد که هویت در گذار از جهان سنت به مدرن از شکل سخت و سنتی خود جدا شده و شکلی سیال و نسبی به‌خودگرفته‌است؛ همین امر سبب‌شده‌است که پویایی­های درونی هویت، بسیار بیشتر از جهان سنتی باشد و شناخت علمی آن با توجه به نسبی‌بودن این پدیده به‌مراتب سخت­تر و مسئله‌سازتر شود؛ درواقع، هویت بیشتر به حوزه فردی و شخصی افراد در حال حرکت است و سبک­های زندگی گوناگون افراد، هویت آنها را شکل‌می­دهد. هویت­های شخصی آن­گونه‌که گیدنز معتقد است، نتیجه فرایند جهانی­شدن و گسترش رسانه­های ارتباطی و اطلاعاتی بوده‌است اما همین فرایندها، آن‌گونه‌که کاستلز مطرح‌می­کند، در مقابل خود، با مقاومت­هایی از جانب جنبش­های گوناگون جمعی که به‌دنبال مای جمعی و تاریخی خود بوده­اند، مواجه شده‌است.

دراین‌راستا پژوهش حاضر به بررسی هویت ملی دانشجویان دانشگاه تعلیم و تربیه کابل مبادرت‌کرده‌است. درخصوص متغیرهای زمینه­ای (سن، جنس، زبان، قومیت، مذهب و وضعیت تأهل) آزمون فرضیات تحقیق، نشانگر این واقعیت بودند که رابطه‌ای معنادار، میان جنس، زبان، مذهب، وضعیت تأهل و هویت ملی در میان هیچ‌یک از گروه­های قومی مورد مطالعه وجودنداشته‌است اما رابطه میان نوع قومیت درکل، سن و هویت ملی پاسخ‌گویان، تنها در میان گروه قومی هزاره معنادار و با ضریب همبستگی منفی بوده‌است.

مطالعات امانی (1391)، کاوسی (1388)، صالحی (1391)، تقوی‌نسب (1386) و بسیاری از مطالعات دیگر، در رابطه میان سن، جنس، زبان، قومیت، مذهب و وضعیت تأهل و هویت ملی  افراد مورد مطالعه­­شان اشاره‌داشته­اند؛ آنچنان‌که در این مطالعه نیز اشاره‌شد، بین هویت ملی و سن  گروه قومی هزاره که بیشترین آسیب­های اجتماعی را در تاریخ افغانستان دیده‌است، رابطه‌ا­ی معناداری وجود دارد. درواقع، این رابطه، مباحث نظری مربوط به تحلیل گفتمان را تأییدمی‌کند؛ این امر بدان معناست که هویت ملی و سن گروه قومی هزاره بر یکدیگر اثر منفی داشته‌است و به‌طور‌مجموع، افزایش سن، باعث کاهش هویت ملی هزاره­ها می­شود که نتیجه منطقی آن، آگاهی از تاریخ گذشته و کاهش هویت ملی را دربرمی‌گیرد؛ البته بیان این نکته ضروری است که در تمام گروه­های مورد بررسی، میانگین­های مردان نسبت‌به میانگین زنان، بیشتر است؛ این امر در تحقیق شفیعی­تبار و همکاران (1389) نیز قابل‌پیگیری است.    

فرضیه­های ­(متغیرهای زمینه­ای) درخصوص قضیه اول: افزایش محدودیت ساختارهای اجتماعی متفاوت معنابخش، به کاهش تعهد به هویت ملی را منجرمی­شود و (2) کاهش محدودیت ساختارهای اجتماعی متفاوت معنابخش  به افزایش تعهد به هویت ملی منجرمی­شود. می­توان براساس نظریه استرایکر و همگام با او به‌نتیجه‌رسید که افراد، خودشان را به‌عنوان ابژه­هایی درخصوص موقعیتشان در ساختار اجتماعی درک و شناسایی‌می­کنند؛ درنتیجه، نتایج تحقیق نیز آشکارکرده‌است، عواملی که نسبت‌به بقیه متغیرها بیشتر تحت تأثیر محدودیت­های ساختاری قرارندارد مانند سن، جنس و زبان، به‌همان‌سان، بیشتر از سایر عوامل برجسته‌شدن هویت ملی تأثیردارند؛ نتایج تحقیق نیز با برقرارشدن رابطه میان قومیت و سن و عدم رابطه میان جنس، مذهب، قومیت و وضعیت تأهل (متغیرهایی که محدودیت ساختاری کمتری دارند)، نظریه استرایکر را تأییدمی‌کند.

