حزب‌الله به مثابه یک جنبش سیاسی- اجتماعی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکترای روابط بین‌الملل دانشگاه خوارزمی

2 عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع)

چکیده

حزب­الله لبنان یکی از مؤثرترین گروه­های سیاسی اسلام­گرا در منطقه غرب آسیا و جهان اسلام است که به طور خاص تحت­تأثیر آموزه­های انقلاب اسلامی ایران شکل گرفته است. این گروه با توجه به شرایط خاص داخلی لبنان و همچنین بحران­های گسترده منطقه غرب آسیا همواره با چالش­های متعددی روبرو بوده که البته به شکل قابل توجهی و با سازگار کردن خود با چالش­ها و فرصت­ها، همچنان به­ عنوان یکی از مؤثرترین نیروهای سیاسی منطقه نقش­آفرینی می­کند. از طرفی دیگر؛ ضرورت­های داخلی و منطقه‌ای ایجاب می­کند که حزب­الله در عرصه سیاسی و اجتماعی به فعالیت­های متعدد خود بپردازد. به همین دلیل سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که علت اصلی تداوم مؤثر حزب­الله در عرصه داخلی و منطقه­ای ناشی از چه مسأله­ای است؟ بر این اساس فرضیه مقاله به این صورت است که  گذار حزب­الله از نیرویی ایدئولوژیک به جنبشی سیاسی- اجتماعی باعث قوام و دوام آن در عرصه داخلی و منطقه­ای شده است. چارچوب نظری مورد استفاده در این پژوهش با نقد دیدگاه­های مطرح شده درباره شکل­گیری جنبش­ها در جهان اسلام آغاز می­شود و دیدگاه «نقش عقیده و ایدئولوژی در شکل­گیری جنبش های اسلامی» به عنوان چارچوب نظری بیان می­شود. بر اساس این دیدگاه، ایدئولوژی و عقیده گروه­های اسلام­گرا نقش مهمی در شکل­گیری و تداوم حیات آنان در دوره معاصر دارد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Hezbollah as a political-social movement

نویسندگان [English]

  • hadi torki 1
  • Mohammad Sotoudeh Arani 2
1 Researcher
2 Faculty Member of Bagher-ol-ulum University
چکیده [English]

Hezbollah is one of the most influential Islamist groups in the West Asian region and the Islamic world, which was specifically influenced by the teachings of the Islamic Revolution of Iran. Due to the specific circumstances of Lebanon, as well as the widespread crisis in the West Asian region, the group has faced numerous challenges, but it has also been significantly and consistently adapted to challenges and opportunities as one It is one of the most influential political forces in the region. On the other hand, domestic and regional imperatives require that Hezbollah engages in its various activities in the political and social arena. For this reason, the main question of the present research is this: What is the main reason why Hezbollah's continuing influence in the domestic and regional arena is due to? The hypothesis of this article is that the transition of Hizbullah from ideological to political-social movement has made its consistency and durable in the domestic and regional arena. The theoretical framework used in this study begins with the critique of the views on the formation of movements in the Islamic world and the view of "the role of ideology and ideology in the formation of Islamic movements" as a theoretical framework. To be According to this viewpoint, the ideology and beliefs of Islamist groups have an important role in shaping and sustaining their life in contemporary times.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Lebanon
  • Hezbollah
  • Islamic Republic of Iran
  • Middle East
  • political-social movement

جنبش­های سیاسی و اجتماعی در منطقه غرب آسیا در قرن بیستم رشد گسترده­ای یافته­اند. به این دلیل که احیای اسلام سیاسی در منطقه، ظهور انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، و رهایی ملل مستعمره قدرت­های بزرگ، باعث ظهور گروه­های سیاسی دولتی و غیردولتی زیادی در جهان اسلام شد. در این میان، لبنان یکی از این کشورهای مهم منطقه است که به دلیل ساختار چند فرهنگی، مذهبی و سیاسی از سایر کشورهای اسلامی متمایز است. با اعلام استقلال لبنان در دهه 1940 میلادی، ساختار سیاسی این کشور کم‌کم شکل گرفت و امروزه به صورت یک نظام جمهوری پارلمانی شناخته می­شود. این جمهوری بر آزادی‌های عمومی استوار شده است و مردم منبع و اساس حاکمیت به شمار می‌روند که از طریق آنها؛ قوای مقننه، مجریه و قضاییه به فعالیت می‌پردازند. نظام دموکراتیکی که لبنان از آن پیروی می‌کند، بر مبنای تفکیک قوا، توازن و همکاری میان آنها استوار شده است.

قانون اساسی لبنان در تاریخ 21 سپتامبر 1990 میلادی، اصلاح و بازنگری شد. و بر اساس «توافقنامه طائف»، نظام سیاسی جدیدی در لبنان شکل گرفت. در این توافقنامه سعی شده‌است؛ برای همه طوائف لبنانی جایگاهی در بدنه سیاسی کشور در نظر گرفته شود. قوای سه گانه در کشور بین سه طائفه اصلی: مسیحی، سنی و شیعه تقسیم شد که طی آن منصب ریاست جمهوری از آن مارونی‌ها، نخست­وزیری برای اهل‌سنت و ریاست مجلس نیز برای شیعیان در نظر گرفته شد. با توجه به اینکه مسیحیان ارتُدُکس از حیث عددی در درون طائفه مسیحی لبنان دومین طائفه محسوب می‌شوند، پس معاون نخست­وزیر و معاون رئیس مجلس از این طائفه برگزیده می‌شود. در واقع؛ این سهم­بندی باعث «دموکراسی تفاهی» شده که البته هنوز آن­چنان  که باید تفاهم و ائتلاف بسیار مستحکم نشده‌است. در این میان؛ نقش حزب­الله به عنوان یک گروه شیعی داخلی در لبنان و اثرگذار در تحولات منطقه غرب­آسیا حاکی از جایگاه مؤثر این جریان در منطقه است. به‌طوری­که این گروه سیاسی در کنار ایران و سوریه به عنوان محور مقاومت در منطقه شناخته می­شوند و بارها در جنگ علیه اسرائیل در منطقه وارد عمل شدند. در همین راستا نوشتار حاضر درصدد است تا با واکاوی چگونگی شکل­گیری حزب­الله در لبنان، سیر گذر این گروه سیاسی از یک نیروی ایدئولوژیک به یک جنبش سیاسی- اجتماعی را مورد بررسی قرار دهد. ساختار مقاله بدین­ترتیب است که ابتدا چارچوب نظری ارائه می­شود؛ پس از آن وضعیت لبنان مورد بررسی قرار می­گیرد؛ سپس جایگاه حزب­الله، فعالیت­های آن و در نهایت سیر تحول آن از یک نیروی ایدئولوژیک به جنبشی سیاسی- اجتماعی مورد بررسی قرار می­گیرد.

الف- چارچوب­نظری پژوهش؛ نقد نظریه­های پیشین

درباره چگونگی و علل شکل­گیری گروه­های سیاسی، جنبش­ها، و در یک کلام تحولات سیاسی و اجتماعی در منطقه غرب آسیا و جوامع اسلامی دیدگاه­های متعددی بیان شده است. به طوری که بررسی همه دیدگاه ها، طیف متعددی از نظریه­ها و رویکردها را به ما نشان می­دهد که حتی دارای تعارض­ها و تفاوت­های متعددی با یکدیگر هستند. در اینجا به چند نظریه مهم در این زمینه اشاره می­شود.

یکی از مهم­ترین نظریات، به «هرایر دکمجیان» اختصاص دارد. از نظر دکمجیان، تاریخ مسلمانان از ابتدای ظهور اسلام تا به امروز تحت تأثیر دو مؤلفه «بحران» و «رستاخیر» قرار داشته است. وقوع رستاخیز و تجدید حیات بنیادگرایانه، بیشتر همراه با دوران­های آشفتگی بزرگ بوده که در اثر آن موجودیت جامعه اسلامی یا وحدت و انسجام روحی آن در معرض تهدید و خطر قرار گرفته است (دکمجیان، 1383: ص31). بدین ترتیب جنبش­های سیاسی و اجتماعی اعم از انقلاب یا جریان­های سیاسی کوچک­تر در دوره­های «بحران» نمو یافته­اند که در واقع درصدد حل بحران زمانه خود بوده­اند.

«باری بوزان» نیز در مقاله­ای با عنوان «خاورمیانه؛ ساختاری کشمکش­زا» به علل ظهور جنبش­های اجتماعی اشاره می­کند که ساختار امنیتی و کشمکش­زای خاورمیانه، مهم­ترین عامل رشد و شکل­گیری این جریان­های سیاسی است. از نظر وی، ساختار کشمکش­های­ خاورمیانه از دستورکار سنتی دربرگیرندۀ مناقشه­های سرزمینی، رقابت­های ایدئولوژیک، مسابقه بر سر قدرت و جایگاه تقسیم­بندی­های قومی و فرهنگی ریشه می­گیرد. افزون بر این­ها؛ آمیزه­ای از مناقشه بر سر نفت، آب و مذهب نیز مطرح است (بوزان، 1381: ص 643). از نظر وی، گروه‌های اجتماعی مختلف در این منطقه تلاش می‌کنند با بهره‌گیری از فضای بحرانی منطقه، اقدام به تشکیل گروه نمایند و از این طریق به هداف خود دست یابند.