در مرحله بعد قضیه شماره 1.  افزایش تعهد نسبت‌به هویت ملی منجرمی­شود به:

الف- کاهش تعهد به هویت قومی؛

ب- کاهش تعهد به هویت دینی؛

ج- کاهش تعهد به هویت جهانی.

و 2: کاهش تعهد نسبت‌به هویت ملی منجر‌می­شود به:

الف- افزایش تعهد به هویت­های دیگر؛

ب- انتخاب هویت­های چندگانه)

آنچنان‌که نتایج تحقیق نشان‌می­دهندرابطه بین  هویت ملی و هویت قومی در میان دو گروه قومی هزاره و تاجیک، معنادار نیست؛ اما در مقابل این رابطه برای دانشجویان پشتون، رابطه‌ا­ی مثبت، قوی و مستقیم میان این دو متغیر وجوددارد؛ این نتایج با تحقیق ربانی و همکاران (1387)، کاوسی (1388)، کیاکجوری(1386)، احمدلو و افروغ (1381) و گونگ (2007)، درخصوص گروه قومی پشتون صدق‌کرده‌است اما نتایج تحقیق روحانی (1390)، تقوی‌نسب (1386)، با این فرضیه سازگاری‌ندارد.   

نتیجه تحقیق حاضر، نظریه استرایکر را تأییدنمی‌کند؛ همچنان‌که در بخش‌های پیشین بیان‌شد، گرایش دانشجویان پشتون به هویت ملی، بسیار بیشتر از سایر گروه­های مورد مطالعه بوده‌است و درنتیجه، این امر سبب‌شده‌است که رابطه میان هویت ملی و هویت قومی در میان دانشجویان، معنادار و مثبت است.

درخصوص هویت دینی و هویت ملی دانشجویان، رابطه‌ای معنادار و مثبت، میان هر سه گروه قومی، پشتون، هزاره و تاجیک قابل‌مشاهده بود و همانند دو متغیر پیشین، این رابطه در میان دانشجویان پشتون، قوی­تر است؛ نتایج این تحقیق با نظریه استرایکر سازگاری‌ندارد و این فرضیه که افزایش تعهد به هویت ملی، باعث کاهش در هویت­های دیگر می­شود، تضاددارد.

 درخصوص متغیر هویت جهانی و هویت ملی، نتایج تحقیق حاضر، نظریه استرایکر را تعدیل‌می‌کند. نتایج تحقیق حاضر از این، حاکی بوده‌اند که رابطه مثبت و قوی میان هویت ملی و هویت جهانی در میان گروه قومی تاجیک وجوددارد؛ نتایج این تحقیق در مغایرت با تحقیق سابلونیره (2010)، ارزگانی (1390)، جلای‌پور و قنبری (1388)، فکوهی (1386)، حافظ‌نیا و همکاران (1385)، ساساکی (2004) و ایزل و همکاران (2003) بوده‌است.

درخصوص این دو متغیر، نظریه استرایکر و قضیه مستخرج از آن تعدیل‌می­شود زیرا در گروه قومی تاجیک با افزایش هویت جهانی، هویت ملی آن تضعیف‌نشده بلکه درمقابل، هویت ملی و هویت جهانی، رابطه‌ای مستقیم و مثبت داشته­اند؛ در‌این‌باره، نظریه استرایکر بازبینی‌می‌شود؛ علاوه‌بر‌این، می­توان دراین‌خصوص به سیالیت فرایند جهانی‌شدن اشاره‌کرد زیرا این فرایند با فراهم‌کردن امکانات فراوان، تنوع انتخاب را برای افراد ایجادمی‌کند؛ همین امر، به انتخاب گزینه­ها و اموری برای افراد منجرمی­شود که به برجستگی هویت ملی آنها در فرایند جهانی‌شدن یاری‌می‌رساند.