نظریه بعدی به «دولت ضعیف-ملت قوی» بوده که توسط «میگدال» مطرح می‌شود. دولت­های ضعیف در خاورمیانه در مقایسه با ملت­ها(شاید جامعه مدنی منظور است) ضعیف­تر و حتی عقب­تر هستند. این مسأله نوعی تعارض ساختاری را به وجود می­آورد که در نهایت به شکل­گیری جنبش­های اجتماعی می­انجامد. بنابراین تغییرات اجتماعی و سیاسی ناشی از ضعف عملکرد رهبران سیاسی به عنوان نمایندگان دولت است؛ این به معنای ناتوانی آنها در استفاده از بسیج سیاسی به عنوان سازوکار کنترل همه مراکز تهدیدزای قدرت در خود سازمان دولت است (میگدال،1395: ص105). از نظر میگدال، رابطه نامتوازن دولت و گروه­های اجتماعی باعث شده تا دولت­ها ضعیف و گروه­های اجتماعی و سیاسی قوی باشند. دولت­ها باید تغییرات اجتماعی گوناگون را در جهت­های مشترکی هدایت نموده و به جای تقویت شکاف­ها بین بخش­های مختلف، هم تکمیلی ایجاد کنند (میگدال، 1395: ص234). برای توضیح نظریه میگدال، مثال­های زیادی در منطقه خاورمیانه دیده می­شود. یکی از این موارد، لبنان است. بدین صورت­که تقسیم جمعیتی در لبنان به همان اندازه زیاد بود که تقسیم در بین خود جوامع محلی مردم علیه دیگر و علیه کسانی که در جامعه محلی خود به درستی وقعی به اهداف سیاسی جامعه نمی­گذاشتند، بسیج  می­شدند. .برخی مسیحیان مخالف اصلاحاتی بودند که قدرت بیشتری به مسلمانان بدهد، برخی دیگر در حمایت از ملی­گرایان عربی به مسلمانان پیوستند. همچنین برخی مسلمانان از وحدت عربی می­هراسیدند، زیرا مناصب و موقعیت آن­ها را تهدید می­کرد. سرانجام پیکار در لبنان به مثابه نبردی میان جوامع و رهبران فرقه­ای بر سر قدرت بیشتر در ساختار چندلایه کشور برافروخته شد (آپوستولوف،1388: ص303-302). 

نظریه دیگر به «ترنر» اختصاص دارد. هرچند دیدگاه وی برگرفته از آراء وبر درباره جوامع اسلامی است، اما با این حال، شکل­گیری  گروه‌های اجتماعی در منطقه غرب آسیا و جوامع اسلامی را تابعی از تعلق این جوامع به سنت دیرپای تاریخی در این منطقه می داند. مشکلات متعدد اقتصادی در کنار غلبه سنت بر سایر اشکال مشروعیت از نظر وی، در ساختار جوامع وراثتی، مخالفت‌های کاریزمایی را در میان توده‌ها برمی‌انگیزد که اغلب شکل طغیان‌های مسیحایی، جنبش‌های هزاره‌ای و یا انفجارهای پیامبرانه به خود می‌گیرد (ترنر،1387:ص140). شکل‌گیری چنین گروه‌هایی در کنار مدرن شدن ساختار این جوامع، باعث تشکیل نظام‌های سلطانی و پاتریمونیال در این منطقه می‌شود. همان‌طور که وبر نیز اشاره کرده بود این امر وجه تمایز سلطانیسم از هر نوع سیادت عقلایی است (وبر،1384: ص371).

علاوه بر نظریاتی که به طور خاص درباره علل و چگونگی شکل­گیری گروه­ها و جنبش­های اجتماعی و سیاسی در منطقه غرب آسیا شکل گرفته­اند، برخی دیگر از نظریات نیز وجود دارند که هرچند به طور خاص درباره غرب آسیا و جوامع اسلامی بیان نشده­اند، اما در اغلب تحلیل­های امروزی از آنان استفاده می­شود. به عنوان مثال، نظریه بسیج منابع که توسط «مانکور اولسون» مطرح شد بر این نگرش لیبرالی متکی است که پدیده­های اجتماعی نتیجه تصمیم­ها و کنش­های فردی هستند. این نظریه بر مبنای فرضیه­های نظریه «انتخاب عقلانی» مطرح شد که براساس آن مشارکت فرد در جنبش­های اجتماعی، عقلانی است (نش، 1389: ص144).

نظریه مشابه توسط «گی روشه» در کتاب تغییرات اجتماعی بیان شده­است. . به عقیده وی، آنچه که اصولاً جنبش اجتماعی را مشخص می­سازد، متقاضی و مدعی بودن آن است که سعی در شناساندن و پیروز گردانیدن ایده‌ها و منافع و ارزش‌های معینی دارد، بدین منظور پیوسته سعی در افزایش اعضا و کوشش در جهت جلب توجه عامه و نیز برگزیدگان جامعه می­نماید (روشه، 1386: ص129). همچنین نظریه دیگری درباره جنبش­های اجتماعی جدید توسط «دلاپورتا» و «دیانی» مطرح شد که بیش از پیش بر این مسأله تأکید می‌کنند که جنبش­های اجتماعی جدید معرِّف تغییرات مؤثر در عصر جدید (پسامدرن) هستند. در نهایت تغییرات اجتماعی می‌توانند؛  الگوهای روابط مردم را تغییر دهد و بنابراین افزایش همبستگی میان مردم درگیر در فعالیت­های مشابه را تسهیل یا سخت کند (دلاپورتا و دیانی، 1390: ص50).

به­نظر می­رسد نظریات بیان شده هرکدام بر بخش خاصی از علل و چگونگی شکل­گیری جنبش­های اجتماعی در منطقه غرب آسیا و جوامع اسلامی تأکید می­­کنند. .می­توان گفت؛ اغلب آنان از توجه به نقش ایدئولوژی و نظام عقیدتی اسلامی به مثابه عامل شکل­گیری این گروه­ها غفلت می­ورزند. مثلاً شکل­گیری گروه تروریستی القاعده که گروهی اسلام­گرا شناخته می­شود، نظریه­های  سودمدارانه، انتخاب عقلانی و مشروعیت سنتی وبر را زیر سؤال می­برد. زیرا رهبر این گروه اسلام­گرا، فردی متمول بوده که بیشتر بر مبنای «عقیده» و نه «محاسبه سود و زیان» به عمل جمعی اقدام کرده‌است. این انتقادات به خوبی در دیدگاه «حمید احمدی» بیان شده است. دیدگاهی که می­توان آن را «تحلیل رفتارهای جنیش­های اسلام­گرا بر مبنای عقیده و ایدئولوژی» نام نهاد. به عقیده وی، انگیزۀ مشارکت مسلمانان در گروه­های اسلام­گرا و دست زدن به اقدام جمعی را باید در درون نظام عقیدتی اسلام و سنت تاریخی مسلمانان جست­وجو کرد. به عبارتی؛ این نظام عقاید اسلامی است که بیش از هر متغیر دیگری زمینه را برای مشارکت در اقدام جمعی اسلام­گرایانه فراهم می­کند. با توجه به این مسأله، جنبش­های اسلامی را به دلیل اهمیت نقش نظام عقیدتی در آن، می­توان از سایر جنبش­های غیرمذهبی مورد بررسی قرار داد (احمدی، 1377: ص70).

از نظر احمدی، ظهور مجدد گروه‌های اسلام‌گرا در قالب گروه‌های سیاسی متفاوت در نقاط مختلف جهان اسلام حاکی از آن است که ایدئولوژی و عقیده اسلامی در دوره معاصر نیز توانایی بر عهده گرفتن سیاست و اجتماع را دارا هستند. به‌طوری‌که با تسلط جریان‌های سکولار و میانه رو در کشورهای اسلامی تصور عمومی بر این بود که گروه‌های ایدئولوژیک دیگر جایگاهی در عرصه سیاست جهان اسلام ندارند. گرایش طرفداران اقدام جمعی خشونت بار علیه رژیم­های موجود در جهان عرب در طول دهه 1970 و نیمه اول دهه 1980 بر صحنه فعالیت­های اسلام گرایانه مصر و سایر نقاط جهان عرب حاکم بود که جناح طرفدار گرایش اعتدال در جنبش اسلامی توانست بر صحنه سیاسی مسلط شود و به تدریج جریان اصلی اسلام­گرایی، نه تنها در مصر بلکه در سایر نقاط خاورمیانه، به ویژه جهان عرب تبدیل شود. این تحول از اقدام جمعی رادیکالیسم اسلامی به اقدام جمعی مسالمت­آمیز در کشورهایی نظیر الجزایر، لبنان، اردن، عربستان­سعودی، تونس، سودان و سایر نقاط جهان عرب روی داده است (احمدی، 1377: ص73). به طوری که گروه­هایی نظیر اخوان المسلمین در مصر، حزب­الله در لبنان و شیعیان در ایران و عراق توانستند قدرت سیاسی را در دست بگیرند و یا در نقش گروه­های سیاسی مؤثری ظاهر شوند.

به علاوه برای تکمیل بحث می­توان گفت جهانی­شدن و ظهور خاص­گرایی و مشکل فروپاشی  در جوامع اسلامی از مهم­ترین علل شکل­گیری این گروه­ها در جهان اسلام هستند. به طوری که می­توان ظهور این گروه‌ها را هم واکنشی در برابر جهانی شدن (سکولاریزاسیون غربی) دانست و هم اینکه آنان در قالب فضای جهانی شدن به طرح دیدگاه­ها و نظریات خود می­پردازند. با این حال، گرایش اقدام جمعی اسلام­گرایانه به سوی اقدامات صلح­آمیز، بستگی به میزان درجه و تأثیر متغیرهای گوناگون دارد (احمدی، 1390: ص50). یعنی ممکن است برخی جنبش­ها و گروه­های سیاسی و اجتماعی تحت شرایط خاصی به اقدامات خشونت­آمیز برای دستیابی به اهداف خود بهره ببرند و گروه­های دیگری نیز از راه­های مسالمت­آمیز بهره ببرند.

پژوهش حاضر تلاش می­کند با تلفیق دیدگاه­های گوناگون و با تأکید بر دیدگاه حمید احمدی به بررسی ظهور و تداوم جنبش حزب­الله لبنان بپردازد.

ب- نگاهی به وضعیت سیاسی- اجتماعی لبنان

لبنان؛ کشوری در غرب آسیا قرار دارد که در ۲۳ نوامبر 1943 اعلام استقلال کرد. پس از بحران سال 1945 میلادی توافق شد تا فرانسه و بریتانیا لبنان را تخلیه کنند. این امر در سال 1946 تحقق یافت. لبنان به رغم مداخله در جنگ اعراب و اسرائیل در سال‌های 1948 و 1949 از نظر اقتصادی در وضعیت مناسبی بود (نادری­سمیرمی، 1367: ص81). با این حال، لبنان در زمره کشوری چندفرهنگ­گرا محسوب می­شود که البته مسیحیان نیز در آن زندگی می­کنند. در واقع راهبان مسیحی مارونی در قرن هفدهم میلادی به این منطقه وارد شده و آنچه امروز بزرگ­ترین فرقه مسیحی لبنان به شمار می­رود را تأسیس نمودند. دیگر فرقه­های مسیحی که لبنان را به عنوان خانه خود برگزیدند عبارتند از؛ ارتدوکس­های یونانی، «ملکیت»‌ها یا کاتولیک­های یونانی، و جدیدتر از همه، مسیحیان آمریکایی.

لبنان هرچند کشوری کوچک، اما با توجه به تعدد و تنوع مذاهب موجود در آن یکی از متنوع‌ترین کشورهای دنیا بوده که وضعیت پیچیده دارد، به گونه ای که 17 مذهب رسمی در این کشور وجود داشته و این مذاهب با طایفه پیوند نزدیکی دارد و تاثیر این مذاهب در هم در خود لبنان صحنه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داخلی را رقم زده و هم صحنه منطقه­ای و بین­المللی را تحت شعاع قرار می‌دهد. از حدود 17 مذهب موجود در این کشور، 11 مذهب مسیحی (مارونی، ارتدکس، کاتولیک، ارمنی­های ارتدوکس، ارمنی­های کاتولیک، پروتستان­ها، سریانی­های ارتدوکس، سریانی­های کاتولیک، لاتین­ها، کلدانی­ها و نستوری-ها) و 5 فرقه اسلامی (شیعیان، سنیان، دروزیان، علویان و اسماعیلیان) یک مذهب یهودی هستند (انصاری‌زاده، 1390: ص327). شیعیان در لبنان در اغلب مناطق آن پراکنده بودند تا اینکه پس از فتوحات صلاح الدین ایوبی و حاکمیت ممالیک بر شامات، شیعیان از منطقه شمالی لبنان بیرون رانده شدند (عساف ۱۹۹۶، صص۱۰۶–۹۲)؛ و در قسمت‌های جنوبی لبنان سکنی گزیدند. همچنین نقش مهاجران در دیگر کشورها نیز بر این امر افزوده است که هم نوعی همزیستی و دموکراسی تفاهمی را به وجود آورده و هم یکی از موانع دولت – ملت­سازی در لبنان به وجود آورده است به گونه­ای که می­توان؛ دو محور فرصت و تهدید ناشی از چندفرهنگی­گرایی در لبنان را مشاهده کرد.

نوع حکومت در لبنان دموکراتیک پارلمانی است که اصل تفکیک قوا نیز در آن پیش بینی شده است. به ­نوعی می­توان گفت؛ تعدد گروه­بندی­ها و طایفه­گری­ها ناآرامی­های بسیاری را پدید آورد که باعث شده تا نظام­سیاسی منحصر به­فردی در این کشور در قالب «دموکراسی توافقی» یا «دموکراسی تفاهمی» شکل گیرد. در واقع؛ ساختار سیاسی لبنان را باید با توجه به میثاق ملی تعریف کرد. میثاق ملی به نوعی شناسنامه رسمیت یافتن لبنان حداقل از نظر دورن حکومتی و ناسیونالیستی است. این میثاق توافقی بود که میان رئیس جمهور لبنان، بشارة الخوری، و اولین سنی (طرفدار وحدت تمام اعراب) بود. این میثاق، لبنان را کشوری مستقل، دارای حاکمیت و بی­طرف تعریف می­کرد. میثاق مقرر می­دارد؛ مارونی­ها خواستار حمایت غربی­ها و مسلمانان سنی نیز خواستار پیوستن در موجودیت عربی بزرگتری نخواهند بود. این میثاق و تقسیم سیستم­های مالی و سیاسی براساس فرقه­گرایی (نظام طایفه­ای) به‌گونه­ای حذف تدریجی صورت گرفت، اما طایفه­گری لغو نشد (فضل، 1978: ص42-39).

تنوع قومی و مذهبی در لبنان باعث مشکلاتی نیز شد؛ به طوری­که قانون اساسی این کشور که پس از استقلال به تصویب رسیده بود، بعدها با اعتراض برخی گروه­ها همراه شد. به همین دلیل قانون اساسی لبنان  در 21 سپتامبر ۱۹۹۰ بار دیگر تعدیل شد و اصلاحاتی در آن صورت گرفت. این تعدیل به دنبال ۱۵ سال جنگ داخلی در لبنان و اعتراضات گسترده مسلمانان نسبت به نابرابری بین آنها و مسیحیان - با توجه به اینکه مسلمانان در اکثریت بودند، صورت گرفت. در سال ۱۹۹۰، براساس توافقات قدرت­های بزرگ و پادرمیانی اتحادیه عرب، نمایندگان پارلمان لبنان در شهر طائف عربستان گرد هم آمدند و توافقی را امضا کردند که به  «پیمان طائف» معروف است که همان شکل تعدیل شده قانون اساسی لبنان است (نادری سمیرمی،1367: ص92). بنابراین ساختار حکومت لبنان به طور کلی  اینگونه است که؛ رئیس جمهوری باید مسیحی مارونی باشد. نخست وزیر باید مسلمان سنی باشد. سخنگوی پارلمان می‌بایست مسلمان شیعه باشد. با این وجود، برخی گرو‌های سیاسی لبنان به دلیل جایگاه خاص منطقه­ای و داخلی و تحت تأثیر شرایط ایدئولوژیکی حاکم بر منطقه در دهه 1980 میلادی نقش پررنگی در معادلات داخلی و خارجی این کشور ایفا می­کنند. یکی از این گروه­ها، حزب‌الله است.

پ- بسترها و عوامل شکل­گیری حزب­الله

براساس آنچه در چارچوب­نظری پژوهش بیان شد نقش «عقیده» و «ایدئولوژی» در شکل­گیری گروه­های سیاسی در جهان اسلام حائز اهمیت است. به طوری که وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 ه.ش به عنوان یک انقلاب مذهبی باعث تغییرات گسترده­ای در منطقه غرب آسیا شد. این تأثیرگذاری حتی به صورت یک برنامه مدون در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب با عنوان «صدور انقلاب» نیز دنبال شد. به طوری­که گفته می­شود؛ اهداف اصلی صدور انقلاب چهار ناحیه جغرافیایی عمده تشکیل شده است. خلیج فارس، آسیای مرکزی و قفقاز شوروی، افغانستان و لبنان (رمضانی، 1388:ص68). بنابراین؛ لبنان به طور خاص در رأس اهداف صدور انقلاب اسلامی ایران قرار داشت و در این میان گروه شیعی حزب‌الله که پایگاه اجتماعی خود را از میان شیعیان جنوب لبنان به دست آورده بود، تحت تأثیر آموزه‌های انقلاب اسلامی شکل گرفت و در اصول رهبری و اهداف انقلابی خود از انقلاب اسلامی ایران تبعیت کرده بود.