گیدنز درخصوص تشکیل هویت شخصی، معتقد است که جهانی‌شدن و ظهور فناوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی با قراردادن امکانات فراوان در مقابل افراد، امکان تشکیل هویت شخصی را برای افراد فراهم‌می­کند؛ درواقع در نظر وی، افراد با شیوه­ها و سبک­های گوناگون زندگی و با انتخاب­های خود، هویت خویش را شکل‌می­دهند. نتایج پژوهش حاضر درباره پاسخ‌گویان، این امر را نشان‌می­دهد که میان سبک زندگی فرهنگی ـ فراغتی و هویت ملی، رابطه‌ای معنادار وجودندارد؛ این تحقیق تجربی نظریه گیدنز را نه تأیید و نه ردمی‌کند.

درخصوص سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی با هویت ملی دانشجویان، در فرضیه بیان‌شده از نظریه گیدنز استفاده‌شده‌است. نتایج پژوهش حاضر نشان‌دهنده­ این واقعیت بودند که میان دو متغیر هویت ملی و سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی افراد در میان هرسه گروه قومی (پشتون، هزاره و تاجیک)، رابطه‌ای معنادار و مثبت وجودداشته‌است. نتایج حاضر فرضیه سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی را تأیید‌می‌کنند زیرا با افزایش فعالیت در سبک­های اجتماعی ـ مشارکتی، افراد روحیه جمعی و گروهی را تجربه‌کرده، درنتیجه به هویت جمعی خود پایبندی بیشتری نشان‌می­دهند. نتایج تحقیق حاضر با پژوهش روحانی (1390) و نظریه گیدنز مطابقت‌دارند.

    پژوهش حاضر همگام با دواس، معتقد است، «کمتر پیش‌می­آید که تحقیق نظریه اولیه را به‌طورکامل تأییدکند» (دواس، 1384: 28)؛ بدین‌ترتیب، پژوهش حاضر در بعضی از متغیرها نظریه‌های منتخب را تأییدکرده، پایه­های تجربی آن را استحکام‌بخشیدند اما در بعضی از متغیرها نظریه­های منتخب تعدیل‌شدند؛ درمجموع، هویت ملی، هویت قومی، هویت دینی، هویت جهانی، سرمایه اجتماعی ارتباطی، سرمایه اعتماد اجتماعی، سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی و رسانه­های داخلی میان دانشجویان تأییدشده، درواقع، رابطه‌ای همسو و مثبت به‌جز سن و قومیت را نشان‌می‌دهند اما هویت قومی، هویت دینی، سرمایه اعتماد اجتماعی، سبک زندگی اجتماعی ـ مشارکتی و میزان استفاده تلفن همراه در گروه قومی پشتون تأییدشده‌است.

درخصوص فرضیه های تحقیق، در گروه قومی هزاره ، هویت دینی ، سن، سرمایه اعتماد اجتماعی، سبک زندگی اجتماعی- مشارکتی، میزان استفاده رسانه‌های داخلی  و در گروه قومی تاجیک  هویت دینی، هویت جهانی و سبک زندگی اجتماعی- مشارکتی در این پژوهش مورد تایید‌قرارگرفته است.

نتیجه‌گیری

افغانستان به‌مثابه کشور چندقومی، در طول دوره زیان‌بار تاریخی­اش، محور گرایش­های قومی بوده‌است. ملی­گرایی به دو نوع تجلی می­نماید: ملی­گرایی مثبت از نوع فرانسوی که برای کسب استقلال و  وحدت ملی استفاده‌می‌شود و ملی­گرایی منفی که مبتنی‌بر برتربینی و نژادپرستی است. افغانستان، متأسفانه همواره ملی­گرایی منفی را تجربه‌کرده‌است. در تاریخ سیاسی کشور، یک گروه قومی حاکم، در این سرزمین حکمرانی‌کرده، مبتنی‌بر بینش نژادپرستی، قومیت­های دیگر را زیرفشارگرفته­اند.