ضمن اینکه قبل از وقوع انقلاب اسلامی‌ایران، نفوذ و مراوده­های  میان روحانیون شیعی در لبنان و ایران باعث همگرایی فکری میان آنان شده بود. اما وقوع انقلاب این همگرایی را در عرصه عمل نشان داد. بنابراین گسترش نفوذ روحانیون شیعی در لبنان یکی از دلایلی است که شیعیان لبنان، انقلاب اسلامی ایران را پذیرفته اند (خشان، 1998: ص14). به این ترتیب باید گفت؛ انقلاب اسلامی ایران باعث شکل‌گیری گروه‌هایی همسو و هم جهت با اهداف منطقه‌ای خود نظیر حزب‌الله شده بود. گروهی که تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 ه.ش شکل گرفت و تا امروز تداوم یافته است (Gaub, 2014: 5). به علاوه، انقلاب اسلامی ایران جسارت گروه­های سیاسی اسلام­گرا در منطقه را افزایش داده بود. بنابراین علاوه بر اینکه حزب­الله لبنان تحت­تأثیر مستقیم آموزه­های انقلاب اسلامی شکل گرفت، سایر گروه­های سیاسی نیز نوعی وفاق انقلابی را در منطقه شکل دادند که این موضوع به نوبه خود اعتماد به نفس گروه­هایی همچون حزب الله را دوچندان می­کرد. به هر ترتیب، پیروزی انقلاب اسلامی ایران که هم زمان با ناپدید شدن امام موسی صدر بوده، بسترساز احیای نهضت شیعی لبنان شد و شیعیان با تاثیرپذیری از ایران در مقایسه با قبل از انقلاب حالت فعال به خود گرفته و به تدریج با انتقال از حاشیه قدرت به مرکز تقل تحولات، نقش فزاینده­ای را در تحولات سیاسی اجتماعی لبنان برعهده گرفتند (حسینی و قاسمی­حیدری: 1394: ص38).

در مجموع؛ عـوامـل ذیل را باید در شکل­گیری حزب­الله مهم دانست:

1.  تأثیر آموزه­های انقلاب اسلامی ایران بر لبنان، به ویژه شیعیان؛

2.  محرومیت و فقدان عدالت اجتماعی در جامعه» مسلمانان و ناکارآمدی ساختار حکومتی موجود؛

3.  جنگ­های داخلی و فروپاشی نظام دموکراسی اجتماعی و نادیده گرفتن حقوق سیاسی فرهنگی شیعیان؛

4.  افزایش تجاوزات رژیم صهیونیستی به مناطق جنوبی برای تضعیف جایگاه مسلمانان؛

5.  تحولات منطقه­ای نظیر مذاکره­های  صلح اعراب و اسرائیل و مداخله» گسترده کشورهای بیگانه در مسائل لبنان (تلاشان، 1389: ص57). 

حزب­الله در واقع محصول شرایط تاریخی خاصی است که هم در بُعد داخلی و هم در بُعد منطقه­ای، شرایط خاصی برای لبنان ایجاد شده بود. به طوری که تحرکات اسرائیل در اطراف مرزهای این کشور و تنوعات قومی و مذهبی گسترده در این کشور باعث روی آوردن برخی گروه­ها نظیر حزب­الله به نبرد مسلحانه شده بود. به هرحال، حزب­الله محصول مبارزات جنبش امل در طی سال­های طولانی بود که بعدها به صورت مستقل در قالب حزب­الله درآمد. در زمانی که جنبش امل در لبنان فعال بود، پادگان­های آموزشی زیادی در مناطق گوناگون به وجود آمد که مهم­ترین پادگان­های آموزشی منطقه «الشعری» و «جنتا» در کنار روستای «البنی شیت» بود. این منطقه در نزدیکی مرز شرقی سوریه قرار دارد و همان جایی است که پادگان­های آموزشی جنبش امل در آن واقع شده و از همان زمان بود که بر شمار هواداران «جنبش اسلامی جدید» که بعدها «حزب الله» نام گرفت، افزوده شد (شابیرا، 1389: ص215). در کل؛ حزب الله نقش مهمی در مبارزه با اسرائیل و حفظ نهضت مقاومت بر عهده دارد. به‌طوری که «پولاک» این موضوع را این­گونه بیان می­کند: «میان ایران، سوریه و حزب­الله ارتباطی وجود دارد که در یک رویکرد با عنوان «محور مقاومت» خوانده می­شود و به دنبال مقابله با سیاست­های اسرائیل در منطقه و همچنین رژیم­های سنی همسو به غرب در منطقه خاورمیانه هستند» (Pollak, 2016: 2).

حمایت­های نظامی و مالی ایران از حزب­الله بر کسی پوشیده نیست و از همان ابتدا، این گروه تحت کمک‌های مالی و رسانه­ای جمهوری اسلامی ایران قرار داشته است. در واقع نقطه عطف و برجسته جنبش حزب‌الله را باید 1990 دانست که دوران مقاومت نامنظم و مخفیانه علیه اسرائیل بوده و به تدریج در سراسر نقاط کشور گسترش یافت. در این بین، نیروهای مقاومت با کمک گرفتن از یاری و حمایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در منطقه بقاع متمرکز بودند، ارتش رژیم صهیونیستی را نخست از «بیروت» به «صیدا» و سپس به «صور» و «نبطیه» عقب راندند تا این نیروهای اسرائیلی در نقطه­ای که از آن به کمربند امنیتی یاد می­شود، مستقر شدند. در این دوره، بیشترین اهتمام حزب­الله به نبرد با رژیم صهیونیستی معطوف شده بود. در این مقطع زمانی کم و بیش برخوردهای نظامی تقربیا گسترده­ای میان حزب­الله و امل رخ داد (نعیم قاسم، 1383، ص7). این رویارویی نظامی از آنجا ناشی می­شد که امل خود را تنها نماینده شیعیان لبنان می­دانست و وجود حزب را در صحنه سیاسی مانع و مغایر با هدف خود قلمداد می­کرد.

ت- حزب­الله به مثابه یک جنبش سیاسی-اجتماعی

شیعیان لبنان پس از انقلاب اسلامی ایران جایگاه برجسته ای در داخل لبنان و منطقه غرب آسیا پیدا کردند. براساس شواهد خط امام موسی صدر یکی از رهبران بانفوذ شیعی در لبنان وقتی قوی شد که ایشان مجلس اعلای اسلامی – شیعه (که این مجلس بنابه درخواست امام موسی صدر در ۱۹ دسامبر ۱۹۹۷ تأسیس شد). را تأسیس کردند. از جمله مراکز و مؤسسات وابسته به مجلس به این مجلس می­توان به: «الجمعیة الخیریة الثقافیه» (جمعیت خیریه فرهنگی)، «العهد الفنی الاسلامی» (کالج فنی اسلامی)، «مدرسة الضحى» (مدرسه اسلامی الضحی)، «مبره السیده خدیجه» (مرکز نیکوکاری حضرت خدیجه)، «مع المدیر التربوی» (مجامع آموزشی - ترتی الها، در دره بقاع )، «الهامیمه الاسلامیة» نام برد (حیدری ، 1385: ص22). همین مراکز و مؤسسه­ها در کنار حزب‌الله فعالیت‌های گسترده‌ای را انجام می‌دادند و باعث شدند تا حزب الله در قامت یک گروه سیاسی مدون برنامه‌های خود را در لبنان پیاده کند. به نظر می‌رسد حزب‌الله به عنوان گروهی نظامی- سیاسی، تحت تأثیر شرایط و متغیر زمانه وارد فعالیت‌های سیاسی و انتخاباتی شد و برای اینکه بتواند پایگاه اجتماعی خود را در کشور لبنان و منطقه افزایش دهد، خدمات اجتماعی و سیاسی گسترده‌ای را انجام داده است. این فعالیت‌ها هرچند بیش از پیش با کمک‌های مالی و رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران صورت می‌گیرد، اما حاکی از این است که حزب‌الله توانسته با درک واقع بینانه از تحولات داخلی و منطقه‌ای، فعالیت‌های مؤثری در این حوزه انجام دهد. بنابراین؛ می­توان حزب‌الله را یک جنیش سیاسی- اجتماعی نیز تلقی کرد. برای مثال، حزب­الله چندین مؤسسه تحقیقاتی برای تحقق برنامه­های گسترش اجتماعی، رفاهی و امدادرسانی به کار گرفته است که به طور مختصر ویژگی­ها و نوع خدماتی که ارئه می­دهند به اختصار بررسی می­کنیم:

بنیاد شهید

این مؤسسه با کمک بنیاد شهید ایران در سال 1361 ه.ش، با هدف تحت پوشش قرار دادن خانواده‌های شهدا، جانبازان و اسرا تشکیل شده است. این موسسه تعداد زیادی از خانواده­های شهید، اسیر، آزاده، جانباز و کودک یتیم را تحت پوشش قرار داده است. این بنیاد با داشتن بیمارستان، درمانگاه، داروخانه مؤسسات تولید پوشاک خدمات قابل توجهی به خانواده­های وابسته ارائه می­دهد. بخش امور تربیتی آن نیز به امور آموزشی و تربیتی فرزندان شهداء، جانبازان و اسراء اهتمام دارد و با ایجاد مدارس شاهد، ارئه کمک­های مالی و اعطای بورس خدمات لازم را به آنها ارائه می­دهد.

مؤسسات درمانی

این مؤسسه در سال 1984، با حمایت مقاومت و به منظور کمک به بهبود امکانات درمانی و اجتماعی شهروندان در مناطق محروم و برای ارائه خدمات درمانی به اعضای مقاومت اسلامی تشکیل شد. مؤسسه چتر حمایت درمانی خود را تا حدودی در مناطق تحت اشغال نیز گسترانده‌اند. این مؤسسات با توجه به سرسام­آور بودن هزینه­های درمانی در لبنان، با حداقل تعرفه و هزینه درمانی خدمات گسترده­ای به مردم ارئه می­دهند.

کمیته امداد امام خمینی(ره)

این مؤسسه در سال 1366 ه.ش، با هدف مبارزه با فقر و یاری­رسانی به افراد ناتوان و مستمند برای حمایت از آنها در مقابل فسادهای اجتماعی، با کمک کمیته امداد ایران تشکیل شد.

جهاد سازندگی

جهاد سازندگی در سال 1367 ه.ش برای ایجاد شبکه‌های آبرسانی و برق رسانی به مناطق محروم، کمک به کشاورزان، ساخت مدارس و مساجد و درمانگاه‌ها تشکیل شد وحزب الله برای اجرای طرح‌های توسعه و عمران خود در مناطق محروم از طریق جهاد سازندگی که یک نهاد رسمی است عمل می‌کند (میرباقری، 1382: ص87-85).

فعالیت­های مذکور نشان می­دهند که حزب­الله نیز همانند سایر جنبش‌های سیاسی و اجتماعی و تحت تأثیر شرایط سیاسی داخلی و خارجی، خود را با شرایط موجود سازگار کرده است. به ­این معنا که  روی آوردن به فعالیت‌های اجتماعی و خدماتی در راستای سازگار کردن خود با تحولات زمانه صورت می‌گرفت. به‌طوری که باز هم در این زمینه می­توان گفت که در مدارس حزب­الله از لحاظ آموزشی نیز به زبان عربی و درس­های اسلامی نیز تاکید ویژه­ای می­شود و به همین دلیل خانواده­های غیرشیعه ترجیح می­دهند تا فرزندان خود را به دلیل هزینه پایین و سطح بالای آموزش به مدارس حزب­الله بفرستند. لذا این جنبش توانسته است با توجه به امکاناتی که در اختیار دارد و در بعضی موارد نسبت به سایر گروه­های مسیحی و اهل سنت از کمیت و کیفیت برخوردار بوده به صورت مطلوب بهره برده و بتواند خدمات اجتماعی مناسبی را ارائه کند. بنابراین؛ ارائه خدمات اجتماعی مطلوب اجتماعی به تمام مردم لبنان موجب شده تا این جنبش در آینده تاثیرات خود را در فعالیت‌های سیاسی ببیند (Love, 2010: 37). اسلام شیعی مورد پذیرش جمهوری اسلامی ایران ایدئولوژی موردنظر حزب الله را شکل می‌دهد و مبانی اعتقادی و شریعت و فقه اسلامی روش عملی حزب­الله است. به اعتقاد جنبش، این آیین بهترین روش زندگی است که جامعه را به پروردگار مرتبط می­سازد و برگرفته از آیه کریمه «...الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دیناً...»[1] است. از این منظر، جهاد علیه اشغالگران واجب شرعی است و برای آزاد کردن سرزمین راهی جز جهاد وجود ندارد.

علاوه بر این، فعالیت­های رسانه­ای حزب‌الله جهت گسترش ایده­های رهبران آن به سرعت گسترش یافت و از این رو همواره شاهد بهره­گیری این گروه از رسانه­های متعدد هستیم.

ث- دکترین حزب­الله؛ از جنبشی ایدئولوژیک تا جنبشی سیاسی- اجتماعی

حزب‌الله لبنان نمونه بارز گروهی سیاسی- ایدئولوژیکی است که علاوه بر حفظ اصول و آرمان‌های خود، درک درستی از تحولات داخلی و منطقه‌ای داشته است و به همین دلیل نیز توانسته با حفظ آن اصول، جایگاه مستحکمی در داخل لبنان و منطقه بدست آورد. این ویژگی حاصل فعالیت‌های مؤثر اجتماعی، سیاسی، رسانه‌ای و مردمی حزب‌الله در داخل لبنان و درک درست آنان از تحولات منطقه‌ای است. به طوری که رهبران جنبش، با در نظر گرفتن شرایط خاص لبنان، تنها درصدد تبدیل شدن به یک گروه سیاسی مؤثر در این کشور هستند. در همین راستا، حزب‌الله قصد ایجاد حکومت اسلامی در لبنان را ندارد چرا که لبنان دارای فرهنگ و ادیان مختلفی است. به‌گونه‌ای که هیچ نمی‌توانند به طور قاطع بر دیگران برتری یابند، بلکه؛ می‌بایست به صورت مشترک و با تعامل با یکدیگر در کنار هم در لبنان زندگی کنند. این موضوع را می‌توان در بیانات سید حسن نصرالله استنباط کرد: «ما بر این عقیده‌ایم که تشکیل یک حکومت اسلامی نیازمند تمایل عده­ای زیادی از مردم می­باشد که این در شرایط لبنان فراهم نیست و احتمالا نخواهد بود» (پروین و باقری چوبه، 1393: ص95). علاوه بر این وی با در نظر گرفتن شرایط خاص لبنان و وجود گروه­های سیاسی متعدد، نقش مردم را در سرنوشت خود تعیین­کننده می­داند و در این باره می­گوید: «این مردم هستند که بر اساس اکثریت مطلق آراء تصمیم می­گیرند. بنابراین برپایی جمهوری اسلامی در شرایط کنونی لبنان مطرح نیست» (پروین و باقری چوبه، 1393: ص95).

نقش حزب­الله لبنان در ساختار نظام سیاسی لبنان از جمله در دولت همواره با مواضع مختلفی همراه بوده است به طوری­که در دوران ریاست­جمهوری «امین جمیل» و پس از آن موضع مخالف داشت، اما پس از امضای «توافقنامه طائف» مواضع این حزب به تدریج و متناسب با تحولات ساخت قدرت سیاسی متحول شد. اگر چه حزب­الله لبنان در آغاز تأسیس، خود را درگیر جزئیات رویدادهای لبنان و روند مربوط به نظام سیاسی آن نکرد، اما با گذشت زمان و بروز تحولات گسترده به ویژه توافقنامه  طائف پیگیری جزئیات رویدادهای داخلی و بررسی مواضع نظام سیاسی و حلقه­های اطراف آن در دستور کار حزب­الله قرار گرفت (دارابی، 1387: ص46). حتی سران حزب­الله در طی سال­های پس از توافقنامه طائف، تصمیم گرفتند تا به صورت مشخص در انتخابات لبنان شرکت کنند و برنامه­های خود را به صورت یک گروه سیاسی ارائه دهند.

تصمیم حزب الله برای مشارکت در انتخابات پارلمانی، به آسانی  گرفته  نشد بلکه مشروط بر آن که این انتخابات آزاد، پاک و نشان دهنده رأی مردم باشد صورت گرفت. البته بحث شرکت در انتخابات در کلیه رده­های تشکیلاتی حزب مطرح گشت و پیشنهادهای مختلف جمع­آوری شد که سرانجام به اجماع نظر در خصوص مشارکت در انتخابات پارلمانی انجامید (اسداللهی، 1382: ص205). بی­شک تصمیم حزب‌الله برای مشارکت در انتخابات پارلمانی که بر پایه اجماع رده­های تشکیلاتی حزب استوار بود منطقی به نظر می‌رسد. اما با این حال شیخ «صبحی الطفیلی» دبیر کل سابق حزب‌الله به مخالفت با این تصمیم پرداخت. زیرا معتقد بود با این عمل حزب از مسیر ایدئولوژیکی خود خارج خواهد شد. بر این اساس؛ وی اعلام کرد این تصمیم نشانه تغییرات ریشه­ای در حزب­الله می­باشد، اما حزب­الله در پاسخ به الطفیلی و در تبیین مواضع و علل مشارکت خود در انتخابات گفت:

«پارلمان یک محفل سیاسی است که نمایندگان اقشار و گروه­های مختلف جامعه، با حضور در آن می­توانند برای هدایت مسیر کشور، تصمیمات سیاسی مؤثر و سرنوشت­سازی اتخاذ نماید ... مجلس قانونگذاری لبنان، برترین نهاد مسؤل و ناظر بر عملکرد دستگاه­ها، وزارت­خانه­ها و ادارات دولتی می باشد. بنابراین نمایندگان حزب­الله با ورود به این مجلس می­توانند در پیشاپیش نیروهای باشند که بر عملکرد حکومت­ها نظارت و آنها را محاسبه و استیضاح می­کنند ما با حضور در مجلس، امکان می یابیم که مشکلات و مسائل حیاتی را پشت تریبون این نهاد مطرح نماییم و برای حل آنها چاره اندیشی کنیم...حضور در مجلس را به عنوان حضور رسمی در همه کشورها و سازمان های بین المللی تلقی می کنیم ...علی رغم ملاحظات و مخالفت هایی که با قانون انتخابات لبنان (1992)داشتیم..در انتخابات مشارکت کردیم» (اسداللهی، 1382: ص207-206). 