افغانستان پساطالبان در عرصة عملی میدان تاخت‌وتاز قوم‌گرایی­هاست؛ هنوز هم کشور، شکل و قیافه قومی دارد و به‌گونه­ای مشخص ولایات و مناطق شهری، میان قومیت­های کشور تقسیم‌شده به‌نظرمی­رسد. ساختار قدرت سیاسی از زمان احمد شاه ابدالی تااکنون تحت تأثیر قومیت بوده‌است (خواتی، 1388: 66 به نقل از فهیمی،1392). انتخابات ریاست‌جمهوری و پارلمانی و معادلات قدرت که اکنون در افغانستان صورت‌می­گیرند، همه‌وهمه نشان‌دهنده این واقعیت سیاسی هستند که قومیت، مبنای همه کنش­های سیاسی افغان­هاست؛ درمجموع بایدگفت که افغانستان از نبود هویت ملی و جمعی قابل‌قبول برای همه قومیت­های کشور، به‌شدت رنج‌می‌برد.

در بخش پایانی مقاله حاضر نیز با توجه به اینکه تحقیق، بیشتر به بعد اجتماعی و فرهنگی مرتبط به هویت ملی، معطوف است، ازاین‌رو، پیشنهادها بیشتر درزمینه­های اجتماعی ـ فرهنگی معطوف به هویت ملی ارائه‌می­شوند.

- با توجه به سطح معناداری هویت دینی با هویت ملی در هرسه گروه قومی و ازطرف‌دیگر، توجه به این نکته که اکثریت مطلق جامعه افغانستان، مسلمان هستند، تأکید بر این عنصر مشترک هویت ملی در افغانستان و برجسته‌کردن آن نسبت‌به نقاط افتراقی ازقبیل هویت قومی، قومیت و مذهب می‌تواند موجب تقویت بیشتر هویت ملی در این کشور باشد.

- درخصوص متغیرهای سرمایه اجتماعی باید به طرق گوناگون، ارتباطات اجتماعی افراد را در قومیت­های مختلف ارتقاداد تا از این طریق:

 الف- شناخت افراد از اقوام و فرهنگ­های دیگر افزایش‌یابد.

ب- اعتماد تعمیم‌یافته و برون‌گروهی همگام با اعتماد ویژه و درون‌گروهی افزایش‌یابد.

ج- سرمایه اجتماعی افراد ارتقایابد تا درنتیجه، هویت ملی افراد در مقابل هویت قومی آنها غلبه پیداکند که زمینه برای توسعه، پیشرفت و همگرایی مهیا شود؛ همچنین پیشنهادمی­شود با ارتقای سطح کیفی و کمی نهادهای علمی و فرهنگی در سطوح مختلف در دانشگاه­ها و سعی در ترغیب افراد در عضویت این نهادها تا از این طریق، ارتباطات اجتماعی میان دانشجویان اقوام مختلف برقرار شود تا هویت ملی و هم‌پذیری افراد تقویت‌شود زیرا با افزایش ارتباطات، سرمایه اجتماعی برون‌گروهی افراد افزایش‌می‌یابد و احتمال تشکیل حس جمعی، هویت جمعی و همگرایی بسیار بیشتر از هویت ویژه یا خاص می­شود.

- با توجه به سطح معناداربودن سبک­های زندگی اجتماعی ـ مشارکتی با هویت ملی دانشجویان در این تحقیق پیشنهادمی­شود که به‌منظور تحقق برنامه­های مختلف بالا، برنامه درسی و غیردرسی برای دانشجویان به سبک­های اجتماعی ـ مشارکتی سوق‌داده‌شود تا گرایش تعهد و مسئولیت‌پذیری جمعی دانشجویان افزایش‌‌یابد و از حالت­های انزواگرایانه و فردگرایانه­ افراطی نجات پیداکنند؛ درواقع، ارتقای سبک­­های زندگی اجتماعی ـ مشارکتی به افزایش سرمایه اجتماعی دانشجویان نیز منجرمی­شود که این خود، موجب گرایش هرچه بیشتر دانشجویان، به هویت­های چندگانه و گسترده می­شود