در ورای این استدلال­های حقوقی و قانونی، در صورت عدم مشارکت در انتخابات پارلمانی خطر انزوای سیاسی در صحنه داخلی لبنان نهفته بود (محمود حیدر،1977:ص31). حزب­الله با در نظر گرفتن این واقعیت­ها تصمیم گرفت که وارد موزائیک سیاسی جامعه لبنان گردد. به دنبال این مشارکت هنگامی که که «ریچارد جونز»، سفیر وقت آمریکا در لبنان، حزب­الله را به عنوان یک گروه تروریست توصیف کرد، حزب در پاسخ به وی گفت: «این سخن توهین به ملت لبنان محسوب می­شود چرا که مردم از میان اعضای حزب چندین نفر نماینده را وارد پارلمان کرده­اند» (اسداللهی، 1382: ص207).

علاوه بر این حزب­الله با در نظر گرفتن شرایط سیاسی لبنان حتی به ائتلاف­سازی در عرصه سیاست­ورزی آورد و در قامت یک حزب و گروه سیاسی فعالیت‌های قابل توجهی انجام داده است. به دست آوردن کرسی‌های در مجلس، نقش آفرینی در تحولات سیاسی منطقه و همسویی با سیاست‌های منطقه‌ای جبهه مقاومت نشانه‌هایی از کارنامه سیاست­ورزی حزب الله به شمار می­رود. از زمان شکل‌گیری این گروه تا به امروز، وفاداری حزب‌الله بر سر آرمان­های خود از جمله مبارزه با اسرائیل و پیروی از ولایت فقیه و شعارهای جمهوری اسلامی هرگز دچار خدشه نشد. در عرصه تحولات داخلی نیز حزب­الله در مناطق مختلف با گذاشتن چند جای خالی در فهرست خود زمینه را برای مصالحه و ائتلاف با همه گروه­ها و حتی عشایر باقی گذاشت. به این ترتیب  در زیر لوای سیاست ائتلاف و مصالحه، حزب­الله توانست به توافق‌های مهمی دست یابد. دکتر «نزار حمزه» استاد دانشگاه آمریکایی بیروت در این خصوص می­گوید: «دیگر گروه­ها و شخصیت­ها در مقابل این تاکتیک حساب شده حزب­الله غیر حرفه­ای جلوه کردند» (نزار حمزه،1372: ص38). نتیجه این مبارزه انتخاباتی، پیروزی چشمگیر حزب­الله در انتخابات پارلمانی سال 1992 بود. به این ترتیب  که هشت نماینده شیعه و چهار نماینده از سایر طوائف مذهبی لبنان که هم­پیمان حزب­الله بودند به پارلمان حزب­الله راه یافتند، (با توجه به اینکه لبنان 128 عضو دارد سهمیه شیعیان در پارلمان لبنان فقط 27 نماینده است. . بر این اساس  حزب­الله در اولین آزمون انتخابی توانست 8 نفر از ین سهمیه­بندی را به خود اختصاص دهد) و یک فراکسیون 12 نفره به نام «وفای به مقاومت» تشکیل دادند این فراکسیون که اولین فراکسیون اسلامی در تاریخ لبنان به شمار می­آید و از فعال‌ترین فراکسیون‌های پارلمانی در لبنان محسوب می­شود (اسداللهی، 1382:ص209). «شیخ نعیم قاسم» نیز در خصوص ائتلاف­های انتخاباتی حزب الله در انتخابات سال1996، گفت: «امکان ائتلاف با تمامی احزابی که با اسرائیل ارتباط ندارد، وجود دارد». بدین ترتیب، حزب­الله موفقیت­های خود را در انتخابات 1996، نیز تکرار کرد و پس از عقب­نشینی اسرائیل از خاک لبنان در خرداد سال 1379، به صورت قدرت اول شیعه، در مبارزات انتخاباتی سال 2000 شرکت نمود (اسداللهی، 1382:ص209). این رویکرد بعدها نیز در دستور کار حزب­الله در لبنان قرار گرفت و با گذر از چالش­های متعدد توانست هم بر پایگاه اجتماعی خود در لبنان بیفزاید و هم بر سر آرمان­های دیرینه خود وفادار بماند.

ج- کاربست چارچوب­نظری و آینده سیاسی حزب­الله

براساس آنچه در بحث  چارچوب نظری بیان شد؛ نظام عقیدتی اسلامی، علت عمده شکل­گیری جنبش­های اسلامی و مشارکت اعضای آن در اقدامات جمعی است. در ذات این نظام عقیدتی، نوعی تعهدات ایدئولوژیک نهفته است که اسلام­گرایان خود را به پایبندی به آن و تلاش در راه پیاده کردن آن اصول موظف می­دانند. به عبارت دیگر، نظام عقیدتی اسلامی، مأموریت‌های خاصی را برای معتقدان به اصول اسلام­گرایی مشخص می‌کند که تلاش برای تحقق آنها بخش مهمی از تعهدات مذهبی اسلام­گرایان را تشکیل می­دهد. در واقع ؛این اصول عقیدتی، اهداف سیاسی خاصی را برای اعضای جنبش­های اسلامی تعیین می­کند که آنها را رودروی نظام­های سیاسی غیرمذهبی قرار می­دهد (احمدی، 1377: ص70). با این وجود ویژگی بیان شده  باعث نشد تا جنبش حزب­الله از فعالیت­های سیاسی و اجتماعی در لبنان و منطقه باز بماند. به طوری­که گسترش فعالیت‌های اجتماعی و شرکت کردن در انتخابات همانند یک حزب باعث شد تا زمینه­های گسترش ایده­های رهبران آن در داخل لبنان و منطقه بیش از پیش گسترش یابند.

حزب الله نمونه بارز یک جنبش سیاسی- اجتماعی موفق در جهان اسلام است که با تعقیب منافع ایدئولوژیکی خود در قالب فعالیت های سیاسی و اجتماعی توانست موفقیت های قابل توجهی به دست آورد؛ چرا که هم توانسته ایدئولوژی خود را بسط و گسترش دهد و هم در چارچوب ایدئولوژی و عقیده، منافع گروهی خود را به پیش ببرد. به­طور مثال، حزب­الله در عرصه تحولات منطقه­ای، همواره معتقد بوده؛ اسرائیل رژیمی نامشروع و متجاوز است. این موضوع را می­توان در اقدامات و موضع‌گیری­های سران حزب­الله مشاهده کرد در سال 1993 در جریان «صلح اسلو» سیدحسن نصرالله و جمعی از فرماندهان ارشد حزب­الله مخالفت شدید خود را با هرگونه مصالحه با اسرائیل اعلام کردند. وی در یک کنفرانس خبری تأکید کرد: «از طریق مذاکرات دیپلماتیک نمی­توان سرزمینی را آزاد کرد بلکه راه علاج مقاومت و شهادت است» (روزنامه اطلاعات، 13/4/1387). حتی با گذشت زمان و فاصله گرفتن حزب­الله از رویکردهای ایدئولوژیک اولیه، امروزه نیز حزب­الله لبنان، و رهبر آن سید حسن نصرالله وعده داده­اند که سیاست­های مشترک خود در ائتلاف با سوریه را در منطقه ادامه می­دهند و حمایت­های سازماندهی­شده­ای  در حمایت از نظام سیاسی سوریه اتخاذ می­کند (Pollak, 2016: 1). اما با جدی شدن تحولات مزبور در کشورهای عربی و مخصوصاً تحولات سوریه، همه نگاه­ها به سمت حزب‌الله و فعالیت‌های آن در منطقه معطوف شد که البته حمایت قاطع این گروه از فعالیت­های دولت بشار اسد را در این کشور به همراه داشت (Shalabi, 2015: 7). این موضوع نشان می­دهد که عنصر «عقیده» و «ایدئولوژی» هرچند می­توانند در گذر زمان، اشکال متعددی به خود بگیرند، اما همواره بر استفاده از ابزارهای مؤثر در دستیابی به اهداف حزب­الله کارگر افتاده‌است. سازگار کردن عقیده و ایدئولوژی با تحولات سیاسی و اجتماعی داخلی و منطقه­ای در نزد حزب­الله یکی دیگر از نشانه­های پویایی ایدئولوژی شیعی در عرصه سیاست­ورزی است.

در سال 2006 میلادی، جنگ میان اسرائیل و لبنان، نگرش­ها را راجع به این گروه سیاسی تغییر داد (Gaub, 2014: 6). به‌طوری­که همگان فهمیدند که حرکت آرام حزب­الله در چارچوب تحولات سیاسی و اجتماعی لبنان و منطقه تا چه اندازه در آینده روشن این گروه مؤثر بوده است. هرچند حزب­الله برای کسب مقبولیت به عنوان یک جنبش اجتماعی با چالش­های فراوانی روبرو بوده است (Maksad and Lord, 2018: 4)؛ اما رهبران جنبش هرگز میان مواضع خود و تحولات جامعه فاصله­ای ایجاد نکردند و البته مواضع اصلی خود را نیز دنبال نموده­اند. به طوری­که می­توان گفت؛ دکترین اصلی در ایدئولوژی حزب­الله عبارتند از؛ دین اسلام، اطاعت از ولی­فقیه و مقاومت در برابر تجاوز اسرائیل بدون آن که صلح با این رژیم پیش­بینی شده باشد (پروین و باقری­چوبه، 1393: ص96ـ 97). در کنار این رویکردهای ثابت، حزب‌الله لبنان با انتشار مرام‌نامه جدیدی در سال ۲۰۰۹، صراحتاً بر اجرای یک سیستم اسلامی بر پایه رأی مستقیم مردم تأکید نمود.

در عرصه داخلی نیز پس از به قدرت رسیدن «سعد حریری» به نخست­وزیری لبنان، و علی­رغم مخالفت با دولت حریری، حزب­الله همواره سعی نمود که این مخالفت را براساس سیاست مخالفت بدون قطع رابطه استوار سازد، مگر این که موضوع مقاومت مورد تعرض قرار گیرد. فراکسیون حزب‌الله با ترسیم سیاست­های ملی در خصوص امور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی امکان و مشروعیت فعالیت علیه دولت را به گونه­ای برای خود فراهم ساخت که به رویارویی مستقیم و آشکار با حکومت و گروه­های برنخیزد که از پیمان طائف حمایت می­کنند. با این حال از رفتار  و کردار حزب­الله چنین استنباط می­شود که مقاصد سیاسی دیگران را نسبت به خود درک می­کند و هر فرصتی را برای گفتگو با مراکز متعدد حاکمیت مغتنم می­شمارد. بنابراین؛ هنگامی­که به تدریج رفتار حریری نسبت به حزب­الله بهبود یافت حزب نیز در رفتار خود تغیراتی ایجاد کرد و موضع خود  را در تحریم همه تصمیمات دولت حریری عوض کرد و به یک مخالفت آرام تبدیل گردید (اسداللهی، 1382: ص210ـ 211)؛ حزب­الله این تغییر تدریجی را این­گونه توجیه می­کند که «از موضع تحریم خارج شده است اما موضع مخالف را حفظ کرده است» (محمود حیدر، 1977: ص12). مواضع بسیار دوستانه سیدحسن نصرالله نسبت به رفیق حریری در موضوع مبادله اسرای لبنانی با باقیمانده جنازه یک سرباز اسرائیلی و تقدیر دبیرکل حزب­الله از نقش نخست­وزیر در این مبادله نمونه بارزی از این خط­­مشی  است (اسداللهی، 1382: ص211).

عنصر «عقیده» و «ایدئولوژی» علاوه بر اینکه نقش مؤثری در قوام بخشی به جنبش حزب الله دارند، متناسب با شرایط زمانه ابزارهای جدیدی را پدید می‌آورند که نقش مؤثری در دستیابی جنبش به اهداف آنان دارد. به طوری که ایمان به اسلام، اعتقاد به جهاد در راه خدا و نیل به شهادت به عنوان مبدأ رستگاری موجب شده تا نیروهای مقاومت اسلامی لبنان در برداشتن موانع و سختی­ها از مسیر خود قدرت استثنایی یابند و بدون هیچ تغییر رویکردی به مقابله با رژیم صهیونیستی بپردازند. جنبش حزب­الله روحیه شهادت را از افکار و دیدگاه­های انقلاب اسلامی به ارث برد که نتیجه آن شجاعت نیروهای حزب­الله در مقابل دشمن ماتریالیستی­ای بود که با خرد محاسبه­گری خود خواهان فرار از مرگ، زنده ماندن و ادامه زندگی دنیوی بود (درخشه و بیگی، 1395: ص53).

همچنین حزب­الله با تاکید بر روحیه مقاومت­پذیری و تاکید بر عنصر «عقیده» و «ایدئولوژی» خود، نوعی «ما می­توانیم» را در ساختار موزائیکی لبنان را به وجود آورده‌است. به‌گونه‌ای که ائتلاف طرفدار حزب­الله امروزه با شرکت در انتخابات - روز یکشنبه 16 اردیبهشت 1397  که در این انتخابات 583 نامزد در قالب 77 فهرست در 15 حوزه انتخاباتی برای تصاحب 128 کرسی پارلمان لبنان با هم رقابت کردند- توانسته است 67 کرسی پارلمان را به دست آورد. به‌عبارتی؛ اکثریت پارلمان در دست جریان مقاومت لبنان قرار گرفته است. طبق قانون اساسی لبنان رئیس پارلمان باید یک شیعه و نخست­وزیر سنی باشد که این امر می­تواند نقطه عطفی حتی برای تغییر قانون اساسی باشد (روزنامه جام جم، شماره 5100 به تاریخ 18/2/97).

در همین چارچوب رهبران حزب­الله اسلام و رسالت و پیام دین را بسیار انعطاف­پذیرانه به مردم نشان داده و از تحمیل دین که به کمک زور که زنان را به پوشاندن وادار و شرب خمر را حرام می­کند، سخنی به میان نیاورده­اند. سیدحسن نصرالله در این باره گفته است: «اعتقاد ما از لحاظ ایدئولوژیک این است که حکومت اسلامی بهترین راه برای حل مسائل و مشکلات اجتماعی است، ولی تحمیل چنین حکومتی را به زور آن هم در حکومتی چند طایفه­ای مانند لبنان قبول نداریم» (بزی، 1386، ص100ـ 101). در نهایت اینکه حزب­الله لبنان توانسته با به کار بردن تدابیر مناسب، در ایستگاه نخست به مقابله با رژیم صهیونیستی بپردازد و پس از ناکام کردن آن رژیم در تحقق اهداف خود اعتبار یابد، سپس در ایستگاه دوم به کمک هم پیمانان منطقه­ای خود قدرت یافته و توانسته با بسیاری از احزاب و گروه­های مختلف در لبنان به گفت­وگو بپردازد و در ایستگاه سوم با مقبولیتی که از جامعه به دست آورد توانسته‌است؛ صلاحیت خود را در عرصه سیاسی و اجتماعی جامعه لبنان به منصه ظهور برساند (درخشه و بیگی، 1395:ص39).

نتیجه­گیری

در مجموع باید گفت نظریات متعددی درباره شکل­گیری و تداوم جنبش­های سیاسی و اجتماعی در منطقه غرب آسیا و جهان اسلام مطرح شده است که هرکدام از جنبه خاصی به این مسأله نگاه می­کنند. در یک نگاه جامع اغلب تحلیل­های ذکر شده در این پژوهش، از جامعیت چندانی برخوردار نیستند و عنصر اساسی شکل دهی به جنبش های اسلامی یعنی «عقیده» و «ایدئولوژی» را نادیده می‌گیرند. ضمن اینکه برخی دیدگاه‌های شکل گرفته درباره جنبش های اسلامی، عنصر عقیده و ایدئولوژی را عاملی برای واپس­گرایی جنبش­های مذکور می­دانند. تحلیل حاضر نشان داده است که شکل‌گیری، تداوم و ادامه حیات گروه‌هایی نظیر «حزب‌الله» می‌تواند با تکیه بر یک ایدئولوژی دینی و همگام شدن با تحولات سیاسی و اجتماعی زمانه به پیش برود. بنابراین ایدئولوژی و عقیده در نزد گروه‌هایی نظیر حزب الله عاملی قوام‌بخش و زنده به حساب می‌آید.  در همین راستا، رویکردی که در این پژوهش از آن بهره جسته­ایم به طور خاص بر عناصر «عقیده» و «ایدئولوژی» و تغییر اشکال آن در بستر زمان تأکید می‌کند و نقش متعامل ایدئولوژی و تحولات سیاسی و اجتماعی را برای چنین گروه‌هایی در نظر می‌گیرد. 