[1] . Hettne

[2] . Edwards

[3] . Pratto

[4] . Sablonniere

[5] . Colette Sabatier

[6] . Affirmation

[7] . Exploration

- امانی، گلاب‌شاه (1391)؛ بررسی عوامل اجتماعی ـ اقتصادی مرتبط با هویت اجتماعی دانشجویان: دانشگاه کابل، پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز.
- اوز کریملی، اوموت (1383)؛ نظریه‌های ناسیونالیسم؛ ترجمه محمدعلی قاسمی؛ تهران: انتشارات تمدن ایرانی.
- حیدری، محمدعلی و حمید رهنورد (1390)؛ «افغانستان، نیروهای بیگانه و چالش دولت-ملت‌سازی»، فصلنامه ره‌نامه سیاستگذاری؛ سال دوم، ش 4، ص 57 تا 82.
- دوران، بهزاد (1387)؛ هویت اجتماعی: رویکردها و نظریه­ها؛ تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی.
- ریتزر، جورج (1388)؛ نظریه جامعه‌شناسی در دوران معاصر؛ ترجمه محسن ثلاثی؛ تهران: ص 285-300.
- کاستلز، مانوئل (1389)؛ عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ؛ ج 2 (قدرت هویت)، حسن چاوشیان، علی پایا (ویراستار ارشد)، تهران: طرح نو.
- کاوسی، فرزانه (1388)؛ بررسی عوامل اجتماعی ـ فرهنگی مرتبط با هویت ملی دانش‌آموزان دبیرستانی شهر اهواز، پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه شیراز.
- گیدنز، آنتونی (1378)؛ تجدد و تشخص؛ ترجمه ناصر موفقیان؛ تهران: نشر نی.
- ــــــــــــــ (1388)؛ جامعه‌شناسی؛ ترجمه حسن چاوشیان؛ تهران: نشر نی.
- ــــــــــــــ (1390)؛ پیامدهای مدرنیته؛ ترجمه محسن ثلاثی؛ تهران: نشر مرکز.
- گلنر، ارنست (1388)؛ ناسیونالیسم؛ ترجمه سید محمدعلی تقوی؛ تهران: نشر مرکز.
- مریدی، محمدرضا و معصومه تقی‌زادگان (1386)؛ «بررسی بحران هویت در میان دانش‌آموزان (نمونه موردی دانش‌آموزان شهر لار در سال تحصیلی 1385 - 1384)»، مطالعات ملی؛ ش 30، ص 145 تا 168.
- یحیائی، سبحان و سیده مرضیه کیا (1388)؛ «مطالعه انگاره‌های هویت فرهنگی و هویت ملی ملت‌های ایران و افغانستان با تأکید بر نگره‌های مهاجران افغانی به ایرانیان»، مطالعات ملی؛ سال دهم، ش 1، ص 135 تا 156.
 
-      Baily, J. (1994). “The role of music in the creation of an Afghan national identity:1923-1973,edited by Stokes, M, pp 45-60.
-      Gong, li (2007); “Ethnic identity and identification with the majority group: Relations with national identity and self-esteem”, International Journal of Intercultural Relations, Vol. 31, No 4, pp, 503-523.
-      Hettne, B. (2010); “Development And Security: Origins and Future”,  Journal Of Security Dialogue, Vol. 41, No. 1, p, 34.
-      Sablonniere, Roxanede la and Emilie Auger and Nazgul Sadykova and Danald M. Taylor (2010);  “When the “We” Impacts How “I” Feel About Myself: Effect of Temporal Collective Relative Deprivation on Personal Well-being in the Context of Dramatic Social Change in Kyrgyzstan”, European Psychologist, Vol. 15, No  4,  pp,  271-282.
 
-      Sabatier, Colette (2008); “Ethnic and national identity among second-generation immigrant adolescents in France: The role of social context and family”, Journal of Adolescence, Vol. 31, Issue 2, , Pages 185-205.
-      Turner, Jonathan (1999); The Structure of Sociological Theory. Wadsworth, pp, 330-496.
-      Striker, Sheldon. (2000),.Identity theory in Encyclopedia of sociology, ed. EF Borgatta ML Borgatta, Macmillan.
-      Stryker, Sheldon (1999). “Exploring the relevance of social cognition for the relationship of self and society: Linking the cognitive perspective and identity theory”, in the self-society dynamic Cognition, emotion, and action, Eds by Judith A. Howard and Peter L. Callero, Cambridge: Cambridge University Press.
 
- فهیمی، عبدالرحمن، سایت روزنامه افغانستان ما، تاریخ آخرین به روز رسانی 12/10/1392 : http://www.dailyafghanistan.com/opinion_detail.php?post_id=129527