با این وجود، باید گفت که جنبش حزب­الله در زمره جنبش­های موفقی در جهان اسلام است که علاوه بر ایستادگی بر سر مواضع داخلی و منطقه­ای خود نظیر پیروی از ولایت­فقیه، مبارزه با اسرائیل، حمایت از محور مقاومت و حمایت از دولت قانونی سوریه در پی بحران­های پس از تحولات سال 2011 میلادی، درک بالایی از تحولات سیاسی و اجتماعی زمانه خود دارد. به‌طوری که با پذیرش منطقه چندفرهنگی و چندقومی در لبنان، وارد کارزار سیاسی این کشور شد و با بهره­گیری از ابزارهای مدرنی نظیر انتخابات و ارائه خدمات اجتماعی، راه خود را برای تأثیرگذاری بر فعالیت­های اجتماعی و سیاسی در لبنان و منطقه باز کند. رویکرد مذکور باعث می­شود تا جنبش حزب­الله علاوه بر درنغلتیدن در خدعه­های داخلی و منطقه­ای، راه دشوار سیاست­ورزی را در جامعه متکثر لبنان دنبال کند و حتی موفقیت­های قبال توجهی در عرصه انتخابات به دست آورد. علاوه بر این در عرصه‌های نظامی نیز توانسته است از گنبد آهنین رژیم صهیونیستی عبور کند و در نبردهای متعدد به مقابله با این رژیم بپردازد و ضمن پیروی از عنصر عقیده و ایدئولوژی اولیه، راه خود را در فضای پرتلاطم منطقه پیدا کند. به­نظر می­رسد شرایط کنونی منطقه و داخلی لبنان نیازمند اتخاذ، راهکارهای جدیدی است که با توجه به تجارب روشن حزب­الله می­تواند کامیابی­های جدیدی نصیب خود و محور مقاومت در منطقه بنماید.



[1] . سوره مائده، آیه 3؛ ترجمه آیه «... امروز، دین شما را کامل کردم، و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آئین (جاودان) شما پذیرفتم...».

-     احمدی، حمید (1377)، «آینده جنبش­های اسلامی در خاورمیانه؛ طرح یک چارچوب نظری»، مطالعات خاورمیانه، شماره 55.
-     احمدی، حمید (1390)، جامعه­شناسی سیاسی جنبش­های اسلامی، چاپ اول، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع).
-     اسداللهی، مسعود (1382)، جنبش حزب­الله لبنان، گذشته و حال، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
-     افراسیابی، محمد صادق، رفتار فرهنگی ـ رسانه ای حزب‌الله، روزنامه جام جم، شماره 840.
-     انصاری­زاده، سلمان (1390)، «تحولات ژئوپلتیکی منطقه خاورمیانه با تأکید بر سه کشور ایران، لبنان و سرزمین­های اشغالی»، بی­جا.
-   آپوستولوف، ماریو (1388)، لبنان: اجتماعات سازنده یا اقلیت­ها، در جامعه­شناسی سیاسی شکاف‌های اجتماعی بررسی های موردی، مقالاتی از پیپا نوریس، نیکی کدی و دیگران، نگارش و برگردان: پرویز دلیرپور و علیرضا سمیعی اصفهانی، چاپ­اول، تهران: نشر کویر.
-     بزی، محمد حسین (1386)، زبور مقاومت: حزب­الله در کلام مقاومت، ترجمه مصطفی اللهیاری، چاپ اول، تهران: شرکت چاپ و نشر بین‌الملل.
-   بوزان، باری (1381)، «خاورمیانه؛ ساختاری کشمکش­زا» ترجمه احمد صادقی، فصلنامه سیاست خارجی، سال شانزدهم، شماره سوم، پاییز 1381، صص 680-631.
-     پروین، خیرالله و عباس باقری چوبه(1393)، پندارشناسی اقدامات حزب الله لبنان از منظر حقوق بین الملل، تهران، نشر خرسندی.
-     ترنر، برایان (1387)، ماکس وبر و اسلام، ترجمۀ سعید وصالی، تهران: نشر مرکز.
-     تلاشان، حسن (1389)، «ژئوپلتیک شیعه در لبنان»، مجله اخبار شیعیان، مرداد ، شماره 57.
-   حسینی، علی و قاسمی حیدری، سوسن، (1394)، «تاثیر بن لایه­های انقلاب اسلامی ایران بر بیداری سیاسی، اجتماعی شیعیان لبنان»، دوفصلنامه بیداری اسلامی، سال چهارم، شماره هفتم، بهار و تابستان.
-     حیدری، سعید (1389)، تحقق وعده الهی(مقاومت 33 روزه حزب­الله لبنان با جنود شیطان)، چالوس، نشر شهیدین.
-     دارابی، علی، (1387)، زیتون سرخ: حزب­الله الگوی مقاومت، چاپ دوم، تهران: مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی جام جم.
-   درخشه و بیگی، جلال و علیرضا (1395)، (کارآمدی حزب الله لبنان در دستیابی به مقبولیت اجتماعی و مشروعیت سیاسی)، فصلنامه پژوهش­های سیاسی جهان اسلام، سال ششم، شماره چهارم، زمستان 95، صص 59-33.
-   دکمجیان، هرایر (1383)، جنبش­های اسلامی معاصر در جهان عرب؛ بررسی پدیده بنیادگرایی اسلامی، ترجمه حمید احمدی، چاپ چهارم، تهران: انتشارات کیهان.
-     دلاپورتا و دیانی، دوناتلا و ماریو (1390)، مقدمه­ای بر جنبش­های اجتماعی، ترجمه محمدتقی دلفروز، چاپ­سوم، تهران: نشر کویر.
-   رمضانی، روح الله (1388)، صدور انقلاب ایران: سیاست، اهداف و وسایل، در انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، نوشته جان. ال. اسپوزیتو، ترجمه محسن مدیرشانه چی، چاپ سوم، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران.
-     روشه، گی (1386)، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، چاپ نوزدهم، تهران: نشر نی.
-   قزلسفلی، فرخی، محمدتقی و سمیه (1392)، «پارادایم مقاومت و بیداری اسلامی در پرتو تحولات شمال افریقا و خاورمیانه)، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، دوره 1، شماره 2، پاییز 92، صص 161-138.
-     میرباقری، یزدان، (1382)، حماسه مقاومت اسلامی در جنوب لبنان، تهران، مؤسسه اندیشه­سازان نور.
-   میگدال، جوئل (1395)، دولت در جامعه: چگونه دولت­ها و جوامع یکدیگر را متحول ساخته و شکل می­دهند؟ ترجمه محمدتقی دلفروز، تهران: نشر کویر.
-     نادری­سمیرمی، احمد (1367)، «لبنان»، چاپ اول، تهران: دفتر مطالعات­سیاسی و بین­المللی وزارت خارجه.
-     نش، کیت (1389)، جامعه­شناسی سیاسی معاصر؛ جهانی­شدن، سیاست، قدرت، ترجمه محمدتقی دلفروز، چاپ­هشتم، تهران: نشر کویر.
-     وبر، ماکس (1384)، اقتصاد و جامعه، ترجمۀ عباس منوچهری، مهرداد ترابی، مصطفی عمادزاده، تهران: انتشارات سمت.
 
-      Gaub, Florence (2013), The Role df Hezbollah in post-conflict, Directorate-General for External Policies, Policy Department, European Parlimante.
-      Love, James B. (2010), Hezbollah: Social Services as a Source of Power, Operation University press  , Joint Special.
-      Maksad and Lord, Firas and Sarah (2018), Hezbollah and Lebanons 2018 Election; What s at Stake, Arabia Foundation, Washington.
-      Pollak, Nadav (2016), The Transformation of Hezbollah by Its Involvment in Syria, Research Notes, The Washington Institute for Near East Policy, No. 35. 
-      Shalabi, Samir (2015), Hezbolla: Ideology, Practice, and the Arab Revolts, Between Popular Legitimacy and Strategic Interests, Lund University, Center for Language and Literature, Bachelor of Arts Thesis in Middle East.
-     حیدری، محمد (1385)، العربیة المعاصرة فی التحدث و المحادثة، تهران: مشعر.
-     خشان، هلال (1998)، الاسلام و الاعصر الحدیث، الانتشارات و البحوث، لبنان، بیروت. 
-     شیخ نعیم قاسم (1383)، حزب­الله لبنان، خط­مشی گذشته و آینده آن، ترجمه محمدمهدی شریعتمدار، تهران، روزنامه اطلاعات.
-     عساف، ساسین (۱۹۹۶)، المأزق السیاسیة فی التسویة اللبنانیه، چاپ اول، بیروت.
-   نزار، حمزه (1372)، «از انقلاب اسلامی تا سازش پارلمانی»، ترجمه بهروز ابوئی مهریزی، دانش سیاسی، مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع)، دفتر مطالعات سیاسی، پیش شماره سوم.